ارگ باید جلو جنگ سرد حکمتیار با رقیبان و دشمنان دیروزش را بگیرد. حمله لفظی حکمتیار به یک جغرافیای مشخص و به اسطورههای رقیبانش، خیلی تنشزا است. اگر این روند ادامه پیدا کند، بعید نیست که حزب اسلامی و جمعیت به رویارویی خیابانی در همین کابل متوسل شوند. هر نوع رویارویی خیابانی تنظیم حکمتیار و جمعیت، نظم عادی شهر کابل را مختل خواهد کرد و مردم با مشکلات زیادی روبهرو خواهند شد. ارگ میتواند از نفوذ خود بر حکمتیار و نزدیکان او استفاده کند و جلو موضعگیریهای جنجالبرانگیز او را بگیرد.
تردیدی نیست که در جنگهای کابل حزب اسلامی و جمعیت هر دو، طرفهای درگیر بودند و مسوولیت جنگهای تنظیمی به دوش هردو سازمان است. اما دوام جنگ سرد حکمتیار با جمعیت، محدود به رسانهها و فیسبوک نخواهد ماند. بعید نیست که هر دو طرف به خیابان بیایند. از آنجایی که ما یکی از ملتهای مسلح دنیا استیم، احتمال تیراندازی هم در تنشهای خیابانی میرود.
همیشه باید تجربه روندا را در نظر داشته باشیم. کابل به لحاظ اتنیکی به زونهای مختلف تقیسم میشود و هر نوع تنش سازمانی میان حزب اسلامی و جمعیت، به سرعت رنگ قومی خواهد گرفت. تردیدی نیست که یک عده در ارگ ریاستجمهوری از همان روز اول انتظار داشتند که حکمتیار پهلوی قومی سیاستهای آنان را تقویت کند، اما به نظر میرسد که حکمتیار هیچ حد و مرزی را در این خصوص رعایت نمیکند.
در جنگهای کابل دهه هفتاد، تنها حزب اسلامی و جمعیت دخیل نبودند. در آن جنگها جنبش و حزب وحدت هم نقش داشتند. اما پس از سقوط طالبان، جنبش، وحدت و سیاستمداران تاجیک جمعیتی، سعی کردند که جنگهای کابل را موضوع جنگ سرد سیاسی نسازند. گرچه در موسم انتخابات گاهی وحدتیها بحث کشتار افشار را برای زدن رقبای تاجیک جمعیتیشان مطرح میکنند، اما زیاد آن را حساسیتبرانگیز نمیسازند. اما تنظیم حکمتیار تا حال تجربه زیست مسالمتآمیز با دیگر تنظیمها را ندارد. او سال ۱۳۷۵ پس از چهار سال درگیری خونین با احمدشاه مسعود، بالاخره کرسی صدارت حکومت برهانالدین ربانی را احراز کرد، اما نخستوزیری حکمتیار دولت مستعجل بود. حکمتیار چند ماه بیشتر در کرسی نخستوزیری نماند و طالبان شهر کابل را اشغال کردند.
حکمتیار پس از سقوط طالبان، به جبهه ضد روند بن پیوست و تلاش کرد که رهبری شورش مسلحانه ضد نظم پس از بن را به دوش بگیرد. اما این اتفاق نیفتاد. پاکستانیها و منابع تمویل شورشگری در کشورهای حوزه خلیج فارس، طالبان را به حکمتیار ترجیح دادند. طالبان هم نگذاشتند که نیروهای حکمتیار فعالیت نظامی چشمگیری در جایی داشته باشند. در همین دوران شورشگری هم حکمتیار در مصاحبههای خود، سیاستمداران تاجیک جمعیتی و شورای نظاری را دشمن خود تعریف میکرد.
حکمتیار در یکی از مصاحبههایش در ده سال پیش گفته بود که نیروهای او بن لادن را از توره بوره نجات دادند و به جای امن بردند. حکمتیار در مصاحبه دیگرش گفته بود که در شروع سال ۲۰۰۲ مدتی با اسامه بن لادن و سلیمان ابو غیث سخنگوی وقت القاعده، در یک پناهگاه در کنر زندهگی میکرد. آقای حکمتیار گفته بود که دلیل حمایتش از القاعده، این است که امریکا هم از دشمنان او حمایت میکند. حکمتیار در این مصاحبه خطاب به امریکاییها میگوید که تا زمانی که واشنگتن از دشمنان تنظیم او حمایت کنند، او هم از دشمنان امریکا حمایت خواهد کرد. شاید همین نوع اظهارات حکمتیار سبب شده است که دولت امریکا، تا حال اسم او را از فهرست سیاه خود حذف نکرده است.
حکمتیار حالا با همان ذهنیت به کابل آمده است. حکمتیار در روز ورودش به کابل در استدیوم غازی خطاب به هوادارانش گفت که از این به بعد میخواهد با جمعیت دست دوستی دراز کند و گذشته را به فراموشی بسپارد، اما موضعگیریهای اخیرش نشان میدهد که او چندان به این گفته باور ندارد و شاید فکر میکند که یگانه راه بسیج هوادارانش حمله به جمعیت و سیاستمداران تاجیک شورای نظاری است.
در این تردیدی نیست که حکومت آقای برهانالدین ربانی در شروع از گروه طالبان حمایت کرد و یک سری نشستهای پشت پرده هم با این جریان داشت. اما نحوه طرح این مساله توسط حکمتیار خیلی حساسیتبرانگیز است و پیامدهای خواسته و ناخواسته خطرناک دارد.
اگر ارگ بخواهد میتواند جلو جنگ سرد حکمتیار و جمعیت را بگیرد. اگر ارگ که بزرگترین نهاد قدرتمند افغانستان است، با بیطرفی نظارهگر این جنگ باشد، مشکلات کلانی برای مردم کابل پیش خواهد آمد.
- کد خبر 5463
- پرینت