بخش اول را از اینجا مطالعه کنید
بخش دوم:
برای شناخت دقیق انجینر گلبدالدین حکمتیار لازم میدانم نامبرده را از آغاز تا هم اکنون در دوران های متفاوت، همچون گلبدالدین زمان مبارزه و تحصیل ، حکمتیار زمان جهاد، راکت یار دوران صدارت، جنگ سالار دوران حضور جامعه جهانی در افغانستان ، مصلح و مدعی آرامش دوران طالب و القاعده ، بازیگر بین طالب و القاعده و داعش ، تنها برگ برنده آی، اس، آی پاکستان، همسو با آمریکا، همکار با مافیایی انگلیس و مواد مخدر! شیفته زعامت، دلداده ی قدرت، عاشق حکومت و همواره در فکر امارت را مورد مطالعه قرار داده نتیجیه گیری نماییم.
بناً خوانند گان عزیز را در این رابطه به شصت ویا هفتاد سال قبل از امروز دعوت می کنم:
البته نه، به این دلیل که آقای گلبدالدین حکمتیار تنها کسی بوده است که صحنه گردان مبارزات اسلامی بوده است . بلکه از آن جهت که او صحنه ساز پیچ وخم های سیاسی اجتماعی در میان مبارزینی بوده است که آرام و قرارنداشته است .
اواز این جهت قابل توجه بوده است که به نسبت سایر جوانان و مبارزین دیگر به حادثه آفرینی و باند باند بازی شهرت به سزای داشت. و هنوز که هنوز است دارد. از در گیری با مارکسیتها گرفته تا بحث های اعتقادی و ایدولوژیکی و رویاروی ساختن افراد موافق و مخالف پیرامون یک موضوع بود. او ذاتاً پرشور هیجانی، تندخو . بدور از رعایت احساس بود چنانچه با دوستان خودش ربانی و مسعود نتوانست احساس خودش را بروز بدهد و تا آخر عمر نتوانست احساس قلبی و درونی اش را نسبت به دوستی آنها را بروز بدهد.
او به همان اندازه بر باورهای اسلامی و اعتقادی که داشت دگم اندیش و مستبدالرای بود که از اسلام اجتهادی و اجرایی دور بود. ایشان ارتباط و شناخت خودش را مهم تر از پایبندی به التزام های عملی افراد نسبت به اسلام میدانست. کافی بود با او رابطه میداشت و یا طرف را خود مورد تائید قرار میداد. اینکه تا چه اندازه به برنامه های اسلامی پایبندی و تعهد داشت مهم نبود . مهم این بود که شخص مذکور مورد توجه و یا تائید او باشد.
برعکس اگر چنانچه فرد مورد نظر مورد تائید ایشان نبود در جمعی که ایشان در آن نقش موثر داشت مورد پذیرش قرار بگیرد.
به همین دلیل بود که همکاران و سایر مبارزین و تازه جذبی ها او را بعنوان فرد مستبد الرای و یکدنده میشناختند.
اثر گذاری او در حزب اسلامی که او امیر و رئیس بود بر اکثر حزبی ها اثر گذاشت. کمتر حزبی را می شاختیم که با خصوصیت شخصی حکمتیار موافق باشد. و اگر چنانچه او اهل مدارا و گذشت بود به حزبی بودن او شک می نمودند.
بسیاری از مبارزین و حتی مجاهدین وقتی میدانستند که طرف شان از حامیان حزب اسلامی به رهبری گلبدالدین حکمتیار است یا کوتاه می آمدند و یا اینکه قطع بحث نموده و از ادامه آن صرف نظر می کردند.
بی اعتمادی نسبت به افراد غیر حزبی یک موضوع کاملاً آشکارا شده بود . این به اندازه ای قابل لمس بود که همه کس میدانستند.
داستانی پس از اجلاس سیاسی رهبران جهادی در جلال آباد بر سر زبانها افتاد و گویا نقل میگردید.
و آن اینکه در بین رهبران کدام رهبربیشتر قابل اعتماد است؟
به نقل از زبان آقای سیاف گفته شده است و آن اینکه گفته شده باشد جواب این پاسخ ساده است ومن به راحتی جواب آن را میدهم. از آقای سیاف می پرسند چگونه؟
او در جواب می گوید ما هریک از رهبران را یک ساعت پیره دار سایر رهبران میسازیم که دیگران بخوابند . وقتی نوبت به استاد ربا نی برسد مطمئن هستم همه رهبران حتی حکمتیار می خوابد و مطمئن هستند که ربانی هیچ کاری در حق آنها انجام نمیدهد.
اما وقتی نوبت پیره داری حکمتیار برسد هیچ کس خواب نمیکند برای اینکه می ترسند حکمتیار بلایی بر سرشان بیاورد.
بناً مطالعه و شناخت دقیق حکمتیار برای مردم ما به این دلیل قابل اهمیت است که اکثر بزرگان و رهبران پیش کسوت ما هم به نسبت ایشان حساس و بی اعتماد بوده اند.
از طرف دیگر توجه به رعایت حلال وحرام و اجرای احکام اسلام به نسبت کشتار و ترور و اتهام مردم عادی و یا فریب خوردگان نادم و یا دیدگاه های متفاوت سیاسی افراد یک امر کاملاً قابل تحقیق و مطالعه میباشد.
و اگر چنانچه رهبران و پیش کسوتان احزاب اسلامی و جهادی ما نصف باور و اعتقاد نظری شان به اسلام را نسبت به اسلام عملی و اجرایی داشتند و یا رعایت می نمودند مطمئناً کشور ملت ما این گونه ذلیل و خوار، آنهم از شر راکت های دشمنان نابکار و ملیشه های تهی شده از غیرت روزگار بنام مجاهدین واقعی و پر افتخار این گونه شرمسار نشده بودند! متاسفانه باید گفت : میزان اعتقاد رهبران سیاسی جهادی ما به نسبت اسلام عملی مبتنی برحکومت اجرایی صعیف تر از اعتقاد و باور قلبی به اسلام بود که این چنین ذلیل وخوار گردید.
چیزی که برای ملت مجاهد ما بعنوان یک باور قلبی و برنامه عملی و اجرایی اهمیت داشت. تحقق اهداف اسلام بود که اگر چنانچه رعایت آن شده بود، ملت ما هرگز پشت به این رهبران و جهاد گران نکرده بودند.
اینکه چرا آقای حکمتیار را این گونه زیر ذره بین قرارداده و مورد بررسی قرار میدهم نه بخاطر مبارزات اسلامی و پای بندی قلبی و عملی او به اسلام است و نه اینکه غیر از ایشان کسانی دیگر نبوده اند که صحبت از مبارزات اسلامی می نمودند و یا سابقه نداشته اند و یا اینکه اکثر آنها در عمل از اسلام فاصله داشتند. بلکه از آنجهت بوده است که شخص حکمتیار بعنوان یک نیروی غیر قابل کنترل و بی قرار چگونه (با پاکستانیهای که افغانستان، ضعیف و وابسته به پاکستان را از اصول استراتیژک خود میدانند کنار آمده و با آمریکایی هایی که در دشمنی با اسلام و نظام اسلامی گوی سبقت را ربوده اند تفاهم نموده و با انگلیسیهای انتقام جو که به نسبت ملت ما از هیچ نیرنگی دریغ نکرده اند معاملات سیاسی اقتصادی نموده و سر از مافیای مواد مخدر بیرون میکند! مضافاً با اعراب لجوج و سرکش که فقط بنام اسلام اند و از امتیازات مرکز وحی و زادگاه نبی مکرم اسلام سوء استفاده میکنند کنار آمده و همه چیز را تحمل نمایند !
اما د ر مورد سرنوشت مردم خود افغانستان و هکذا خون های ریخته شده میلیونها انسان مجاهد و بی گناه و همسنگران مبارز خودش لحظه ای با رهبران جهادی و یاران دیرنه اش صادقانه کنار هم قرار نگرفتند تا توطئه کشورهایی را که هرکدام به نوعی در تضعیف وتخریب و یا عزت و افتخار افغانستان تلاش می کردند و در اندیشه وابستگی افغانستان به دولتها و قدرتهای بزرگ بین المللی کار مینمودند، یکدیگر تحمل کنند ، آنها یک عمر تحمل دشمنان دین و مملکت و مردم خود را برای دشمنی با خدا و پیامبر و اسلام و جهاد نمودند اما یک بار تحمل دوستان مجاهد خود را برای رضای خدا و پیامبر و اسلام نکردند.
حکمتیار به بهانه حضور افراد وابسته و یا فریب خوردگان به شبکه های خارجی و یا دولت های حاکم بر افغانستان و بقایای آنها در بدنه دولت بر آمده از جهاد و مجاهدین مخالفت نموده و کشور را به بهانه حضور ملیشه و گلم جم و و بقایای حکومت خلق و پرچم بخاک وخون کشید.
و اینک با خارجی ها و دولتهای خارجی همکار گردیده و از ارباب آنها طلب می کنند که اسمش را از لست گروه های تروریست و انتحاری پاک کنند.
در آنروز به بهانه حضور تعداد انگشت شمار وابسته به اجنبی و یا ملیشه مخالفت نموده و امتیاز طلبی می نمود و علیه دولت بر آمده از احزاب و مجاهدین، راکت پراگنی می نمود و اینک که تمامی دولت به دست اجنبی و در اختیار اجنبی قرار دارد امتیاز میدهد تا در کنار آنها حضور پیداکرده و علیه دشمن آنها بجنگد.
آیا تحقیق مطالعه و زیر ذره بین قراردادن و دقت پیرامون شناخت این چنین فردی که در عمق بحران های سیاسی نظامی و اجتماعی بعنوان بازیگر فعال و موثر در قضایای سیاسیی نظامی اجتماعی منطقه نقش بازی نموده است و به فکر خودش همه آنها را دور زده و میزند اهمیت دارد یاخیر؟
آیا شناخت کسی که مسولیت نیروهای انتحاری تانگ تیل تیمنی وات و یا جاده میدان هوایی کابل را بدوش میگیرد لازم است یاخیر.
آیا کسی که پاکستانی ها بخصوص آی اس آی، عربها، آمریکایی ها، انگلیسی ها را دور زده وارد بازی فوق العاده آسیب پذیر میگردد جای سوال ندارد؟
واقعیت عینی و عملی مبارزات اسلامی شخصیت های پیش تاز در کشور ما بخصوص شخص حکمتیار نشان میدهد که مبارزات اسلامی برای آنها نه از آن جهت قابل اهمیت بوده است که شناخت آنها از اسلام مبتنی بر تحقق اهداف اسلامی و نظام اسلامی بوده باشد زیرا در مبارزات اسلامی رعایت حد و حدود و بخصوص خطوط قرمز اسلام الزامی است اما برای مبارزین افغانها رعایت حلال وحرام ومباح ومکروه التزام عملی ندارد چه رسدبه جلو عملی آن که
چه رسد به رعایت حق و حقوق زندگی مسلمان و حفظ ابروی آنها.
واقعیت عملی و اجرایی نشان داده و میدهد که برای اکثر مبارزین پیش تاز مسلمان ما، اسلام قبل از اینکه بعنوان یک سیستم حکومتی و برنامه عملی و بازدارنده و بعنوان رعایت حلال و حرام مطرح بوده باشد به عنوان مخالفت علیه ظلم زور گویی حکومتهای ظلمه و دست نشانده مطرح بوده است.
اینجانب یکی از بزرگترین ضعف مبارزین پیش کسوت اکثر رهبران جهادی را در عدم رعایت حدود اسلام عملی می دانم که نتایج حاصله از جهاد ملت مجاهد ما را این گونه به پای معامله گران و دلالان بدنام نموده اند .
سر انجام جهاد را بد نام ، مجاهدین حقیقی را شناسایی و سر به نیست و به شهادت میرسانند. و نهایتاً ترور می نمایند و با ترور آنها، هدف جهاد را بی راهه ، رهبری جهاد را بدوش گرفته اسلام ستیزی و جهاد زدایی را در پوشش دفاع از اسلام و انقلاب و جهاد عنوان می نمایند. و گروهایی را بنام طالب، القاعده، داعش و تروریزم تربیت نموده تا جلو رشد و گسترش اسلام عملی و معرفتی را بگیرند.
اگرچه نگاهی دیگری هم با ورود آقای حکمتیار در صحنه سیاسی قابل بحث و بررسی است وآن این است که حضور شخص حکمتیار در صحنه انتخاب بین گزینه حق و باطل نیست! بلکه انتخاب بین بد و بدتر است.
بعبارت روشن ورود حکمتیار بعنوان انتخاب بین گزینه حق و باطل نمیباشد که به گذشته وعملکرد آن و امثال آن بعنوان مجاهد حساسیت پیدا کرد واو را بعنوان مجاهد و یا زعیم مجاهدین و ملت مجاهد دانست بلکه بعنوان افراد معامله گرآن هم پس از پیروزی مجاهدین عنوان کرد که هر کدام بنا به توانمندی و تماملات شان در تعاملات منطقه یی نقش بازی نموده است. شناخت حکمتیار در این پروسه بعنوان پروژه مربوط به تحولات منطقه ای و جهانی قابل تحقیق و بررسی است .
ملت مجاهد و خانواده مجاهدین و شهدا و مبارزین واقعی نیز آنها را با نگاه یک معامله گرآنهم در پروژه غیر جهادی و ضد جهادی میدانند که با تبعیت از آمریکا و قدرت ها ی بزرگ جهانی در خدمت به پروژه جامعه جهانی در راس آن آمریکا متناسب به موقعیتی کار دارند نقش بازی می کنند!
ورود حکمتیار درصحنه سیاست نه از آدرس جهاد است و نه از آدرس مجاهد و نه از ادرس حزب اسلامی بلکه از آدرس بازی آنعده کسانی است که تا امروز از آن حمایه نموده وتمویل نموده با لاتر که آنرا تضمین نموده است.
مطالعه حکمتیار از آن جهت برای ملت و مجاهدین ما و حتی حزب اسلامی و شخصیت های فرهنگی و سیاسی و صاحب نظران و تاریخ ما اهمیت دارد که او و شخصیت چند گانه او را بشناسند.
اینکه حکمتیار باچهره و روحیه و دیده باز بخود اجازه میدهد که وارد ماجرا گردد. حکمتیار هم بخود هم به پاکستان هم به آمریکا، هم به انگلیس ، هم به مردم افغانستان و هم به حزب اسلامی وهم به بهترین فرزندان این مرز وبوم که شهید شده اند می خندد بالاتر اینکه حکمتیار به اسلام و جهاد وشهادت می خندد که وقتی نفس صلاحیت دولت وسرنوشت ملت دست خارجی هاست، وقتی هیچ چیز در جای خودش نیست، وقتی انتخابات مبتنی بر شاخصه های خود غرب ( دموکراسی) این گونه تقسیم و فیصله میگردد وقتی افراد چون دوستم گلیم جم و فاسد ، کرزی به ظاهر شعبده باز (مداری) ، اشرف غنی عروسک، اتمر جاسوس، سیاف بی اراده، و غیر معتقد به آخرت، ربانی که هنوز شخصیت مستقل ندارد ، خلیلی عقده ای زیرک، محقق فاسد و عبدالله ترسو و آسیب پذیر ، کابینه اکثراً وابسته، اسماعیل خان طالب قبل از طالب، و پارلمان اکثراً معامله گر، کابینه تشریفاتی و روسای غیر مسئول کشور را این گونه نابود و ملت را این گونه در بدر نموده است حکمتیار همیشه اوپوزسیون و جسور و گستاخ جایگاهی به مراتب بیشتر از دیگران دارد.
زیرا انتخاب بین حق و باطل نیست بلکه انتخاب بین بد و بدتر و باطل به نسبت باطل است. در چنین وضعیت حکمتیار ، آقای و تاج سر همه آنهاست به اصطلاح کمتر از هر ناکس آ نها نیست! زیرا وجود حکمتیار و اگر چنانچه این احتمال ممکن نگردد حداقل آن این است که ازشر وجود بنام حکمتیار نجات یافته و تاریخش سپری می شود.
- کد خبر 4982
- پرینت