با عرض معذرت از آن عده کسانی که بخاطردرک اینجانب نسبت به آقای حکمتیار و حضور وی درقضایا بصورت مستقیم بلاجبار به مطالعه مطلب پیرامون چگونگی شناخت مبارزین ومجاهدین افغانستان منجمله آقای حکمتیار و نشیب و فراز مبارزاتی آن ملزم به مطالعه قضایای میشوید که چیزی جز تجدید خاطرات تلخ و دشوار نمیتوان باشد. به هر حال برای یکعده کسا نیکه یا نبوده اند و یا اینکه ندیده و نمی دانند لازم است تا بدا نند پدیده بنام حکمتیار پدیده جدید و نو نیست. واز اینکه برای جناب عالی چیزی جز تجدید خاطرات آتش سوزی کابل جان و بمب وراکت وموشک و گروگان گیری و اختفاف و کو چ کشی وسنگر کنی های اجباری و توهین وتحقیر و چپاول اموال وزور گویی وگرسنگی و فقر وتحمل اجنبی و خانه بدوشی واز دست دادن بهترین دوستان و سرانجام دربدری غربت چیزی نمیباشد معذرت می خواهم،
باید عرض کنم من هم مثل شما شاهد بدتر ازین ها بودم. اما چکنم که نمیتوانم ننویسم ویا نگویم! که اگر ننویسم ونگویم می ترسم که مواخذه کسانی شوم که بگویند حداقل می گفتی و الی برای من هم مثل شما تجدید خاطرات جز رنج ومصیبت و بدبختی ملتی نیست که با خون دادن بهترین فرزندانشان فتح را کسب کردند وچه بسی که در کمال فتح پیروز مندانه وباعزت دشمن رویاروی شانرا شکست دادند و تحول و تغیر در جهان دو قدرتی بوجود آوردند! اما فریب مزدوران و سر سپرده گانی را خوردند که ارباب شان از قدرت وابوهت و هیبت آنها بینی برخاک ذلت مالیدند.
بی خبر از اینکه آنها قربانی اعتماد ی شدند که فکر میکردند آنها براستی اسلام و جهاد و عزت ملت افغانستانرا میخواهند. در حالیکه آنها دشمنانی بودند که از وحشت شوروی قدرتنمند، قالب تهی کرده بودند. خانه های افغان شوروی در پاکستان نه تنها پاکستان که آمریکا را نیز وحشت زده ساخته بود، آنها بدون باور واعتقاد به جهاد و اسلام مجاهدین را استقبال نموده تا جلب نظر آنها را کسب نمایند.
از همان نخستین روزها استخبارات پاکستان مجاهدین را حمایت و رهبری آنها را زیر نظر گرفت. حکمتیار باسابقه مخالفت علیه داودخان که رقیب اصلی پاکستان بود بیشتر از سایر مجاهدین مورد تفقد استخبارات پاکستان و کشورهای همسو با پاکستان و آمریکا قرار گرفت! به هر منظوری که بود که پاکستان نسبت سایر کشورهای اسلامی مرکز تصمیم گیری جهاد و مجاهدین افغان قرار گرفت! به اصطلاح خود پاکستانی ها( چیتی شان مهر شد)
از همان تاریخ گرسنگی، ویرانی و نا امنی، بی ثباتی ما مساوی به سیری ، آبادانی، امنیت پاکستان بنا گذاشته شد و تا امروز ادامه دارد. ملت ما در افغانستان مظلومانه به دست دشمنان بدتر از دشمن اولی اسیر و ذلیل شده اند و اینک بهای اعتماد بیش از حد خود شان را می پردازیم! یکی از آنها مجددی و دیگر آن ربانی و هم چنان محمد نبی محمدی و پیرسید احمد گیلانی و یونس خالص و غیره و اینک نوبت حکمتیار میباشد ، دیده شود چه میشود!
به هر صورت دفاع از مبارزین اسلامی و سرنوشت آنها در تاریخ اسلام بخصوص کشورهای اسلامی منجمله افغانستان مصیبت زده به این معنی نبوده و نیست که جنایت های مر تکب شده آنها را زیر نام و یا گروه و یا دسته ویا حکومت و همچنان مبارزه و جهاد نادیده گرفته و توجیه نماییم. بلکه از آن جهت است که بر داشت علما و حاکمان اسلامی چیزی جز آ ن نبوده و نیست واگر غیر ازاین باشد آیا شایسته است که او با ما برای ملت ما تصمیم بگیرد و ترامپ از سران عربستان سعودی این گونه سوء استفاده نماید. این نشان میدهد که اسلام ساخته و پرداخته مشرکین وکفار و یهود با حسادت و کینه بقایای چون ابوسفیان وابولهب و ابوجهل پس از رحلت پیامبر اسلام وخلفاء و ائمه معصومین بر امت اسلامی تحمیل شده است.
سرنوشت اسلام پس از خلیفه سوم توسط معاویه به چالش کشیده شد، امام علی را به بهانه قتل عثمان اجبار به جنگ نموده وسپس شهید نمودند و با امام حسن صلح مشروط امضاء نمودند و با توطئه اورا به شهادت رسانیدند و تا آنجا جلو رفتند که نواسه رسول خدا امام حسین را شهید کردند و خود وارث اسلام رسول الله شدند. سرانجام وارثین اسلام و رسول الله دشمنان اسلام و دشمنان رسول الله گردید!
به هرصورت واقعیت تاریخی مسلمین پس از رحلت پیامبر اسلام نشان میدهد که اکثر مسلمانان حاکم به استثنای خلفاء پس ار رحلت رسول اکرم از اندیشه مبتنی بر نظام عملی اسلام ، عملاً صرف نظر کرده تا آنجا که از اندیشه اسلام مبتنی براسلام رسول الله به جز ائمه معصومین علیهما سلام و تعداد انگشت شماری متباقی همه گی صرف نظر کردند!
بعبارت دیگر مسلمانان از اندیشه و تفکر اسلام مبتنی بر اجرای حکومت اسلامی دور و دورتر گردید تا اینکه حکومت اسلامی رسول الله به فراموشی سپرده شد. و عملا ً سنت الاولین جای سنت الله را گرفت!
واگر چنانچه قرائتی از اسلام عملی توسط امام علی(ع) و فرزنداتش بعنوان تداوم سیره رسول الله (ص) تاکید نشده بود و یا فرمایشات و عملکرد معصومین علیهما سلام بخصوص قیام آشکار و شعار شفاف و روشن امام حسین (ع) مبنی بر احیای سیره وروش جدش رسول خدا و پدرش علی مرتضی نبودی از اسلام جز نامی باقی نمی ماند.
بی تردید می توان گفت که معصومین و علمای عامل و اوصیای واصل نه تنها صحبت از اجرای تحقق فرایض اسلامی را فراموش نکردند که لحظه ای از اهمیت اسلام عملی در رابطه با تحقق واجرای عدالت و سایر احکام الهی غفلت نکردند. و کوچک ترین انعطاف هم نشان ندادند.
و اگر چنانچه تلاش خاندان رسالت وامامت و غیبت و وعده ظهور و تلاشِ بعضاً علما واولیای الهی نبودی از اسلام چیزی جز اسم باقی نمانده بودی.
حقیقت امر جز این نبوده ونیست که اسلام و بدور از تحقق اهداف بلند اجرایی و حکومتی آن چیزی جز جدایی دین از سیاست نبوده است.
- اگر چنانچه در تاریخ اسلام انعطافی و یا جنگی از جانب معصومین وبعضی از بزرگان صورت گرفته است چیزی جز بخاطر حفظ اسلام نبوده است.
- چنانچه انعطاف امیرالمومنین در زمان خلیفه اول و دوم نسبت به حق شخصی ایشان ویا انعطاف امام حسن مجتبی مبتنی بر تعهد با معاویه چیزی جز حفظ اسلام و عمل به شیوه رسول الله (ص) نبوده است
- عدم اجرای اسلام عملی مبتنی بر سیره وروش پیانبر خدا منجر به حادثه کربلا وشهادت امام حسین (ع) ویارانش گردید
مضاف بر عدم اجرای تعهد معاویه فرزند ابوسفیان با امام حسن (ع) ، بدعت بزرگی مبنی بربیعت برای یذید پسرش به عنوان خلیفه مسلمین بود که بامخالفتی بعضی اصحاب رسول گرامی اسلام منجمله نواسه رسولخدا امام حسین روبرو گردید.
عدم بیعت امام حسین با یذید بعنوان خلیفه اسلام ومسلمین و فشار های وارده برامام و هگذا ارسال دوازده هزار نامه مردم کوفه مبنی بر اطاعت از امامت و رهبری ایشان ، امام را در شرایط دشواری قرار داد به این معنی که یا بیعت کند و یا کوفه را انتخاب نماید . امام پس از رویا روی شدن گماشته گان یذید در منزل ، پاسخ برای مامورین یذید را موکول باصحبت و نظر سایر مخالفین نمود و خود شبانگاه مدینه را به قصد مکه ترک نمودند تا جریان خلافت یذید را باسایر مسلمین در میان بگذارند.
امام در جریان سفر به مکه مخالفت علنی خودش را نسبت به بدعت معاویه مبنی بر بیعت با یذید و تعهد شکنی معاویه در رابطه اسلام معاویه فرزند ا بوسفیان و اسلام رسول الله (ص) اعلام نمود و خود در دفاع از سیره پدرش وجدش رسول خدا پرداخت تا امت اسلامی را در ایام حج آگاه نموده و از اسلام ابو سفیانی جلو گیری نماید.
اما یزید پسر معاویه فرزند ابوسفیان دشمن بنیادی اسلام رسول خدا با استفاده از ستون پنجم و قدرت اجرایی که داشت توطئه ترورامام وجلو گیری از تبلیغ اسلام رسول الله را به صورت گسترده بر نامه ریزی نموده و نگذاشتند که امام توفیق اسلام عملی را که پدرش وبرادرش در تداوم اسلام جدش میخواست محقق سازد.
به هرصورت توطئه سفیانی ها بواسطه معاویه و یهودیها ی شکست خورده در همسویی با بقایای کفار ومشرکین علی را از دور ساقط نموده وشهید کردند و صلح مشروط توام با تعهد را با امام حسن امضاء نمودند . اما در عمل نه تنها به تعهد عمل نمودند که اورا مسموم نموده و امام حسین را در انتخاب یکی از این دورا ه مخیر سا ختند واینکه :
یا بیعت با یذید فرزند معاویه فرزند ابوسفیان نموده واورا بعنوان خلیفه اسلامی بپذیرند.
ویا تن به جنگ داده و اسارت و شهادت را بپذیند.
امام بخاطر احیای سیره وروش جدش پیامبر خدا اازتقبل بیعت در خانه خود ویا اتمام زیارت خانه خدا بخاطر توطئه طراحی شده ترور ایشان در خانه خدا و ریختن خون در حرم امن الهی راهی جز حرکت بطرف کربلا را نداشتند. . که با مخالفت لشکریان و گماشتگان یذید ابن معاویه روبرو گردی و سرانجام جنگ عملاً بر نواسه رسول خدا ویارانش تحمیل گردید. براستی واژه ( جنگ تحمیلی) و نابرابر به معنی واقعی کلمه که به جز انتخاب شهادت احیای دین جدش ممکن نبود مصداق عملی پیدا کرد.
از بیان زیبای امام پیداست که می فرمایند مرا بین دوامر مخیر ساخته یی ؟ بین ا لصلته والذله ( کشته شدن ویا تن دادن به ذلت )که اما م باعلم به اینکه پایان کار خودش و یارانش جز شهادت واز خانواده هایشان جز اسارت چیزی نیست دست به انتخاب بزرگ میزند آنهم فقط وفقط بخاطر احیای دین جدش رسول گرامی اسلا م می گوید ( ایهات من الذله ): ان الجهاد عقیدت والشهادت سرانجام حادثه خونین کربلا نه تنها با شهادت امام واسارت خانواده رسول خدا پایان می پذیرد که اسلام رسول الله تبدیل به اسلام ابو سفیانی و یذیدی نیز می گردد و خاندان پیامبر خدا ، با حسادت سلسله ابوجهل وابولهب وابوسفیان قتل عام گردید. از آن تاریخ تا هم اکنون بجز اسلام زمان خلفاء متباقی هم قدرت اجرایی و هم بستر دینی زیر نظر اسلام معاویه و ابوسفیان اداره میشود واز اسلام رسول خدا وسیره آن مبارک خبری نیست.
جنگ اساسی وبنیادی بین اسلام رسول خدا و اسلام ابوسفیا ن است واز آنجاییکه معاویه وابوسفیان خود توانمندی مقابله با اسلام رسول الله و خانواده پیامبر را نداشتند در زیر پوشش خلفا و مذهب حنفی چهره پنهان نموده ومسلمین را شقه نموده اند و تا امروز به بهانه مذهب و حمایت از خلفا مسلمین را متفرق نموده وبا استفاده از دشمنان اسلام مسلمین را رویاروی هم قرار داده و خود از امکانات و منابع آنها سو ء استفاده می کنند.
حقیقت امر این است که اسلام رسول الله (ص) و خلفاء غیر از اسلام معاویه و ابو سفیانی و یذیدبوده است. واسلامی که امام حسین علیه السلام می خواستند چیزی جز اسلام وسیره رسول خدا نبوده است. زیرا اسلام از منظر امام به همان اندازه که تعبدی و اعتقادی ایست به همان اندازه عقلانی و علمی است در اسلام رسول الله تعلیم وعلم وتفکر به میزان عبادت وتقواست زیرا دربستر تفکر و تعلیم ایمان به اسلام و خداشناسی ممکن میگردد. به فرمایش امام علی که فرمودند:( متعبد بغیر علم کحماره الطاحونه یدور و لابیرح) اسلام معاویه .و ابوسفیان چیزی جز اسلام متحجرین خوارج و بقایای آن طالب والقاعده وداعش واسلام منهای سیاست و حک.مت نیشت!
چیزی که مبارزین اسلامی اکثراً یا فاقد آن بودند و یا اینکه اسلام مبتنی بر حکومت را قبول نداشتند و هنوزهم ندارند!
اما متحجران وبی خردان در راس آن بقایای ا بوسفیانها و ابوجهل ها وابولهب ها ومعاویه و یذید همراه با تفاله های یهود ومشرکین وکفاراز ابتداء تا امروز همواره از گسترش آن در پوشش تشدید مخالفت بین امام علی وخلفاء و قرائت های فقهی و اصولی وکلامی بنام مذهب را دامن زده و با تشدید اختلافات بین خلفا و خاندان پیامبر حمایت از خلفاء را بهانه ساخته و با عنوان کردن قرائت ابوحنیفه علی الرحمه یه عنوان مذهب اختلافات را تشدید نموده و برای دور کردن اسلام از مسلمین به تشدید بر داشتهای مذهبی و یافقهی پرداخته اند بگ.نه که خلفای اسلامی را را منصوی به مذاهبی می کنند که در عصر وزنان شان مذهبی وجود نداشت.!
ساختن گروه های تند رو ، طالب ، القاعده، داعش ، گروهای انتحاری، تروریست ، تکفیری وغیره در کشور های اسلامی در راستای تشدید اخنلافات بین مسلمانان ساخته شده وادامه دارد .
مگر اینکه مسلمانان به حقیقت اسلام رسول الله و خلفاء واصحاب . باندیشیدن و به این باور برسند که فرق است بین کسانیکه پیامبر را دوست داشتند و به اسلام ایمان آوردند و امکانات ودارایی های شان را دراه گسترش اسلام صرف کردند. با کسانیکه دندان مبارک پیامبر را شکستند و سنگ بر صورت مبارک زده و جگرسردار اسلام حمزه ر ا دریده وخورده اند و مضافاً کفار ومشرکین را علیه پیامبر بیسج نموده و حسادت ناشی از رسالت پیامبر را همواره دردل داشته و به فزنداون ودوستان و خانواده اش منتقل نموده است و از قرائت های دینی علما و شخصیت های صاحب نظر، مذهب ساخته ود ر پوشش آن مسلمانان را متفرق ساخته و انتقام از مسلمین و طرفداران پیامبری را مبگیرند که روز گاریمورد عفو بخشش اش قرارداده بود.
مبارزین ومجاهدین ما با باور به اعتقاد و انگیره های باز دارنده اسلامی در دفاع از اسلام وکیان اسلامی تا پای جان کوشیده اند و با ایمان به حقانیت اسلام و انگیزه اسلامی وملی توانستند بزرگترین متجاوزین مخالف و دشمن اسلام را به زانو در آورند و پیروزی بر دشمن حاصل کنند . اما در تحقق اسلام عملی ورعایت قوانین حلال و حرام آن نه تنها پا سدار حرمت جهاد و عزت مجاهدین نشدند که مصداق فر مایش پیانبر اسلام واقع شدند و آن اینکه ( در جهاد اصغرکه دشمنان خارجی) باشند پیروز شدند اما در جهاد اکبر که دشمنان داخلی خودشان ( نفس . مبارزه با خواسته های نفسانی ) نه تنها شکست خوردند که آبروی شهدا و عزت جهاد و مجاهد را نیز بردند!
دلیل آن هم روشن است و آن اینکه آنها برنامه برای تحقق اسلام مبتنی بر حکومت و تشکیلات حکومت مبتنی بر اسلام عملی نداشتند. آنها خوب جهاد کردند اما خوب حکومت نتوانستند. میزان آسیب پذیری آنها مساوی بر استفاده های غیر اسلامی هریک از آنها در رابطه با قوم، زبان، قبیله، مذهب، گروه، حزب، طائفه و نقش کشورهای تمویل کننده بود آنهابرای اسلام منهای عمل سینه چاک نمودند و شهید شدند اما در رابطه با عمل به بر نامه های اسلامی موفق نشدند.
آنهاحاضرند برای اجرای نماز ، حج، زکات، ودفاع از اسلام جان خودشانرا تقدیم نموده و دفاع از اسلام کنند شهید شوند اما خود حاضر نبودند . نشوند به احکام اسلام عمل کنند.
تفکیک دین از سیاست توسط معاویه ویذید واموی ها وعباسیها وبازی صفوی ها به اندازه امت اسلامی را از اسلام عملی دور ساخت که دوستا دران و معتقدین به اسلام رسول الله آتش تفرقه آن بسوزند . بعبارت روشن وشفاف عرض میکنم نتایج حاصله از اسلام معاویه یذید چیزی جز اسلام تشریفاتی و نغمه ای استعمار مبنی بر جدایی دین از سیاست نبوده است.
اسلام از منظر آنها یک اسلام تشریفاتی و شخصی ونهایتاً عبادی بوده است که نه با ظالمین و نه با متجاوزین ونه با کفار و نه با مشرکین ونه با ریا کاران کاری ومنافقان ودروغ گویان ونه با شراب خورا ن و نه زنا کاران و ….. داشته است، کافیست در شناسنامه نوشته شود ، دین ، اسلام.
وچه بسی که برزگترین مبارزین اسلامی کسانی بودند که با ظالمین و نهایتاً متجاوزین و ملحدین کافر سر سازش نداشته باشند. هم چنانیکه بهترین مسلمان کسانی بود که موذرد تائید همه جانیت کاران ومتجاوزام وظالمان باشد !
حقیقت منطبق به واقعیت موجود ،جز این نبوده است که اکثر مبارز ین اسلامی دراکثر کشورهای اسلامی منجمله افغانستان نه بخاطر یک حکومت مبتنی بر اندیشه اسلامی مبارزه را دنبال می نمودند . تا مجری احکامی باشد مبتنی بر اسلام رسول الله ! ودلیل آن هم روشن بوده است که اسلام حا کم بر جهان ، اسلام یذیدی ونهایتاً اسلام مبتنی بر قرانت معاویه از اسلام بیش نبوده است. . به این عبارت که اسلام در بدنه جامعه بعنوان یک دین عبادی و شخصی مطرح بوده است و مسلمانان هم اکثراً اسلام به اصطلاح اسلام آمریکایی بوده است و دین بعنوان بر نامه عملی دربین مسلمانان کاربرد نداشت!
همین که در تذکره( شناسنامه) نوشته میشد دین ، اسلام ، کافی بود! . مسلما نان هم به همین مقدار خوش بودند که مسلمان هستند ، هر کاری و هر عملی در توان داشتند می نمود ند و انجام میداد ند .و بنام اسلام و به پای اسلام تمام میشد . نماز میخواند ، شراب هم می خورد، حج میر فت و سودهم می خورد، خمس و زکوات میدادند ،کم فروشی و تقلب و دزدی و ده ها افعال دیگر را مرتکب میشدند وخودرا مسلماندانسته و از اسلام دفاع میکردند!. بعبارت ساده تر می توان گفت: که مسلمان بودند و ظلم میکردند و ظالم را تا ئید نیز می نمود. اطاعت از شاه را ولو ظالم وستمگر بود وشراب میخورد وده ها عمل دیگر انجام میداد مصداق اطیعوالله و اطیع الرسول و اوالامر منکم دانسته واجب الاطاعه میدانستد.
بزرگترین و بهترین مبارزین اسلامی در جهان اسلام کسانی بودند که شاه ودستگاه شاهی و حکومتی را قبول نداشتند و شعار های اسلامی میداند و نهایتاً نماز می خواندند و گاهی هم روزه می گرفتند وحج می رفتند ، بیشتر ازاین که اسلام دارای بر نامه حکومتی می باشد وبعنوان یک سیستم وحکومت صحبت از برنامه اسلامی مبتنی بر تعلیم و تبیت اسلامی نموده و در اندیشه تحقق سیاست اسلامی باشند نبودند!
دقیقاً همان اسلامی که در موقع فتح فرانسه در ارابطه با نماز خواندن سربازانمسلمان در موقع نماز خواندن گفتند این ها چه میگویند در پاسخ زنرال فرانسوی گفتند اینها نماز میخوانند و عبادت خدای خویش می نمایند. ژنرال فرانسوی گفتند درمورد سیاست وحکومت ما چیزی نمی گویند ؟ در پاسخ گفتند نه اینها به حکومت و سیاست شما کاری ندارند ایشان گفتند( ما برای شان مسجد می سازیم که همیشه نماز بخوانند )درسال ۱۳۶۴ توفیق زیارت خانه خدا برایم حاصل شد جالب این بود که سعودی ها اسرار داشتند که خدا را عبادت کنید اما مرک بر آمریکا و اسرائیل نگویید ودر مراسم براوت از مشرکین شرکت نکنید. آنچه در آن رزگار برایم عنوان شد عمق کلام جنرال فرانسوی بود که اسلام حاکم بر امت اسلامی نه تنها چیزی بیشتر از آن نبوده است.که گردانندگان قدرت و حاکمیت اسلامی کسانی نیست که ادامه اسلام رسول الله باشد.
وچه بسی که تحمل اسلام رسول الله و ولایت معصومین و اسلام خلفای صدر اسلام برای آنها غیر قابل نحمل باشد. زیرا اسلام پیامبر خدا وخلفا و معصومین از ابتدای امر برای ابوسفیان وابوجهل و ابولهب و امثالهم غیر قابل قبول بود . فراتر از آن اسلام پس ار خلفا چیزی جز اسلام معاویه و اموی ها نبوده است. طبیعی است که برداشت و قرائت اسلامی مبارزین اسلامی در جهان منجمله افغانستان اسلام همسو با سیاست قدرتهای بزرگ جهانی در همسویی با بقای یهود ومشرکین وکفار نبوده است که این گونه در جهاد اصغر ورویاروی با دشمن موفق میشوند و امادر جهاد اکبر که مبارزه بانفس است هم جهاد وهم مجاهد را بدنام و هم ملت و هم کشورابه بودی می کشانند وخود تبدیل به کسانی میشوند که لیاقت اداره ملت مجاهد را نداشته باشند.
تا اینکه سید جمال الدین ، همراه با یک تعداد از شخصیت های اسلامی سیاسی همچون محمد عبده و آیت الله کاشف الغطا ، آیت الله بر جردی ، آیت الله نائنی حسن ا لبنا، مودودی صحبت از اسلام سیاسی و حکومتی می نمایند.
و اسلام رسول الله اسلام را مبتنی بر اسلام عملی و حکومتی عنوان نموده اند آنها کسانی بودند که بنای تحول اندیشه اسلام سیاسی را در بین مسلمین عنوان می نمایند و بستری برای احیای اسلام رسول خدا وخلفا و معصومین را کلید می زنند. و چه بسی بر خورد با اعمال حرام وغیر اسلامی و حرکت های انجام شده با متخلفین زمان صدر اسلام را بعنوان ضرورت های نظام اسلامی که بواسطه تحریف حاکمیت های ضد اسلامی به فراموشی سپرده شده بود را بار دیگر احیا نمودند..چنانچه پیامبر اسلام متخلفینی که در جهاد شرکت نکردند را تنبیه نمودند و یا خلیفه دوم فرزندش را وقتی تخلف میکند مجازات می نمای ویا امام علی پشت دست برادرش عقیل را با سیخ داغ میسوزاند و برای زینب دخترش می گوید اگر چنانچه گردنبند را ولو برای یک شب عاریه نگرفته بودی حتی بخاطر پوشید ن دریک شب مجازتت می نمودم …
به هرصورت آغاز اندیشه اسلام سیاسی پس از سالهای درازی توسط سید جمال الدین آنهم در مخالفت با استعمارانگلیس که تنها قدرت جهانی و منطقه یی بود رقم می خورد.
وپس از آن با تلاش محمدعبده شاگرد سید و شخصیت های اسلامی اثر پذیر از اندیشه سیدجمال الدین هم چون کاشف ا لغطا ، علامه بر جردی، حسن البناء ، سید قطب ، محمد قطب ، مودودی ، علامه شلتوت و برو جردی و علامه مودودی ، شهید بلخی، شهید نیازی و هکذا شخصیت های فرهنگی وسیاسی مطرح گردید. ، تا جای خودش را پیدا کرد.
البته در کنار جنبش های اسلامی جنبش های آزادی بخش و آزا دی خواه در گوشه وکنار باعث شکل گیری انقلابها گردید. وکشور ها در روشنایی حرکت های آزادی خواهانه از شر دولت های استعماری نجات پیدا کردند. مبارزین پیشتاز و پیش کسوت در کشور ما قبل از اینکه توجه به ضرورت اسلام مبتنی بر اندیشه حکومتی اندیشه کنند اسلام را بعنوان دینی که علیه ظلم وتجاوز و زور گویی و حاکمیت جور وسلطه میباشد را استقبال نمودند. وبر پایه اعتقاد آنها از اسلام بود که همواره دربرابر متجاوزین انگلیس ایستاده گی نموده و آنهارا شکست دادند . شوروی سابق رانه تنها شکستدادند که خود پیروزشدند ! . اما حکومت کرده نمیتوانند . زیرا آنها فاقد اندیشه پیرامون نوع حکومت مبتنی بر اسلام حکومتی بودند و ساخته نشده بودند.
در حالیکه آیت الله خمینی هم همزمان با مبارزین پیش کسوت افغانستان ، عراق، لبنان ، پاکستان ، ترکیه، لیبی، سوریه، و سایر کشورهای اسلامی شروع کردند. فرمایشات امام خمینی در تداوم روش خود، اشاره می فرماید که چیزی جز ادامه حرکت ضد استعماری سید جمال الدین نیست. امام با استفاده از تجربه شکست خورده سید جمال الدین و وصیتی که به محمد عبده می نماید و آن اینکه ای کاش این همه زحمت را به پای سلاطین وسران اسلامی نمی کشیدند او آنرا به پای مردم معتقد به اسلام می کشیدند.. چیزی که سید جمال الدین تاسف خورد که( ای کاش من از متن جامعه شروع مینودم)وبه محمد عبده توصیه می فرمایند که راه رفته شده را تکرار نرود وبه پای مردم زحمت بکشند.
دومین چیزی که امام درک نموده بودند ترسیم از حکومت اسلامی بودند که با تیوری ولایت فقیه عنوان کردند . وبرای راه اندازی آن به جغرافیای خاص تکیه نکرد . چیزیکه اکثر مبارزین هم فاقد آن بودند وهم نیاز مبرم به آن داشتند.
چیزی که در رابطه با ولایت فقیه لازم میدانم این است . اگر چنانچه شعار ولایت فقیه را تداوم ولایت اولیای الهی و معصومین وهمان ولایت رسول الله بدانیم که جز این تفسیری نفرموده اند شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه نه تنها یک شعار منحصر به شیعیا ن و ایرانیان نیست که شعارهمه مسلمانان سیره پیامبر اسلام از خلفای صدر اسلام تا هم اکنون است . شعاری که هرفرد وهر جا معه وهریک مذاهب اسلامی به نسبت عمل به قرآن و سنت رسول الله عمل میکنند و احترام دارند .
وقتی خلفای اسلام تلاش در راستا گسترش اسلام رسول الله و اطاعت از ولایت ایشان می نودند آیا چیزی جز مرگ دشمنان ولایت رسوا لله و مرگ دشمنان اسلام می خواستند؟
وقتی غلیفه اول ودوم وسوم وچهارم با حضور دست جمعی در کنار رسوال الله در تبوک در خندق در خیبر ودر بدر ودر احد وحنین وغیره می جنگیدند آیا جز تحقق ولایت رسول الله ومرگ دشمنان ولایت ایشان می خواستند!
بناً تبلیغات علیه شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه ساخته و پرداخته تفاله های ایست که با تداوم آناهداف شوم .پلید شان را در نابودی اسلام رسول الله و اتبلف افگنی و تبدیل نمودن قرائت های دینی را به مذهب تبدیل کردن و تشدید اختلافات مذهبی و جدول کشی بین مسلمانان نمی دانستند و تا حال نمیدانند.!
به هرصورت اندیشه امام درکمتراز بیست سال مرزها را شکستاند ومغزهارا منفجر نمود ودلهارا را متحول ساخت وزبان هارا به لبیک چرخانید ومشت هارا گره کرد و قلم هارا در جهت ترویج وتبلیغ آن بسیچ و متحول نمود وقدم هارا مطمئن واستوار ساخت. و قلمر رو انسان را به میزان اندیشه آنها در نوردید که اگر چنانچه با عملکرد بد مدافعان حقیقی و یا ساختگی آن آسیب پذیر نگردد راهی جز رفتن در همان مسیر واندیشه نبوده و نخواهد بود.
امام خمینی باستفاده از تجربه سید جمال الدین و همکاری بعضی علمای دلسور به اسلام اعم از شیعه وسنی و سایر علمای دلسوز متعتقد به مذاهب اسلامی دیگر حتی انسانهای فراتر از مذهب انقلاب را با شعار اسلام انقلابی وحکومت مبتنی برتیوری ولایت فقیه عنوان نمود ند وتجربه سید جمال و باور سید قطب ، حسن البنا، مودودی و غیره را تبدیل به انقلاب اسلامی نموده و جهان را متحول ساخت و اسلام شخصی و عبادی را تبدیل به اسلام حکومتی و انقلابی نمود.
اسلامی که در رقابت با سیستم های حاکم بر جامعه بشری پیشگام تر گردید امام خمینی رحمت الله علیه در راستای تداوم اندیشه سید جمال الدین وعملیاتی کردن باور های صدها تن از علمای جهان اسلام ونیاز امت اسلامی و ضرورت جهان بشری اسلام را مبتنی بر حکومت اسلامی وارد عرصه سیاسی اجتماعی نمود وچه زیباکه با طرح تئوری ولایت فقیه ، آنرا با تلاش واراده امت اسلامی و علمای عامل و عرفای کامل و اولیای الهی ومعصومین و اسلام رسول الله در مدینه منوره وصل نمود و نسل جدید را وارد اندیشه اسلام مبتنی برحکومت ونظام سازی نمود ه است.
اما نسل پیشتاز ما در شش و یا هفت دهه قبل از امروز منجمله حکمتیار:
اکثر قریب به اتفاق، مبارزین مسلمان ما با انگیزه اسلامی آنهم در عکس العمل حرکت های ضد اسلامی افراد مرتبط با کشور ها ی غیر اسلامی و یا ضد اسلامی براه افتاده و شکل گرفته است.
البته بوده اند افرادی که با باور به نظام اسلامی مبارزه را شروع کرده اند اما تعداد شان از تعدا انگشتان بالانرفته است.!
مخالفت علیه امان الله خان به بهانه کشف حجاب چنانچه از چاپ شعار سکه (حبیب الله خادم دین رسول الله) پیداست که اسلام وشعار اسلامی فقط وسیله برای شکست امان الله خان و روی کار کردن حبیب الله کلکانی بوده است. در حالیکه سکه شاه شجاع در تاریخ این گونه نقل شده است
( سکه بر سر میزند شاه شجاع ارمنی مورچشم لات وبرنس خاک پای کامپنی)
اینکه بعضی رهبران، کرزی، غنی، عبدالله عبدالله چگونه سکه زده ومی زنند مربوط به عمل خودشان و مردم افغانستان وتاریخ است !
تجربه نشان داد که سکه زدن ( منجمله سکه المو تو کل علی الله محمد ظاهرشاه ) هیچ دردی را در رابطه با نابودی ظلم وستم و دزدی و چپاول مال مسلمان وتجاوز به ناموس آنهادوا نکرد !
در کودتای شهید علامه بلخی و بچه گاوسوار ویارانش در سال ۱۳۲۹ که منجر به دستگیری و زندانی آنها گردید نیز همین بوده است . در هیچ یک از کلام و پیام آنها جز اشعار علامه بلخی شهید بلخی صحبت از نظام سیستم حکومت اسلامی مشاهده نمیشود. و اینکه اشعار اسلامی و اسلام وحکومت اسلامی می نماید باور شخصی وایمان او به نسبت اسلام ونظام اسلامی میکند. بیان اعتقاد وباور جمعی آنها نسبت به تشکیل نظام اسلامی نیست !
ثانیاً دلیل آن نمیشود که اهداف اصلی کودتا گران تحقق نظام اسلانی بوده باشند
حتی در ایجاد طرفداران اخوان المسلمین و طرفداران اندیشه سید قطب و محمد قطب و مودودی و یا اندیشه شخصیت های طرفدار علمای ا یران به استثنای آیت الله بر جردی و خمینی که صحبت از ضرورت حکومت اسلامی می نمودند متباقی همه وهمه در راستای مخالفت علیه نظام های دست نشانده به نسبت جایز وجابر وظالم می نمودند و متباقی با انعطاف ها و توجیهات مستقیم وغیر مستقیم در راستای تحکیم اداره حکومت آنها عمل می نمودند انقلابی آنها کسانی بود که سلا طین و پادشاهان را دعا نمیکردند.
هم چنان کوتای سال۱۳۵۴ جنرال میر احمدشاه ! چیزی جز عکس العمل نظام استبدادی حاکم و وابسطه به قدرتهای بزرگ جهانی بخصوص شوروی سابق علیه داود خان نبوده است.
چنانچه یکی از دوستان در همان زمان برایم گفت علت اصلی عدم همکاری با وجودی که از دوستان ما هم از جمله دستگیر شدگان بودند.گفت: یکی از اختلافات اندرونی تعدادی از دوستان جنرال با مسلمانان و جوانان انقلابی بر سر نوع اعلام حکومتی بود که بین جنرال و تعداد از جوانان انقلابی و معتقد به اسلام حکومتی بود .
جنرال میر احمد شاه که روحش شاد باد بنا به دلایلی که البته دلایلش درس بود معتقد به نوع حکومت معاویه بود حتی زمینه تحقق حکومت عثمان را مشاهده نمیکرد و صحبت از توع حکو مت معاویه می نمود. در حالیکه جوانان واطرافیان انقلابی جنرال صحبت از نوع جکومت علی مینمودند .
سرانجام تعداد از انقلابیون با اعلان اینکه آنها حکومت داود خان را بهتر از حکومت معاویه میدانند دست از همکاری کشیدند. وچه بسی که تعداد از افراد یکی از دلایل افشای کودتا جنرال و دستگیری آن را مخالفت مرتبط با نوع حکومتی میدانست که مو رد قبول بعضی از انقلانیون مبارز و مسلمان قرار نگرفت . در حالیکه این طور نبود.
زیرا استخبارات وامنیت داودخان فکر گرفتن جنرال را داشتند . زیرا داودخان دوست نداشت در کنار جنرال یونس خان که فردمورد نظر داودخان بود جنرال میر احمد شاه موقعیت قابل قبول داشته باشد بناً برای دست گیری او نقشه داشت.
چانچه آقای حکمتیار در قسمت دستگیری جنرال میر احمدشاه خودش برایم گفت:
من چند شب قبل از دست گیری جنرال برای جنرال اطلاع دادم که اورا از خانه اش بیرو ن کنم اما نپذیرفت. وقتی از آقای حکمتیار سوال کردم شما از کجا مطلع شده بودید که اورا دستگیر می کنند در جو ابم گفت: من از طریق عساکر نگهبان دروازه او اطلاعات می گرفتم.
در هر هرصورت انگیزه اصلی اکثریت مبارزین عملاً عکس العمل نسبت فعالیت سیاسی و دخالت قدرتهای بزرگ جهانی بود .
اگر مبالغه نکنم هیچ یک از گروه های اسلامی و غیر اسلامی و ضد اسلامی نبود که بدون رابطه با دولت های اسلامی بوده باشد البته افراد مستقل و غیر وابسته به دولتها زیاد بودند که مبارزه می نمودند کما اینکه هتوزهم هستند افرادی که بدور از وابستگی به دولتها به مبارزات شان ادامه داده و میدهند. اما بجای نرسیده و نمیرسند. زیرا بدو ن پشتوانه سیاسی و اقتصادی مبارزه ی مفید و موثر امکان پذیر نیست بناً سرنوشت آقای حکمتیار بعنوان یک فرد ویک حزب همانند سایر افراد و احزاب دیگر شامل دو مرحله میباشد.
مرحله اول:-
مبارزات اسلامی، ارزشی وانقلابی
مرحله دوم :-
بازی های حزبی وتشکیلاتی و سیاسی نظامی
حکمتیار در محله اول:-
در چنین روز گار ، جوان پر شور و تازه کار، محصل فاکولته انجینری همچون سایرجوانان تازه به دوران رسیده پر شور و انقلابی وارزشی در اندیشه ورود در حوزه مبارزات اسلامی وارزشی بود که به چیزی جز، دیدو بازدید وتلاش برای جلب وجذب نسل جوان مسلمان به نسبت اسلام و در جستجوی افراد مبارز و انقلابی دیگر مثل خو د نبودند.
حکمتیار در این مرحله پرشور و پر انگیزه و فعال وانقلابی در نقد مارکسیسزم و تبلغ اسلام می پرداخت.. در این مرحله حکمتیار با افراد واشخاص نهضت جوانان مسلمان اعم از شیعه وسنی سرو کار پیدا میکند.
جوانانیکه جنس شان از جنس دیگرا ن و هدف شان از اهداف سایر مسلمان دیگرمتفاوت بوده است
آنها هریک ممثل هدفی فراتر از سر نگونی یک نظام و سیستم بلکه برای تعلیم وتربیت استقرار یک سیستم اسلام عملی تلاش می نمودند! و کمتر در اندیشه ساختن یک تشکیلات سیاسی نظامی بودند و برعکس آقای حکمتیار از ابتدای امر در اندیشه ساختن یک تشکیل کاملاً سیاسی نطامی بودند. پافشاری بیش از حد اودر رابطه با ساختن تشکیل مستقل گاه گاهی به مزاق دوستان مثل حبیب الرحمن شهید و امثالهم میگردید.
حکمتیار با استعداد خدادادی که داشت همواره در اندیشه ساختن تشکیل مستقل سیاسی فرهنگی بود که بتواند به قدرت دست پیدا کند. در حالیکه اکثر افراد نهضت جوانان مسلمان در اندیشه فعالیت های فرهنگی وتقویت ایدولوژیک بودند.
البته شرایط بگونه بود که بساری از مبارزین اسلامی و غیر اسلامی و ضد اسلامی به این نتیجه رسیده بودند که باید قدرت را تصاحب کرد . البته مهم ترین دلیل اندیشه فوق الذکر از ضعف دولت بی بنیاد ستم شاهی بود . چنانچه وقتی داود خان کودتا می کتدازطرف مردم استقبال میشود باوجودی که داود خان از خانواده ظاهرشاه بود مردم نه تنها به او اعتماد کردند که باور کردند داود خان برای خدمت به مردم کودتا نموده است داود پس از کودتا اقدام به دست گیری شخصیت های مبارز ومستقل نهضت اسلامی نمود و فضای اختناق و سرکوب را علیه مخالفین خود شروع نمود.
داود خان با شناختی که ازشخصیت های انقلابی و مبارزین پیش کسوت داشت اقدام به تهدید و تطمیع وزندانی کردن شخصیتهای موثر ومفید جامعه نمود.
داودخان ابتدا کسانی را که فراتراز حوزه قوم ، مذهب ، طائفه و منطقه .باور داشتند دستگیر و زندانی نمود. و بگونه عمل نمود که کشور را به قعط الرجال مبتلا سازد از میوند وال که گرفت وکشت تا حبیب الرحمن و فیضانی جنرال میر احمد شاه وده ها شخصیت دیگرا را قلع وقمع نمود. علمارا تهدید نمود وحتی به مارکسیستهای طرفدار شوروی هم رحم نکرد . به اندازه مستبدالرای و دکتاتور بود که به هیچ کس و هیچ فرد ترحم نمیکرد
در چنین شرایط دشوار نیرو های مستقل ومبارز نهضت جوانان مسلمان بیشترین تلفات را متحمل شدند.
آنها هم از طرف دوستان تنگ نظر و متحجر وهم از طرف دشمنان آگاه و هم از طرف تیکه داران بنام اسلام آسیب پذیر شدند. مبارزین مسلمان دیگر همچون نهضت جوانان مسلمان بیشترین تلفات را در دوران داود خان متحمل شدند.جالب این که اگر چنانچه سرو کار به سیاست وحکومت و اسلام منهای سیاست نداشتی در امن و اما ن بودی در غیر آن از زندان وشکنجه وشهادت و سر به نیست شدمن هم خبری نبود.
مبارزین حقیقی به زیبایی ارتباط وباورشان باخدا و علم شان به اسلام وعشق شان به عمل اسلامی و تلاش شان برای اخلاق تعلیم وتربیت اسلامی هدف دشمنان اسلام قرار گرفته و زندانی شدند و به شهادت نایل آمدند.
سالهای ۱۳۵۲او۱۳۵۳ و ۱۳۵۴سالهای سخت ودشوار ی بود که در هر شش ماه یک حادثه وتحولی بوقوع می پیوست که ماحصل آن دستگیری بهترین شخصیت های انقلابی نهضت جوانان مسلمان کشور ما را بدنبال داشت.
بقول نویسنده ( تاریخ سیاسی معاصر افغانستان ) وصاحب نظر در امور سیاسی جاب آقای ابوذر پیرزاده غزنوی که می نگارد. ( در جریان سالهای فوق الذکر تعدادی زیادی از سران و بزرگان نهضت اسلامی همچون ، انجینر حبیب الرحمن شهید، انجینر سیف الرحمن شهید، نصرت یار، غلام ربانی عطیش ، استاد پوهاند غلام محمدنیازی وحدود دوصد تن دیگر در زندان به شهادت رسیدند) که هر یک از چهره های نامدار نهضت و بنیانگراران نهضت جوانان مسلمان بودند.
اما اینکه چرا پس از هر نشست سیاسی ودید و باز دید تعدادی از شخصیت های فرهنگی وسیاسی و مبارز، را حساب شده به ا تهام کودتادستگیر و زندانی و سربه نیست و شهید مینمودند برای شخص خودم قابل سوال بود ؟ که چگونه ممکن است یک نشست فرهنگی ویا سیاسی افراد مستقل و آزاد را با اتهام طرح کودتا دستگیر و افرادغیر انعطاف پذیر و مستقل آنرا با اتهام جاسوسی و امنیتی اگر چنانچه همکاری با نیروهای استخبا راتی نکرده بودند شهید ویا اعدام می نمودند؟
به هرصورت حکمتیار یکی از مبارزین حادثه جو و فعال ترین رهبران دوران جهاداست که با روحیه بومی و قبایلی و نگاه روشنفکر مآبانه وارد بازی سیاسی میشود. او همیشه با دشمن قوی تر از خود رویاروی شده و با مخالفت علیه او خودرا قوی تر ازسایر رقبای دیگرنشان داده است او در مخالفت بابراندازی حکومت داود خان ابتداء برای خود رهبری حزب اسلامی را رقم میزند ثانیاً به نسبت مخالفین داخلی و خارجی پاکستان بخصوص پاکستان وآمریکا اعتماد سازی می نماید. مضافآ با تکیه بر مخالفت علیه داود خان بیشترین امکانات را جلب نمود
حکمتیار با نزدیکی خودش البته به عنوان تاکتیک با شخصیت های چون محمدی ، یونس خالص، پیر گیلانی توانست زمینه منطقی مخالفت با اعضای نهضت جوانان مسلمان واستاد ربانی را کمرنگ تر کند .
زیرا آسیب پذیری حکمتیار به نسبت مخالفت جوانان نهضت اسلامی با وجود شخصیت های چون محمدی، پیر گیلانی، یونس خالص وغیره کمتر میگردید. وبستر محوریت او در رابطه با سایر اقراد نهضت ممکن میگردد.
این است که شخص گل بالدین بعنوان یکجوان فعال ومبارز اسلامی ویک حکمتیار دوران جهاد ویک رهبر در حزب اسلامی ویک راکت یار دوران پیروزی و یک بازی گر فعال دوران جامعه جهانی ، توانمندی حضور در صحنه سیاست و قدرت افغانستنان را پیدا میکند اینکه تا چه اندازه توفیق اجرای اهداف مبارزاتی را یاکرده ویا اینکه ممثل اهداف بزرگ بازی گران بین الملی . یا اینکه اهداف پنهانی خودرا دارد ، بستگی به عملکرد گذشته ، حال و آینده او دارد !
- کد خبر 5118
- پرینت