امرالله صالح یکی از چهرههای مطرح حوزهی سیاسی جبههی متحد سابق، طرح صلح پروسهی کابل را مورد انتقاد قرار داد. او نوشته است که در این طرح، امتیازهای کلانی به طالبان در نظر گرفته شده است ولی هیچ تضمین امنیتیای برای مخالفان طالبان و حوزهی سیاسی جبههی متحد پیشین که قبل از سال ۲۰۰۱ با گروه طالبان میجنگیدند داده نشده است.
گروه طالبان به طرح صلح پروسهی کابل پاسخ رسمی نداده است. اما در تارنمای انترنتی و اعلامیههای اخیر آنان اشاراتی است که نشان میدهد این گروه مایل نیست مثل جبههی حکمتیار با کابل مذاکره کند و به یک توافق سیاسی برسد. به نظر میرسد که گروه طالبان مذاکرهی مستقیم با کابل را به معنای پیروزی امریکا در جنگ تلقی میکند و نمیخواهد به این سادهگی به آن تن دهد. نگرانی امرالله صالح و همقطاران او هم از همینجا ناشی میشود.
تصور طالبان این است که حکومت افغانستان و جناحهای تشکیلدهندهی آن مثل موم در دست ایالات متحده استند و واشنگتن هر قسمی که بخواهد میتواند آنان را شکل دهد. گروه طالبان از ابراز نظرهای کارشناسان و رسانههای امریکایی چنین نتیجه گرفته است که ارتش امریکا از جنگ خسته است و این گروه میتواند در چنین شرایطی هر نوع امتیازی از آن بگیرد. رد مکرر مشروعیت حکومت افغانستان و جناحهای تشکیلدهندهی آن هم برای امتیازگیری بیشتر است. شاید طالبان تا هنوز درک نکردهاند که ایالات متحده نمیتواند بدون لحاظ نظر و منافع حکومت افغانستان و جناحهای تشکیلدهندهی آن با این گروه صلح کند. طالبان شاید تجربهی قطر را فراموش کردهاند. در ماه جون سال ۲۰۱۳ دفتر گروه طالبان در قطر با عنوان و پرچم زمان حاکمیتشان افتتاح شد، اما مخالفت کابل و جناحهای تشکیلدهندهی حکومت افغانستان سبب شد که آن دفتر رسمیت و اعتبار جهانی خود را از دست بدهد و روندی که قرار بود آغاز شود، متوقف شد، اما چنین نمینماید که طالبان از آن رویداد درس گرفته باشند. با این هم حکومت افغانستان موضع خودش را تعدیل کرده است.
به باور نگارنده در پروسهی کابل آقای محمداشرف غنی به طالبان پیشنهاد مبادلهی مشروعیت داد. کابل طالبان را به عنوان نیروی سیاسیای که در تصمیمگیریاش مستقل است، به رسمیت شناخت. قبل از این هم آقای اشرف غنی و هم موتلفانش پیوسته تأکید میکردند که طالبان صلاحیت تصمیمگیری برای مذاکره ندارند، گوش به فرمان ارتش پاکستان استند و جنرالهای پاکستانی هر زمانی که بخواهند میتوانند آنان را روی میز مذاکره بیاورند. با این همه پیشنهاد اخیر صلح نشان میدهد که کابل دیگر طالبان را سازمانی میداند که صلاحیت تصمیمگیری دارد و میتواند مستقل از پاکستان عمل کند، اما طالبان هنوز هم واقعیت وجود یک حکومت در جغرافیای افغانستان را قبول نکرده است.
برخی از منابع نزدیک به طالبان به رسانههای پاکستانی گفتهاند که طالبان تجربهی حزبالله لبنان و اخوانالمسلمین مصر را مطالعه کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که باید تشکیلات نظامی و مناطق زیر کنترول خود را حتا در صورت امضای توافقنامهی صلح حفظ کنند. آنان به سود خود نمیدانند که مثل جمعیتالعلمای اسلام پاکستان بدل به یک حزب سیاسی شوند و از طریق انتخابات کرسیهای پارلمان، سنا، شوراهای محلی و مقامهای اجرایی را به دست بیاورند. طالبان شاید میخواهند که در قدم اول با امریکاییها مذاکره کنند و بعد از دریافت امتیازهای لازم، با کابل مذاکره کنند و در پایان به توافقی با کابل برسند که بر اساس آن هم یک حزب سیاسی باشند و در نهادهای انتخابی و اجرایی حضور داشته باشند و هم تشکیلات نظامی و منابع تمویل بیرونی خود را حفظ کنند و جغرافیایی را که حالا کنترول میکنند، همچنان در کنترول داشته باشند. حامیان طالبان هم پیوسته تأکید میکنند که این گروه به هیچ نیرو و جریان سیاسی در داخل افغانستان اعتماد ندارد.
این سناریو همان چیزی است که ارتش پاکستان میخواهد. جنرالهای پاکستانی سیاست امنیتی هندمحور در قبال افغانستان دارند. بر مبنای این سیاست، ارتش پاکستان باید در جغرافیای افغانستان به ویژه در مناطق مرزی این کشور ساحهی نفوذ یا زونهای امنیتی داشته باشد تا فعالیتهای احتمالی استخبارات هند و گروههای ضد پاکستانی را از طریق یک گروه اسلامگرای متحد خود خنثا کند. این سناریو بار دیگر طالبان و پاکستان را به بر مبنای اهداف مشترک، در کنار یکدیگر قرار میدهد. پاکستان اطمینان کامل دارد که گروهی مثل طالبان هرگز به نیرویی بدل نمیشود که با هند دست اتحاد بدهد و علیه پاکستان دست به فعالیت بزند.
امروز هم طالبان و پاکستان اهداف مشترک دارند. طالبان با حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان و روند پس از بن مخالفت ایدیولوژیک دارد. ارتش پاکستان هم از نفوذگذاری احتمالی هند در افغانستان هراس دارد و میخواهد در جغرافیای افغانستان صاحب زون امنیتی باشد. به همین دلیل است که گروه طالبان به متحد ارتش پاکستان بدل شده است. اگر سناریوی صلح هم به گونهای باشد که طالبان تشکیلات نظامی و جغرافیای زیر کنترول خود را حفظ کند، باز هم اتحاد پاکستان و رهبران طالبان پابرجا میماند.
تطبیق این سناریو، صلح پایدار ایجاد نمیکند. چنین سناریویی یک آتشبس موقت خواهد بود. در آن صورت اگر نیروهای بینالمللی در افغانستان نباشند، کابل را خطر سقوط و اشغال از سوی طالبان تهدید میکند. حفظ تشکیلات نظامی طالبان سبب میشود که حوزهی نفوذ جبههی متحد سابق هم احساس خطر کند و به فکر احیای تشکیلات نظامی خودش بیفتد. موضعگیری امرالله صالح در مورد پیشنهادهای پروسهی کابل نشانهی احساس خطر جبههی متحد سابق است. در صورتی که در هر گوشهی کشور گروههای مختلف تسلط نظامی داشته باشند، هر لحظه خطر وقوع جنگ و برگشت افغانستان به گذشته میرود.
بنا بر این توافق سیاسیای که نتیجهی آن نه تقویت سازمان دولت و تسلط آن بر تمام جغرافیای کشور که تقسیم قلمرو افغانستان باشد، صلحی به باور نمیآورد، بلکه یک آتشبس موقت خلق میکند و در پایان کار، یک جنگ دیگر راه میافتد.
- کد خبر 6290
- پرینت