شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » شهید کاظمی معتقد به سیاست مبتنی بر دیانت بود

در ۱۵ عقرب سال ۱۳۸۷ و زمانیکه سید مصطفی کاظمی، رئیس کمیسیون اقتصاد ملی مجلس نمایندگان به همراه شش تن از اعضای دیگر این کمیسیون، برای بررسی وضعیت اقتصادی ادرات و سازمان‌های دولتی به ولایات شمالی کشور سفر کرده بود، هدف یک حمله انتحاری خونین قرار گرفت و جام شهادت نوشید.
شهید مصطفی کاظمی و همراهانش در این سفر کاری پس از دیدار با مردم و مقامات محلی در شهر پل خمری برای بررسی وضعیت اقتصادی فابریکه قند بغلان به این ولسوالی سفر کرده بود که طعمه آتش خشم کوردل‌ترین آدمهای تاریخ بشریت شد؛ علاوه بر شهید کاظمی و شش تن دیگر از اعضای کمیسیون اقتصاد ملی مجلس نمایندگان ۷۴ دانش آموز و استاد مکتب نیز در این حمله انتحاری کشته شدند.
آنچه در مورد حادثه تروریستی بغلان قابل تأمل است، زوایای پنهان حادثه و شناسایی نشدن عاملان آن می‌باشد؛ اکنون بعد از گذشت نه سال دولت مانند گذشته انگیزه لازم برای بررسی پرونده این حادثه را ندارد.
برای بررسی بیشتر حادثه تروریستی بغلان، روشن شدن برخی زوایای تاریک قضیه و آشنایی بهتر با شهید سید مصطفی کاظمی، با حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسین رضوانی بامیانی یکی از نزدیک‌ترین افراد به شهید سید مصطفی کاظمی و مشاور وی در زمان حیاتش گفتگو شده که از نظر می‌گذرد:
مهمترین ویژگی‌های شخصیت فردی و سیاسی شهید مصطفی کاظمی که ممکن است کمتر بازگو شده باشد را لطفاً ذکر کنید؟
رضوانی بامیانی: در سالهای اخیر به تبعیت از فضای ایجاد شده ممکن است در تعریف و تمجید از شخصیت‌ها از صفات و واژه‌هایی استفاده شود که در برخی موارد با واقعیات درونی آن افراد همخوانی ندارد اما ویژگی‌های شخصیتی شهید سید مصطفی کاظمی اینک دیگر بر هیچ‌کسی پوشیده نیست: شهید کاظمی بر سیاست مبتنی بر دیانت و اخلاق معتقد بود و تأکید می‌کرد مادامیکه سیاست از دیانت و اخلاق دور باشد، چیزی جز یک فرایند مخرب و غیرقابل باور نیست.
شهید کاظمی همان قدر که سیاست را با تمام ویژگی‌هایش برای اداره جامعه لازم و ضروری می‌دانست به همان میزان بر دیانت و اخلاق در سیاست تأکید می‌ورزید؛ وی معتقد بود که دیانت و اخلاق باید راهنمای سیاست باشد. شهید کاظمی تنها به کلمات تکیه نمی‌کرد بلکه در عمل نیز نشان می‌داد که سیاست باید بر اخلاق و دین استوار باشد.
الگوی واضح و روشن شهید کاظمی در این تفکر حضرت امام خمینی (ره) بود: شهید کاظمی به امام خمینی (ره) علاقه داشت و ایشان را به عنوان سرمشق خود برگزیده بود نه [تنها] در بعد سیاست بلکه در بعد تفکر و ایده.
خوب به یاد دارم زمانیکه امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۸ هجری خورشیدی دار فانی را وداع کردند، بنده در افغانستان در منزل شهید کاظمی در منطقه «لولینج» بودم. نوار ویدئوی مراسم تشییع حضرت امام خمینی (ره) به طور تصادفی به دست ما رسیده بود و من به اتفاق شهید کاظمی و برخی دوستان دیگر آن شب مراسم خاکسپاری امام راحل را تماشا می‌کردیم: در نوار صحنه‌هایی از زندگی امام خمینی (ره) نیز نشان داده می‌شد، اینکه شخصیت بزرگی مانند امام راحل چه طور یک زندگی زاهدانه و فقیرانه داشت. شهید کاظمی با تماشای صحنه‌های زندگی ساده و بی‌آلایش امام خمینی (ره) که نمونه بارزی از سیاست مبتنی بر دیانت و اخلاق بود چنان اشک می‌ریخت که نزدیک بود از حال برود.
ویژگی دیگر شهید کاظمی وسعت دید و تعامل نیک ایشان با تمام گروه‌ها و احزاب جهادی افغانستان بود: وی معتقد بود که همه ما مسلمان و افغان هستیم و افغانستان خانه مشترک همه ماست. در آن زمان که قالب‌های تنگ حزبی، گروهی، زبانی و سمتی در کشور تراشیده شده بود و تعصبات قومی بیداد می‌کرد، شهید کاظمی شعار تعامل و همزیستی مسالمت آمیز سر می‌داد: وی با تمام رهبران جهادی در مذاکره و تعامل بود.
وسعت دید شهید کاظمی زمانی برای من بیشتر واضح شد که به نمایندگی از تشکیلات تحت رهبری ایشان در سال ۱۳۷۹ به رم ایتالیا سفر کردم: در این سفر با حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین کشور، و بسیاری از شخصیت‌های مطرح افغانستانی که از اروپا و آمریکا آمده بودند و در تاریخ و فرهنگ افغانستان آدم‌های مؤثری بودند، آشنا شدم. تمامی این شخصیت‌ها که من برای اولین بار آنها را می‌دیدم شهید کاظمی را می‌شناختند و شیفته تفکر، اندیشه و وسعت دید کاظمی شده بودند. شهید کاظمی اهل تعامل، گفت و گو و مذاکره بود و با بیشتر رهبران جهادی تماس داشت.
تعامل و همگرایی ملی از دیگر ویژگی‌های شهید کاظمی بود: شهید کاظمی معتقد بود برای داشتن یک کشور سرشار از صلح و ترقی و رفاه باید حول محور یک مفهوم ملی و دینی قرار بگیریم. وی بحث ملت سازی را مطرح و در تطبیق آن به حدی جدی بود که می‌گفت مادامیکه ملت نشویم، نمی‌توانیم به صلح و رفاه برسیم.
به باور شهید کاظمی «ظرفیت پذیرش کلان» و «تعامل با دیگران ولو با اندیشه‌های متفاوت و حتی متضاد» از اقتضائات ملت سازی به شمار می‌رفت: در دهه سیاه ۷۰ زمانیکه افغانستان در فضای تنگ قومی، زبانی و سمتی حبس شده بود، شهید کاظمی برای همگرایی گروه‌های مختلف جهادی و تنظیمی زحمات زیادی کشید و خون دلها خورد. بعد از اینکه مجاهدین وارد کابل شد، بسیاری از عناصر و طرفداران حکومت کمونیستی خلق و پرچم که پراکنده شده بودند، در نگرش نژادی، خونی، تباری و قومی به احزاب جهادی پیوستند و به تعصاب غلط قومی به گونه‌ای دامن زدند که پشتون‌ها به سوی احزاب پشتون، تاجیک‌هاها به سوی احزاب تاجیک، هزاره‌ها به سوی احزاب هزاره و ازبک‌ها به سوی احزاب ازبک روانه شدند. آنچه در پیشاور و حتی ایران شکل گرفته بود نیز عاری از تقسیمات و تعصبات قومی نبود. هویت‌های قومی و سمتی خطرناکی در کشور شکل گرفته بود. در چنین شرایطی شهید کاظمی سعی می‌کرد دیوارهای غلط گرایش‌های قومی را بشکند و با ایجاد یک فضای وسیع تر به نام افغانستان پروسه ملت سازی را به پیش ببرد و در این راستا با برهان الدین ربانی، احمدشاه مسعود، سیاف، حکمتیار و دیگر گروه‌هایی که در مخالفت با هم بودند صحبت نمود و در این راه حتی از تهمت و افترا و محکوم شدن به حمایت از یک حزب خاص نیز در امان نماند.
چرا سید مصطفی کاظمی در لیست ترور قرار گرفت؟
رضوانی بامیانی: دو عامل سبب شد سید مصطفی کاظمی مورد هدف قرار گرفته و شهید شود: یکی تفکر و ایده سیاست مبتنی بر دیانت و اخلاق و دیگری استعداد و توانایی‌های بالای ایشان بود. در آن زمان سیاست عاری از دیانت یا همان سیاست سکولار در افغانستان تطبیق شده بود و طرفداران و رهبران این نوع تفکر هرگز نمی‌خواست که ایده سیاست مبتنی بر دیانت و اخلاق شهید کاظمی در افغانستان فرا گیر شود. مخالفان تفکر شهید کاظمی از آنجایی که توانایی و تلاش‌های شهید سید مصطفی کاظمی را دیده بودند از همه گیر شدن تفکر وی می حراسیدند چراکه در این صورت منافع و خواسته‌های آنان در خطر قرار می‌گرفت.
با این وجود آیا ترور شهید کاظمی ابعاد خارجی پیدا می‌کند؟
رضوانی بامیانی: بدون شک! من همان زمان هم گفته بودم که یک جریان کلان و بسیار مقتدر جهانی که مخالف تفکر و اندیشه شهید کاظمی بود، پشت پرده ترور شهید کاظمی قرار داشت. این جریان مقتدر جهانی هنوز هم در کشور بیدار است و دست از تلاش برنداشته است. وقتی بسیاری از حوادثی که در جهان جنایت جنگی به شمار می‌رود، در افغانستان اتفاق می‌افتد کسی تحت فشار همان جریان قوی جهانی حق ندارد پرونده‌های این رویدادهای وحشتناک را بررسی کند. این جریان قوی جهانی با استفاده ابزاری از عناصر داخلی مصطفی کاظمی را از سر راه برداشت.
چرا بعد از شهادت مصطفی کاظمی تفکر و ایده وی گسترش نیافت و به اهداف مورد نظر نرسید؟
رضوانی بامیانی: از آنجایی که افراد و شخصیت‌هایی که پیرو افکار شهید کاظمی بودند به صورت فردی و پراکنده عمل کردند و از منابع مالی و حمایت‌های برابر با گروه مخالف شهید کاظمی برخوردار نبودند، تفکر شهید کاظمی به یک جریان تبدیل نشد. روی تفکر شهید کاظمی سرمایه‌گذاری نشد و عناصر و نیروهایی برای رهبری این جریان شکل نگرفت. نکته دیگر اینکه رقیب تفکر شهید کاظمی بسیار قوی بود و از حمایت‌های استخباراتی و مالی و نظامی فراوانی برخوردار بود. تفکر شهید کاظمی برای رشد و فراگیر شدن نیازمند به نیروی انسانی متعهد و امکاناتی برابر با گروه مخالف بود.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان