«خلیل الله خلیلی» از شاعران مطرح افغانستان و زبان فارسی است که در سال ۱۳۶۶ خورشیدی در دیار مهاجرت در اسلام آباد پاکستان از دنیا رفت.
این شاعر پرآوازه افغانستان که ۹۰ سال پیش در افغانستان متولد شد از برجستهترین شاعران کلاسیکسرای افغانستان محسوب میشود که با شاعران و چهرههای ادبی ایران حشر و نشر فروانی داشته است.
با تجاوز شوروی به افغانستان، خلیلی مجبور به مهاجرت به پاکستان شد و در آنجا به فعالیتهای فکری و فرهنگی روی آورد و تا آخر عمر در همان کشور زندگی کرد.
در همان دوران خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در پاکستان تصمیم میگیرد که بخشی از آثار این شاعر افغانستانی را منتشر کند که وی در مقدمه یکی از همین آثار در وصف زبان فارسی و دوستی ملت ایران و افغانستان مطالب مهم را یاد آور میشود که بسیار جالب و خواندنی است.
بخشی از آن مقدمه خواندنی به شرح ذیل است:
تدوین و طبع جزو سوم گفتار پریشان و آواره در خانه فرهنگ جمهوری مبارک اسلامی ایران در کشور پاکستان روشنگر آن مبانی متعالی است که زبان دری(فارسی) پس از کلام معجز نظام قرآن در این ۳ کشور برادر دارد.
گویا ایران، افغانستان، پاکستان، هنوز پارسی گویان سمرقند و بخارا و مسلمانان هند، گلبرگهای آن شکوفه شیوا و ازهار آن درخت تنومند توانا را در طاق فروریخته تاریخ فرهنگ خویش با اشک حسرت آبیاری مینمایند و ترکان حق شناس با نوای نی نواز آسمانی مولوی جلال الدین محمد بلخی رومی پا میکوبند و دست میافشانند.
فتنه انگیزان و تفرقه افکنان گیتی یک قرن کوشیدند که این یگانگی را به بیگانگی کشانند و چنان که مرزهای موضوعه سیاست را مایه اختلاف گردانیدند.
سپاس خدایی را عزوجل که خدنک خدعه پیوسته به خاک نشسته و زبان دری در مهد پرورش اسلام، ترجمان حکمت و عرفان شده و لختی از دل عرفان است.
اینجا همدلی، همزبانی و همزبانی همدلی است، پیشروان هنر و حکمت اسلام خود را در بند محدوده سیاست محصور نکردند.
برای شناختن و شناخته شدن خود را به شهرهایی منتسب کردند که زادگاه آنان بوده یا با عشایری که از آن برخاسته بودند مثلا: سعدی شیرازی، رودکی سمرقندی، خواجه انصاری، ثنایی غزنوی، نظامی گنجوی، بیدل عظیم آبادی و …
تذکرهنگاران که پیش از قرن حاضر به تألیف پرداختند نیز این بزرگان را به تنگنای حدود سیاسی مقید نکردند و چاردیوار حدود سیاست را وطن خاص آنان قرار ندادند.
اینان فرزندان توحیدند و میراث گرانبهای بشریت…
هر جا که آفتاب اسلام پرتو افکند قلمرو آنان است، «هر ملک ملک آنهاست که ملت خدای آنهاست»
خانه عطار درد و شور اوست
هر کجا عشق است نیشابور اوست
پیشاهنگان زبان دری در شادی و مصیبت شهرهای دور مسلمانان چنان متاثر میشدند که به خانه و شهر خود.
شیخ اجل سعدی شیرازی بر زوال ملک معتصم میگریست، خاقانی در شیروان بر ماتم امام یحیی و مصیبت نیشابور ندبه میکرد، انوری اشک خراسان میسرود.
این تاثیر سیئه بدعت عصر ماست که در مصیبت جانسوز ملت افغانستان صدایی از سخنوری برنخاست و در آتش بیدادی که شهرهای سنایی، انصاری و مولوی را فرا گرفت تعزیتی انشا نشد و اشکی از مژگان قلم شاعری بر زمین نریخت.
گویندگان همزبان و همزمان ما خاموش نشستند و رقص خون و باروت را از دور تماشا کردند.
اینک جای بس امیدواری است که کارکنان بنیاد فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در دیار پاکان آن سنن باستانی را تجدید و مشعل ادب دری را فروزانتر میگردانند.
یا سبو یا می یا قدح باده کنند
یک کف خاک در این میکده ضایع نشود
خلیلی ۱۹۸۵ اسلام آباد
- کد خبر 1448
- پرینت