آقاي حکمتيار! شما در بخشي از سخنراني خود گفتيد: «من صلح را بخاطر قانون اساسي پذيرفتم»! قانون اساسي به مثابة عاليترين سند حقوقي و سياسي يک کشور است که بيان کنندة نوع حکومت، ساختار حکومت، حقوق و آزاديهاي ملت، قوا و نهادها و ظايف و صلاحيتها و ارتباط آنها با يکديگر ميباشد. قانون اساسي فعلي ما نيز به حيث اصليترين وثيقة ملي از دست آوردهاي مهم دولت جمهوري اسلامي افغانستان به شمار ميرود که مراقبت و پاسداري از آن نه تنها از مهمترين وظايف رئيس جمهور تلقي شده است، بلکه وجيبة ملي، همگاني و تمامي اتباع کشور محسوب ميشود.
امير جهاد! شما به عنوان رهبر حزب اسلامي دليل پيوستن خويش و حزبتان را احترام به قانون اساسي اعلام کرديد؛ اما نحوة آمدن شما به کابل بعد از ۲۵ سال با يکنوع مانور نظامي بيسابقه و قدرتنمايي تمام عيار همراه بود. همچنين اعلام موقف و ديدگاههاي شما نسبت به مسائل کلان کشور، نيز کنايه آميز و هشدار دهنده بود؛ بهعنوان مثال: طالبان را برادر خوانديد؛ در حاليکه از نظر مردم افغانستان آنان دشمن، قاتل و يک گروه تروريستي به شمار ميروند و خانوادههاي زيادي اکنون از ناحيه جنايات آنان داغدار و سوگوارند.
بر ايجاد يک دولت اسلامي متمرکز از طريق انتخابات تأکيد کرديد؛ در حاليکه دولت کنوني افغانستان هم اسلامي و هم مبتني بر انتخاب و آراي مردم است. هرچند بدلايل و شرايطي حکومت وحدت ملي شکل گرفت. تقسيم کنوني قدرت را نامقدس شمرده و آن را يکنوع شرکت سهامي دانستيد؛ در حاليکه تقسيم قدرت بين سران حکومت وحدت ملي با رضايت و موافقتِ هواداران دو تيم صورت گرفته است؛ يعني به نحوي از مشروعيت و مقبوليت که ناشي از آراي مردم باشد، برخودار است. بر تعديل قانون اساسي اصرار کرديد؛ در حاليکه اين قانون عليرغم برخي مشکلات يکي از بهترين قوانين اساسي در سطح منطقه به شمار ميرود. افزون بر آن خودتان هم گفتيد که بخاطر قانون اساسي صلح را پذيرفتيم، فکر نکنم نسخه غير از اين منظورتان باشد. مخالفت خود با حضور خارجيها را اعلام و بر بيگانهستيزي تأکيد نموديد؛ در حاليکه دولت فعلي با حمايت و کمکهاي مالي جامعه جهاني و با حضور نظامي آنها به حيات سياسي و اجتماعي خود ادامه ميدهد.
بر مداخله همسايهها در امور داخلي افغانستان انگشت گذاشتيد؛ در حاليکه خودتان مدتها مقيم در دو کشور همسايه بودهايد و تمام فعاليتهاي ضد دولتي خود را در زمان طالبان و بعد از آن، از اين دو کشور تعقيب کرده ايد. به رسانهها و آزادي بيان هشدار داديد؛ در حاليکه يکي از مهمترين دستاوردهاي حکومتهاي منتخب افغانستان تقويت رسانهها و حمايت از آزادي بيان ميباشد.
اين چنين بود که بياناتتان هم موجب برخي از نگرانيها و دغدغهها در ميان شهروندان گرديد و هم واکنشها و عکس العملهاي مقابلهگونه از سوي برخي از شخصيتها و جريانهاي سياسي را به دنبال داشت.
آقاي حکمتيار! بدانيد که نيک ميدانيد اما مردم افغانستان به خصوص شهروندان کابل از پيوستن شما به پروسة صلح و اين که در کنار مردم تان قرارميگيريد، حد اقل اين انتظارات را داشت:
يک: کاهش حملات تروريستي و انتحاري؛ يعني انتظار ميرفت که با آمدن و پيوستن شما و حزبتان به پروسة صلح نه تنها از ميزان حملات انتحاري و مرگبار طالبان کاسته ميشد، بلکه حد اقل براي يک مدتي ولوکوتاه آن تحرکات بايد متوقف ميشد؛ چون به باور مردم بسياريي از انتحاريها و گروهاي افراطي با شما در ارتباط بوده و به نحوي فرمانهاي شما بدليل نفوذ و تأثيرگزاري تان براي آنان مقبوليت ايدئولوژيکي دارد. اما با تأسف در اينجهت کدام تغيير محسوس و قابل ملاحظه مشاهده نشد. بنابراين، تأثير حضور و ملحق شدن شما به پروسة صلح چه ميتواند باشد؟
دوم: داشتن شهامت عذرخواهي از مردم؛ انتظار ميرفت که حضرتعالي با جرأت تمام از مردم بويژه از باشندگان کابل و خانواده هاي قربانيان جنگ، بابت جناياتهاي که در دهة هفتاد از ناحيه شما و آدرس حزبتان بر ساکنان اين شهر روا داشته شده است، عذرخواهي ميکرديد. اما دريغ از يک جملة ساده که اشاره به اين مسأله داشته باشد! درحالي که خود به صراحت اعلام ميکنيد که با احزاب سياسي و کساني از ناحيه شان به حزبتان ظلم شده است با گذشت معامله ميکنيد. بدين معنا که از سوي شما بر احدي ظلم نشده است تنها شما مورد ستم ديگران قرار گرفتهايد. بهرحال، عذرخواهي از سوي شما از مردم بهخصوص از بازماندگان جنگ که مشخصا از آدرس شما صدمه ديدهاند، نه تنها دلالت بر ضعف شما ميکرد، بلکه براي تان نقطة قوت به شمار ميرفت و موجب التيام و تسلي خاطر بسياري از خانوادههاي داغدار نيز ميشد.
سوم: اظهارات صلح جويانه، آشتيگونه و اميد بخش؛ انتظار ميرفت که شما بجاي اين همه کنايه زدن و خط و نشان کشيدن براي رقباي سياسي داخلي خود، بيانات خويش را با پيامهاي روشن و واضح در بارة ايجاد صلح و تأمين امنيت، همسويي و همدلي، برابري و برادري، مشارکت همه اقوام در تعيين سرنوشت شان همراه ميساختيد. روشن است که امروزه فضاي نااميدي و يأس بيش از پيش بر زندگي مردم سايه افکنده و انگيزه زندگي در کنار هم بودن ضعيف شده است، پس توقع اين بود و هست که ديدگاههاي صلح جويانه و اميد بخش را در راستاي تحکيم وحدت ملي و ايحاد آشتي ميان اقوام برادر و برابر اين کشور تحفه ميکرديد.
چهارم: اعتمادسازي؛ انتظار ميرفت که شما براي جلب نظر دولتمردان و احزاب سياسي و شخصيتهاي مطرح جهادي در اولين اظهارات خود از ادبيات و شعارهاي اعتمادسازي استفاده ميکرديد؛ زيرا در افغانستان کنوني تا حدودي ديوار اعتماد و باور به يکديگر فرورخته است، تعهد شکني و نقض قول و قرارها به يک نوع فرهنگ و هنجار تبديل شده است. اما به نظر ميرسد شما نتوانستيد و يا هم نخواستيد به مردم و احزاب سياسي با پيام روشن اعتمادسازي وارد کار شويد. مردم افغانستان مخصوصا رهبران و شخصيتهاي سياسي بيش از پيش نيازمند اين است که نسبت به يکديگر اعتماد پيدا کنند و از اين طريق است که ميتوانند بر يک تعهد مشترک ملي وفادار و پايبند بمانند.
پنجم: پرهيز از حرکتهاي پوپوليستي و نظاميگونه؛ انتظار ميرفت که ورود شما به شهر کابل بدور از هياهوي عوام فريبانه، مانور مقتدرانه نظامي و افراد مسلح غير مسئول صورت ميگرفت؛ زيرا آمدن شما با وضعيت آنچناني نه تنها باعث خوشحالي مردم نگشت، بلکه يکبار ديگر خاطرات تلخ و وضعيت شکنندة دهة هفتاد و جنگ را زنده و تداعي بخشيد.
خلاصه آقاي حکمتيار! شما خود ميدانيد که مردم افغانستان در شرايط خوبي قرار ندارند، بلکه با شرايط سخت و دشوار و شکنندة امنيتي و اقتصادي دست و پنجه نرم ميکنند و با زجر و فشار با بيسر پناهي و گرسنگي ميسازند. بسياري از جوانان اين کشور بخاطر فقر و بيکاري و ناامني از تحصيل بازمانده و تعدادي زيادشان هم راهي کشورهاي غربي و بيگانه گشتهاند تا به نان و نواي برسند که متأسفانه خيليهاي شان در اين مسير جان شان را دست دادهاند!
اکنون از جناب شما و هواداران تان انتظار ميرود که به احترام قانون اساسي و ارزشهاي دموکراتيک مندرج در آن، بهخاطر مصالح علياي کشور و منافع ملي، مردم و دولت را در جهت مبارزه با دهشت افکنان و دشمنان مردم افغانستان ياري رسانيد و براي تحکيم پايههاي دولتداري مدرن و تحقق خواستهها و مطالبات مردم گامهاي عملي برداريد.
در مقابل از سران جهادي، شخصيتهاي تأثيرگزار و احزاب سياسي، نيز انتظارات ميرود که از اتخاذ موقفهاي احساساتي و حرکتهاي تلافي جويانه خود دست بردارند که به بحران کشيدن افغانستان به نفع هيچ کس نبوده و نيست، بلکه قرباني اصلي جنگ، نفاق و تفرقه افغانستان و مردم آن است.
- کد خبر 4841
- پرینت