شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » جنگ جهانی اول و دوم در اروپا نظم جدیدی در عرصه قدرت ایجاد کرد. اکنون حوادث اوکراین این نظم را بسوی فروپاشی می برد.

قدرت غرب پایان ناپذیر نیست. در جنگ جهانی دوم انگلیسی‌ها که فکر می‌کردند همچنان جایگاه ابرقدرتی را حفظ خواهند کرد. اما در پایان جنگ در کمال ناباوری دیدند همه چیز را به امریکا باخته‌اند.
تلاش آن‌ها برای بازسازی خود با حمله به مصر و جنگ کانال سوئز شکست خورد و آنها مجبور به کنار کشیدن از عرصه ابرقدرتی شدند.

این موضوع در مورد امریکا هم صادق است. شاید آن‌ها ندانند که اوکراین چه بلایی بسر آنها خواهد آورد. اما کافی است نگاهی به اطراف خود کنند. نزدیک‌ترین دوستان و متحدان غیراروپایی واشنگتن حاضر نشدند درخواست‌ها تحریم روسیه را بپذیرند. برزیل، مکزیک و هند و دردناکتر برای آمریکا حتی امارات از هم‌نوایی با آنها خودداری کردند.

بلوک‌های جدید قدرت در حال شکل‌گیری است.

🔻با نگاهی به به جهان به درستی به این درک می‌رسیم به جز کشورهای اروپایی و برخی کشورهای وابسته به امریکا مانند ژاپن که دعوای تاریخی با روس‌ها دارند، یا استرالیا که بخشی از جامعه آنگلوساکسون است تقریبا بخش بزرگی از کشورهای جهان حاضر به همراهی با امریکا برای تحریم که چه باید گفت، حتی محکومیت حمله روسیه به اوکراین نشدند.
به زبانی بسیار ساده اگر به جمعیت حساب کنیم، از ۸ میلیارد انسانی که روی این کره خاکی زندگی می‌کنند فقط یک میلیارد نفر آن با روسیه مخالفت کرده و بیش از دو سوم جمعیت جهان که ۵ میلیارد نفر می‌شود (فقط جمعیت هند و چین را درنظر بگیرید) در کنار روس‌ها ایستاده‌اند.

🔻آنچه امریکا در طول این سال‌ها به عنوان یک ابرقدرت برای خود ساخته بود در برابر چشمانش در آتش جنگ اوکراین که خودش بر پا کرد، دارد خاکستر می‌شود.
امریکایی‌ها شای در حال تعریف یک ساز و کار امنیتی جدید برای مناطق مختلف جهان بودند تا بتوانند بر آن حکومت کنند اما وقتی بخش بزرگی از جهان امروز حاضر به همراهی و هم‌نوایی که هیچ، حتی هم‌دردی با امریکا نشده این محاسبات همه به هم ریخته است.
وقتی یک رژیم زیست‌انگلی مانند رژیم صهیونیستی می‌خواهد سیاستی را در پیش بگیرد که روس‌ها را ناراحت نکند، شاخ و شانه کشیدن اروپا و امریکا برای روس‌ها یک جوک بی‌معنی است.

🔻 جهان در حال تقسیم شدن است، بی‌طرف در این ماجرا وجود ندارد. هر طرفی خواست هر دو را داشته باشد همه چیز را باخته است.
میدان برای بی‌طرفی نیست. مانند مرحوم یاسر عرفات که پس از حمله صدام به ایران گفت ایران دوست است و عراق برادر و فکر می‌کرد هر دو را با این حرف می‌تواند داشته باشد و برای همیشه حمایت ایران را از دست داد.
هر کشوری که بخواهد بگوید ما به روابط دوستانه خود با روسیه و امریکا ادامه می‌دهیم بدون شک هر دو را از دست می‌دهد. موضع‌گیری شفاف اینجا کاربردی است. بلوک‌های جدید قدرت در حالی شکل می‌گیرد که غرب می‌خواهد از برتری رسانه‌ای خود برای جلوگیری از این بلوک‌بندی بهره بگیرد.

🔻در واقع، به لحاظ قدرت متعارف و حتی قدرت غیرمتعارف دیگر غرب در صدر نیست، ارتش امریکا باوجود بودجه هزار میلیارد دلاری در طول دو دهه گذشته دو شکست بزرگ را در عراق و افغانستان تجربه کرد تا همه بدانند ارتش امریکا برخلاف تبلیغات بسیار، در عمل قدرت چندانی ندارد. در حالی که ارتش‌های اروپایی اصلا دیگر حرفی برای گفتن نداشته و عملا به لشکرهای بی‌عمل تبدیل شده‌اند. این در حالی است که در گوشه کنار جهان ارتش‌های بزرگ با تجهیزات بسیار شکل گرفته که هر یک می‌توانند تهدیدی جدی برای قدرت غرب باشند. وقتی این سطح از قدرت در جهان تولید شده باشد، خود به خود بلوک‌بندی‌ها هم شکل می‌گیرد.

🔻هنوز این بلوک‌بندی‌ها کامل نشده و بسیاری از کشورها به صورت علنی حاضر به اظهارنظر نیستند، اما همین که در جبهه غرب قرار نمی‌گیرند، در جبهه مقابل تعریف می‌شوند. فردای مشخص شدن این بلوک‌بندی‌ها دنیا حیات جدیدی به خود خواهد گرفت، خودتحریمی غرب در برابر شرق آرام آرام دارد آشکار می‌شود، غرب در برابر شرق خودش را تحریم می‌کند و فکر می‌کند که شرق متضرر می‌شود در حالی که اصلا اینگونه نیست. ظرفیت‌های شرق بسیار بیشتر از غرب است و فقط یک نمونه از رفتار اروپایی‌ها را مثال می‌زنم. آن‌ها آسمان خود را بر روسیه بستند و روسیه هم تلافی کرد، شرکت‌های هوایی اروپایی کاسه چکنم چکنم دستشتان گرفته‌اند در حالی که ایرلاین‌های آسیایی بدون هیچ محدودیتی از آسمان روسیه پرواز می‌کنند… این وسط چه کسی ضرر می‌کند؟

🔻این بلوک‌بندی‌ها شاید نظم جدید را در خود نداشته باشند، اما جنگ در شرق اوکراین در نهایت نظم فعلی که از طریق شورای امنیت بر کره خاکی اعمال می‌شود را به هم خواهد ریخت. تلاش برای بیرون کردن روسیه از این شورای امنیت بدون شک شکل خواهد گرفت، کما اینکه غربی‌ها تلاش خواهند کرد بی‌عرضگی و ناتوانی خود در مقابله سخت با روسیه را از طریق بیرون کردن این کشور از سازمان‌های بین‌المللی که همه مراکزشان در اروپا و امریکا است جبران کنند، نهایت این مصاف چه خواهد شد؟ آیا فقط روسیه اخراج می‌شود؟ آیا پس از اخراج روسیه این احتمال نمی‌رود که جهانِ غیر غربی بخواهد برای خودش یک ساز و کار جدیدِ امنیتی تعریف کند؟ به نظر شما، سازمان شانگهای نمی‌تواند این ظرفیت را داشته باشد؟ نمی‌شود شانگهای جای نیویورک را بگیرد؟ آیا جهان دو سازمان ملل نخواهد داشت؟ آیا مقر نهادهای بین‌المللی در اروپا و امریکا تخلیه نخواهند شد؟ این وسط چه کسی ضرر می‌کند؟

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان