جولیان هاکسلی زمانی نوشته بود که «یک ملت عبارت از جامعهیی است که با خطرات و نفرت مشترک، نسبت به همسایهگان خود متحد میشود».
اگر نظریهی هاکسلی درست باشد، درگیریهای تازه و خونین مرزی میان نیروهای نظامی افغانستان و پاکستان، نشاندهندهی نفرت مشترک افغانها نسبت به رفتار خصمانهی همسایهی شرقیاش پاکستان، بود. رویدادی که در آن سه پاسبان مرزی و دو کودک افغان در مرز تورخم در شرق افغانستان کشته شدند و خشم عمومی را در سراسر کشور برانگیخت.
ورای اختلافات داخلی، افغانها در اعتراض به این عمل به خیابانها ریختند و عدهیی هم به نشان پشتیبانی از ارتش ملی افغانستان بهسوی تورخم راهپیمایی کردند. ویدیوکلیپی که در سانههای اجتماعی پخش شد، مردانی مدعیِ عضویت در گروه طالبان را نشان میدهد که علیه پاکستان اعلام جنگ میکنند و از دیگران نیز میخواهند تا برای دفاع از ناموس و تمامیت ارضی افغانستان به آنها ملحق شوند.
تلاش برای حفظ اعتبار
بسیاری از ناظران افغان به این عقیدهاند که این تهاجم، تلاشی، از سوی اسلامآباد برای حفظ اعتبار و انحراف افکار عمومی داخل پاکستان از شکستهای اخیر بود؛ بهویژه حملهی پهپادهای امریکایی که منجر به قتل ملا منصور رهبر طالبان در خاک پاکستان شد. با اینحال عدهیی دیگر به این عقیدهاند که پاکستان در حال آزمایش [توان] و آسیبپذیری افغانستان بود تا بتواند از موقعیت بهوجود آمده سود ببرد.
در یک سال گذشته که آمار تلفات نظامی و غیرنظامی بالا رفته و اختلافات سیاسی در کابل افزایش یافته است. احتمالا برای پاکستان فرصت مناسب پدید آورده است، تا مسألهی مرزی مورد مناقشه را یکطرفه کند. در هردو صورت محاسبات پاکستان نادرست از آب در آمد؛ ظاهرا این بینظمی سبب شد تا اقوام مختلف افغانستان گردهم بیایند و انزجار خود را از همسایهی متجاوزشان نشان دهند.
فراتر از نمایش اتحاد علیه تجاوز بیگانه [در میان افغانها]، با اینحال، این پدیده نشانهی تغییر وسیعتری از پویایی در رابطهی تاریخی و پرخلل دو همسایه است. اکثریت افغانها به این باوراند که از زمان مقاومت افغانستان در برابر تهاجم اتحاد جماهیر شوری در سال ۱۹۸۰، پاکستان با مهارت تمام در حال بازی بیرحمانهیی هم با افغانستان و هم با ولینعمتاش امریکا بوده است.
همپیمان ضروری
پاکستان از سال ۲۰۰۱ بهعنوان یک همپیمان ضروری در جنگ علیه تروریسم، از کمکهای نظامی و توسعهی فراوان امریکا سود برده است و در عینحال به فراهمآوری پناهگاه امن برای طالبان و شبکهی حقانی ادامه داده است. گروههایی که مسئول تلفات هزاران افغان و ۳۵۰۰ نظامی و غیر نظامی امریکایی است.
در عرصهی سیاسی نیز پاکستان خود را به طرز ماهرانهیی بهعنوان کلید صلح و جنگ علیه تروریسم بینالمللی جا زده و در عینحال با تهدید کردن، نتیجهی فاصله گرفتن امریکا از پاکستان را «تروریسم هستهیی» قلمداد میکند. برخی استدلال میکنند که دلیل دستاندازی پاکستان در امور داخلی افغانستان، عدم اطمینان پاکستان از ثبات خط دیورند [بهعنوان مرز مشترک دو کشور] است؛ مرز مورد مناقشهیی که گذرگاه تورخم بر آن واقع شده است. به محض اینکه کابل این خط را بهعنوان مرز مشترک به رسمیت بشناسد، جدال از بین میرود و پاکستان از مداخله دست بر میدارد.
در حالیکه راهحلهای عملی، قاعدهمند و متقابلا سودمندی برای حل این معضل وجود دارد، جاهطلبیهای پاکستان فراتر از اینهاست؛ پاکستان بدون دادن هیچگونه امتیازی بر رسمیت یافتن این مرز پافشاری میکند. دکترین آنها از مداخله، دستیابی به «راهبرد عمیق» در افغانستان است؛ راهبردی که توجیهگر، ترس حمله از سوی هند است. به همین دلیل، اسلامآباد بیوقفه تلاش میکند تا یک دولت دستنشانده را در کابل بهوجود بیاورد.
اشتباه برجستهی سازمان اطلاعات پاکستان (آی.اس.آی) در مورد پروژهی طالبان در نهایت سبب پیدایش گروههای مختلف طالبان پاکستانی، بقای القاعده و پناهگاه برای گروههای تندور مختلف از آسیای میانه و چین شده است. این موضوع چه از سوی لابی نیرومند و سخاوتمند پاکستان در واشنگتن ناچیز شمرده شود یا بینظمیهای راهبردی میان افغانستان و پاکستان در این زمینه موثر بوده باشد، هیچکدام سبب نشده است تا امریکا رفتارهای پاکستان را بهطور جدی به چالش بکشد. اما، در نهایت بهار امسال سیاستگذاران امریکایی از بازی دوگانهی پاکستان احساس خستگی کردند.
در ماه مارچ کنگرهی امریکا در مورد ادامهی کمک امریکا به پاکستان اظهار شک و تردید کرد. در ماه می کنگره لایحهیی را تصویب کرد که شرایط سختی بر بستهی کمکی ۴۵۰ میلیون دالری به پاکستان اعمال میکند و با تامین مالی هشت فروند جنگندهی F-16 که از طریق طرح تامین مالی نظامی خارجی تامین میشود، مخالفت کرد. از سال ۲۰۰۲، میانگین کمک سالانهی امریکا به پاکستان به ۲ میلیارد دالر رسیده است. تنها در سال ۲۰۱۰، پاکستان کمک نظامی و توسعهیی در حدود ۴.۵ میلیارد دالر از امریکا دریافت کرد. با اینحال، نظرسنجی در مورد افکار عمومی پاکستان نشان میدهد که اکثریت پاکستانیها به امریکا به چشم دشمن مینگرند.
در شروع سال ۲۰۱۵، دولت افغانستان سیاست واقعگرایانهیی در راستای تلاش برای صلح با همسایهاش و تغییر بازی طالبان پاکستانی آغاز کرد. چین همپیمان طولانیمدت پاکستان، امریکا بزرگترین حامی مالی پاکستان به همراه افغانستان و پاکستان اعضای گروه چهار جانبهییاند که دور جدید گفتوگوهای صلح را راهاندازی کردند. علاوه براین، برای چرخش (در سیاستهای پاکستان) و رهایی پروژهی طالبان، طرحهای مختلف همکاریهای اقتصادی منطقهیی شامل کشورهای آسیای مرکزی، کشورهای جنوب و غرب آسیا، فرصت بینظیری را برای پاکستان فراهم آورد. اما، پاکستان این فرصت را از دست داد و با سرسختی تمام به سیاست قدیمی خود (حمایت از طالبان) در قبال افغانستان ادامه داد که در نتیجهی آن طالبان حملات خود را به شدت گسترش دادند.
واکنش افغانها به رویداد تازهی مرزی نشاندهندهی نقطهی اوج سرخوردگی در برابر سه دهه شرارت پاکستان است. آنها (افغانها) با تمام مشکلات در برابر امپراتوریهای بریتانیا و شوروی مبارزه کردهاند. اگر فشار و اهانت از سوی پاکستان بیشتر شود، افغانها ممکن است با پاکستان وارد جنگ شوند.
بنابراین، قتل ملا منصور رهبر پیشین طالبان، وضع شرایط در مورد کمک به پاکستان و گسترش نقش نظامی (امریکا) در افغانستان نشانههای مثبت سیاست امریکا در قبال افغانستان و پاکستان است. ماندن در این مسیر، عامل تغییر رفتار پاکستان (در قبال افغانستان) خواهد بود.