شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » استراتژی آمریکا در افغانستان: پول بیشتر، خشونت بیشتر، ناامنی بیشتر

۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱! این یکی از لحظات سرنوشت ساز برای یک نسل بود. لحظه‌ای بود که باور آمریکا را به شکست‌ناپذیر بودن این کشور از هم فرو پاشید، و برای بسیاری، آغاز حس وحشتی غریب و ناآشنا بود. در سراسر دوران هشت ساله‌ی ریاست‌جمهوری جورج دبلیو بوش و تاکنون که هفت سال از دولت اوباما می‌گذرد، رژه‌های بی‌پایان رهبران نظامی و غیرنظامی، بی‌وقفه به آمریکایی‌ها اطمینان می‌دهد که در آینده آن‌ها در امنیت زندگی خواهند کرد، چراکه «قرار نیست افغانستان بار دیگر تبدیل به پایگاه حملات تروریستی شود». اما آیا تلفات تکان‌دهنده‌ی انسانی و مالی واشنگتن در بیش از ۱۵ سال گذشته در افغانستان، از این ادعای بزرگ پشتیبانی کرده است؟ آیا امنیت ما تضمین شده است؟ به روشنی می‌توان گفت که خیر.
برعکس، تمام هزینه‌ و نیروهایی که در آن‌جا به مصرف رسیده است، درواقع آسیب‌پذیری ما را در برابر حملات تروریستی آینده افزایش داده است.
حتا در ماه‌های اخیر، مقامات ارشد وزارت دفاع استدلال کرده‌اند که تا جایی که می‌توانیم باید نیروهای زیادی را در افغانستان حفظ کنیم، حتا اگر ممکن باشد، پس از سال ۲۰۱۶؛ و چنین استدلال می‌کنند که این ماموریت در حال حاضر در «نقطه‌ی عطف» قرار دارد و ایالات متحده «نباید افغانستان را نادیده بگیرد». اما این اظهارات به‌شکلی وحشت‌آور شبیه به اظهاراتی هستند که فرمانده‌ی سابق نیروهای آمریکایی در افغانستان، جنرال دیوید پتریوس، دقیقاً پنج سال قبل ارائه کرده بود.
جنرال در برابر کمیته‌ی نیروهای مسلح مجلس نمایندگان گفت: «اگرچه پیشرفت‌های نظامی به‌دست‌آمده در طی سال گذشته قابل‌توجه هستند، اما درعین‌حال این پیشرفت‌ها شکننده و برگشت‌پذیرند. هم‌چنین، روشن است که ما و شرکای افغان ما، کاری بسیار دشوارتر برای تحکیم و گسترش دستاوردهای خود در پیش داریم…». اما علی‌رغم خوش‌بینی جنرال، نه‌تنها آن دستاوردها گسترش نیافتند، بلکه تا حد زیادی ویران شدند. یک فرد منطقی ممکن است بپرسد، باوجود این‌که ثابت شد خوش‌بینی پتریوس در شرایطی به‌مراتب بهتر در سال ۲۰۱۱ اشتباه بوده است، چگونه جنرال‌های فعلی با اصرار به ادامه‌ی حمایت از این ماموریت انتظار بیشتری از دستیابی به موفقیت دارند؟
من در زمان اوج افزایش نیروها در سال ۲۰۱۱ در افغانستان بودم؛ زمانی که بیش از ۱۴۰۰۰۰ نیروی آمریکایی و ناتو برای مبارزه علیه طالبان در آن کشور حضور داشتند. آن‌چه من در مناطقی با بیشترین تراکم نیروهای رزمی شاهد بودم این بود که هنوز هم تلاش‌های نظامی ما در بخش‌های زیادی از این کشور هیچ‌گونه تاثیری بر شورشیان نداشته است، چه برسد به کنترل آن‌ها. هم‌چنین من با چشم خودم دیدم که چگونه بعد از هفت سال تلاش‌های ایالات متحده و ناتو برای آموزش نیروهای امنیت ملی افغانستان، بخش عظیمی از اعضای پولیس ملی، ارتش و شبه‌نظامیان محلی قابلیت‌های اندکی برای پیروزی علیه شورشیان از خود نشان می‌دادند. وضعیت امنیتی پس از پایان ماموریت من در سال ۲۰۱۲، هر سال بدتر می‌شود و اکنون به سطحی چنان وخیم رسیده است که برخی از کارشناسان استدلال می‌کنند این کشور اکنون در باتلاق یک جنگ داخلی چندبُعدی گرفتار است.
تعداد اندکی به این درک رسیده‌اند که سرمایه‌گذاری ایالات متحده در ماموریت افغانستان، چه پیامدهای ناخوشایندی درپی داشته است. گزارش نگران‌کننده‌ای یکی پس از دیگری برای اثبات این‌که چه سرمایه‌ای در آن‌جا تلف شده است به نشر رسیده است:
آنتونی کوردزمن در استراتژی آمریکا در افغانستان: «از همان آغاز شکل‌گیری استراتژی جدید آشکار بود که هیچ‌کدام از پیروزی‌های تاکتیکی نمی‌توانند امنیت و ثبات را به افغانستان بیاورند… بدون چنین موفقیتی، برنامه‌ی ضدشورش قبلی تبدیل به یک نمایش مسخره شده است که تنها می‌تواند کنترل موقت در مناطقی با جمعیت کم را به همراه داشته باشد… و هرگز نمی‌تواند در جنگ پیروز شود…». کوردزمن افزود: «استراتژی قبلی مرده است، و ما به‌شدت نیاز به این داریم که یا دررابطه با یک استراتژی کارآمد انتقال برای آینده تصمیم گرفته و بعد بودجه‌ی آن‌ را تامین کرده و درحقیقت آن را به اجرا درآوریم، و یا یک استراتژی صادقانه‌ی خروج را طرح‌ریزی کنیم که حداقل آسیب را برای مردم افغانستان و منافع ملی ما به بار بیاورد».
سازمان ملل در گزارش تلفات ملی در ۲۰۱۵: «درگیری‌های افغانستان در سال ۲۰۱۵، بیش از ۳۵۰۰ کشته درمیان غیرنظامیان برجاگذاشته است که تعداد بی‌سابقه‌ای از آن را کودکان تشکیل می‌دهند –یک نفر از هر چهار نفر تلفات در سال گذشته کودک بوده است- و نزدیک به ۷۵۰۰ نفر دیگر در این جنگ‌ها زخمی شده‌اند. این آمارها نشان‌دهنده‌ی بالاترین تعداد ثبت‌شده‌ی تلفات افراد ملکی است».
جیمز کلپر در سال ۲۰۱۶: «ما چنین ارزیابی می‌کنیم که جنگ در سال ۲۰۱۶ به‌مراتب شدیدتر از سال ۲۰۱۵ خواهد بود، و روند ده‌ساله‌ی فروپاشی اوضاع امنیتی ادامه خواهد داشت…».
و حیرت‌انگیزترین آن‌ها گزارش جان ساپکو دررابطه با میزان پول‌های هدررفته است: «از سال مالی ۲۰۰۲ تاکنون، کنگره درحدود ۱۱۳.۱ میلیارد دالر به بازسازی افغانستان اختصاص داده است. این میزان حداقل ۱۰ میلیارد بیشتر از بودجه‌ای است که آمریکا برای کمک‌های غیرنظامی به بازسازی اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم هزینه کرده بود».
نکته‌ی اصلی این است که در تمام این سال ها هیچ‌گونه استراتژی منسجم ملی وجود نداشته است که بتواند به جنگ پایان بدهد. تعداد تلفات غیرنظامیان هم‌چنان رو به افزایش است. جنگ در سال ۲۰۱۶ به احتمال زیاد گسترش بیشتری خواهد داشت. اگرچه هزینه‌ای که آمریکا برای بازسازی افغانستان به مصرف رسانده است از مجموع هزینه‌های ایالات متحده برای بازسازی اروپا بالاتر بوده است، اما تنها شرایط بدتری را با خود به همراه داشته است.
دولت ایالات متحده باید به معنای واقعی تمام قدرت خود را برای محافظت از شهروندان آمریکایی دربرابر خشونت تروریست‌ها استفاده کند. اما به همین شکل، این دولت باید دلارهای ارزشمندی را که از مالیات مردم آمریکا به‌دست می‌آید را عاقلانه به مصرف برساند. واشنگتن باید پایبندی به تعهدی کور به استراتژی‌های نظامی ناموفق را متوقف کند. امنیت و رفاه ما بستگی به انجام درست این کار دارد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان