احمد عمران/
هرزمان و هرجا بحث مطالعه و کتابخوانی میشود، ذهنم ناخودآگاه به آن سمت کشیده میشود و میخواهم بدانم که چه اتفاقی افتاده و واقعاً چه کارهای باید صورت گیرد تا فرهنگ کتابخوانی در جامعه رشد یابد؟ البته در اینکه ما مردمِ کتابخوانی نیستیم، جای شک وجود ندارد؛ گویا میانگین کتابخوانی براساس یک پژوهش در افغانستان، سالانه یک دقیقه است! با این یک دقیقه، ما در ردیف کشورهایی قرار میگرییم که ارزش و بهای کتاب را نمیدانند؛ در حالی که خود زمانی از تولید کنندهگان اصلی کتاب در جهان به شمار میرفته اند.
میگویند غربیها با کتابهای افلاتون و ارستو از طریق ترجمههای فارسی و یا عربی آن آشنا شدند و آنها را به زبانهای شان برگردان کردند. اما امروز وضعیت نشر، تولید و خواندن کتاب در ملک سنایی، فردوسی، مولوی و ناصر خسرو قبادیانی اگر نگوییم شرمآور است، ولی واژۀ دیگری هم برای توصیف آن پیدا نخواهیم کرد.
حالا وزارت معارف کشور آستین بالا زده و با نوشتن شعاری بر تمام موترهای خود در مورد کتاب، میخواهد به سهم خود نقشی در این زمینه ایفا کند تا عدهیی با دیدن این شعارها تشویق شوند و کتاب بخوانند. البته در همه شعارهای نوشته شده تا آنجا که من دیدهام، واژۀ «تغییر» اشتباهاً «تغیر» نوشته شده است که باید اصلاح شود. چه خوب است پیش از نشر چنین شعارهایی، متن آن را یکبار از چشم چند صاحبنظرِ ادبیات و زبان بگذرانیم تا مشکلی از این دست رخ ندهد.
مشکل متأسفانه با همین بیپرواییهای کوچک آغاز میشود. همان داستان معروف سعدی (رح) که در گلستان آمده است: آوردهاند که نوشین روان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند: از اینقدر چه خلل آید. گفت: بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است، هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده:
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ
آنچه وزیر معارف افغانستان آغاز کرده است، امری میمون و بسیار قابل تحسین است، اما برای ادامه و نهادینه کردن آن به زمان و هزینههای بیشتر نیاز است. زمانی لنین، نخستین پیشوای دولت کمونسیتی شوروی سابق که خود از فیلسوفان، نویسندهگان و کتابخوانهای قهار تاریخ بود، در پاسخ به پرسش یکی از جوانان حاضر در مجلسی گفت: «بخوانید، بخوانید و بازپهم بخوانید.» این سخن لنین چنان مورد توجه قرار گرفت که از آن شعاری ساختند و در و دیوارِ شوروی سابق را با آن مزین کردند.
مردم روسیه بالفطره، مردم کتابخوانی استند، ولی لنین در توصیۀ خود برای جوانان منظور دیگری داشت. او که در آغاز سالهای پی افکندن نظم جدید سوسیالستی بود، میخواست جامعهیی بسازد که همه یکرنگ و یکنوع باشند. مثل برخی فیلمهای آخرزمانیِ هالیودی. او به همین منظور به ماکارنکو، یکی از بنیانگذاران آموزش و پرورش نوین در شوروی وظیفه سپرد تا «انسان نوین سوسیالستی در مکاتب ساخته شود.» اما از آنجایی که لنین شخصاً کتابدوست و کتابخوان بود، یکی از راههای رسیدن به چنین انسانی را کتابخوانی میدانست. به همین دلیل است که شاید حالا هم اگر کسی به مسکو برود، میبیند که اکثر مردم همراه خود کتاب دارند و در فاصلۀ رسیدن به مقصد، هرازگاهی کتاب را با ولع تمام میبلعند. انسان نوین سوسیالستی ساخته نشد، ولی مردم روسیه کتابخوانهای قهاری شدند. امیدوارم جدیت وزیر معارف کشور اثرهای خود را بگذارد و ما از شرم تاریخی کمکتابخوانی بیرون شویم.
اما این کمپاین به این آسانی و سریع نتیجه نخواهد داد، زیرا در افغانستان هنوز به موضوع تولید کتاب آنگونه که بایسته است، پرداخته نشده است. در امریکا هر سال ۸۰ هزار عنوان کتاب جدید به بازار میآید. در کشورهای دیگر غربی نیز وضع به همین منوال است، اما سطح تولید کتاب در افغانستان هنوز جای نگرانی دارد. در این سالهای هم که برخی انتشارات آغاز به کار کرده اند، چندان موفق نبوده اند. مگر چند عنوان کتاب در افغانستان در سال نشر میشود؟ وزارتهای معارف و اطلاعات و فرهنگ باید مشخص کنند که این رقم چقدر هست و چقدر آنها براساس نیازهای جامعۀ ما نشر میشوند. اگر جلو ورود کتاب از ایران به افغانستان گرفته شود، آنگاه به قحطی کتاب مواجه خواهیم شد. ایرانیها در این عرصه از تمام کشورهای همسایه چندگام جلوتر اند، اما هنوز آنها هم نتوانسته اند، نیازهای کتابخوانهای خود را تأمین کنند.
در ضمن، اگر فرهنگ مطالعه از همان سالهای نخست در مکتبها رایج ساخته شود، بدون شک اثرهای آن بیشتر از چیزی خواهد بود که بعداً به دست میآید. تجربۀ شخصیام نشان داده که اگر دانشآموزان کمک شوند در زمان مکتب با کتاب انس بگیرند و کتاب بخوانند، در جوانی و میانسالی نیز این فرهنگ در آنها باقی میماند. در نصاب آموزشی معارف باید این موضوع گنجانیده شود که خواندن کتابهای بیرون از کتابهای درسی و آموزشی، خیلی مفید و موثر است. من یکی دو سال به عنوان مشاور در وزارت معارف کار کردم و همان زمان در مورد نصاب آموزشی افغانستان مطالبی نوشتم و از جمله سه پیشنهاد ساده ارایه کردم:
۱) از حجم کتابهای درسی و مقدار آنها کم ساخته شود؛
۲) نصاب آموزشی روزآمد شود؛
۳) نصاب آموزشی عمدتاً ساینس(علوم تجربی) محور شود؛
با این کار شاید ضمن اینکه دانشآموزان و همه احاد جامعه را به کتابخوانی ترویج میکنیم، نسبت به چیزهایی که از طریق مکاتب به آنها انتقال میدهیم هم محتاط خواهیم بود. وزارت معارف در چهارچوب نصاب آموزشی فعلی باید بخشی داشته باشد که به سنجش و انتخاب کتابهای خارج از نصاب درسی اهتمام ورزد و همهساله با توجه به ردههای سنی مختلف، مقداری کتاب از زبانهای دیگر ترجمه و در اختیار نهادهای آموزشی و تحصیلی قرار دهد تا دانشآموزان و دانشجویان از این طریق با فرهنگ کتابخوانی بیشتر آشنا شوند.
- کد خبر 8736
- پرینت