از مجاهد زدایی تا جهاد ستیزی
در این قسمت خوانندگان عزیز را به مطالعه ی عوامل اصلی و مهم مجاهد زدایی و جهاد ستیزی در افغانستان فاتح و سربلند دعوت میکنم.
واقعیت غیر قابل انکار پس از اعتقاد ملت ما به اسلام و عشق توام با شجاعت، نسبت به کشور ملت شان، به نقش کلیدی موثر کشورهای مهم در رابطه با افغانستان اشاره می کنم.
آمریکا و عربستان سعودی پس از اطمینان به توانمدی ملت مجاهد افغانستان در اندیشه پایگاهی برای مجاهدین گردید تا با انسجام بیشتر و مدیریت آنها نقش شانرا در مدیریت و کنترل از راه دور بستر سازی کنند.
در روز گاری که فریاد تکبیر مجاهد مردان ما همزمان با گلوله و حمله به مراکز نوکران اجنبی وحامیان آنها با صدای احسنتم احسنتم بلند میگردید.
پاکستان تنها کشور همسایه افغانستان بود که از شرایط سوء استفاده نموده و در جلب نظر کشور های کمک کننده به ویژه عربستان و آمریکا گردید
اگر چه مجاهدین حقیقی و واقعی ما همراه با مبارزین دوران ستم شاهی و داود شاهی به دلایل پیروزی انقلاب اسلامی و شعار نه شرقی نه غربی بیشر به سمت و سوی جمهوری اسلامی ایران علاقه مندی نشان دادند. و علمای اعلام ومراجع عالیقدر بخصوص امام راحل و رهبر انقلاب اسلامی با حمایت شان از مجاهدین سنگ تمام گذاشتند.
اما حضور پنهان و آشکار حامیان آمریکا و شوروی در ساختار دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران غیر قابل انکار بوده است.
شوروی سابق با استفاده از حرب توده و امریکا هم با استفاده از وجود سلطنت طلبان و شاه پرستان همچون امیر انتظام در دولت موقت منهدس مهدی بازرگان در اندیشه سوءاسفاده وتخریب مجاهدین وبه نوعی تخریب جمهوری اسلامی ایران بر آمدند. چنانچه آقای کیانوری رهبری حزب توده ایران در جزوه بنام پرسش و پاسخ، به نسبت تشویق شهید عبدالعلی مزاری در رابطه با بازگشت مهاجرین در مناطق آزاد شده از اینکه کارگران را مهاجرین اقتصادی گفته بودند به عنوان روحانی انقلابی تقدیر نموده وجمهوری اسلامی ایران را به عنوان پنا گاه یک عده سرمایه داران وارتجاع منطقه به نقد گرفته بودند.
اگرچه شهید مزاری صحبت خودش را از طریق مصاحبه و انتشار آن در شماره بعدی پاسخ و پرسش دادند .
اما کیانوری بازهم با تیتر کا ملاً درشت و سیاسی نوشت: بیچاره گگ مزاری به عوض اینکه ابرو را اصلاح کند چشم را کور کرد زهر خودش را نسبت به جمهوری اسلامی ریختاند.
به هرصورت آنچه اتفاق افتاد محور قرار دادن پاکستان در قضایای افغانستان بود که در تفاهم بین آمریکا، عربستان، وسایر کشور های دیگر منجمله سرمایه داران عرب شکل گرفت!
پاکستان از آن تاریخ تا هم اکنون در اندیشه سوء استفاده از کمک های واریز شده بنام افغانستان گردیده و میگردد.
مقاومت توام با استحکام جمهوری اسلامی ایران در برابرطرح و توطئه های آمریکا، باعث قوام سیاسی و موقعیت منطقه یی پاکستان برای آمریکا گردید.
پاکستان از دو طرف مورد توجه آمریکا و عربستان واقع گردید.آمریکا و عربستان از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تلاش نمودند تا پاکستان حفظ و افغانستان را میدان جنگ های نیابتی قرار بدهد.
برای پاکستان فرصتی بوجو آمد که اگر چنانچه طمع بیجا نکرده بود می توانست امتیازات بیشتری را از آن خود کند.
پاکستان بخاطر عدم مناسبات سیاسی سالم با هندوستان همواره افغاستانرا مقصر دانسته و میخواهد وارد بازی منطقه یی گردد. واین یکی از خطا های بزرگ سیاسی پاکستان نسبت به افغانستان بوده و است.
واقعیت جز این نبوده است که پاکستان تنها کشوری در همسایه گی ایران وافغانستان بود که می توانست مورد اعتماد آمریکا باشد. بدون شک می توان گفت : میزان طمع آمریکا نسبت به ایران مساوی به میزان طمع پاکستان به افغانستان بوده واست.
تبانی فی مابین مخالفین ایران( آمریکا، عربستان، اسرائیل)و هکذا انگلیس در همسویی با موافقین پاکستان نشان دهنده آبستن جدید سیاسی در منطقه را بدنبال داشت.
پاکستان پول و پشتوانه می خواست که تضمین شد. مثلث شوم آمریکا ، عربستان ، اسرائیل و گاهی هم انگلیس انحراف جهاد و بد نام کردن مجاهد و انقلاب اسلامی می خواست.
پاکستان عملاً به بازیگر فعال وموثردر قضایای منطقه تبدیل شد.
آنچه برای پاکستانی ها همواره مهم بوده ومیباشد داشتن افرادو اشخاص مطیع ، سابقه دار ، و در عین حال مطمئن به اهداف استراتیژیک پاکستان بوده است که پس از شکست شوروی سابق نقش بازی کند.
با توجه به سابقه درخشان توام با اطاعت پذیری افراد میتوان گفت: گلبدین حکمتیاریکی از مهره های قابل اعتماد ومهم پاکستانی ها بوده است که وارد بازی می گردد.
اگرچه پاکستانی هابا هریک از رهبران جهادی وسیاسی رابطه استخباراتی وسیاسی نظامی خاص خودش را داشت. زیراتمامی رهبران جهادی وتعدادی از فرماندهان جهاد در کشور پاکستان امتیازاتی داشتند وزندگی میکردند .
اما هیچ کس به اندازه گلبدین حکمتیار مورد اعتماد استخبارات پاکستان نبود. البته دلیل آن برای افغانها و استخارات پاکستان پنهان نبود.
زیرا گلبدین کسی بود که با تطمیع وهمکاری ذو لفقار علی بوتو در مخالفت با دواود خان اقدام به جنگ مسلحانه نموده بودند .
بناً سابقه رابطه استخبارات پاکستان با شخص گلبدین بر می گردد به سال های قبل از آغاز جهاد، در دوران حکومت داود خان و قیام مسلحانه علیه حکومت داود خان.
البته افرادی دیگر هم بودند که در ارتباط با بر نامه کاکا جان از طریق کو یته پاکستان تمویل میگردیدند وبا استخبارات پاکستان سر و گوشی آب میدادند!
اینکه چرا، آقای گلبدین با دولت بر آمده از جهاد همکاری نمی نماید نه از ناحیه حضور دوستم ویا ملیشه ها ویا هزاره ها و شیعه ها در دولت اسلامی افغانستان میباشد، بلکه بخاطر این است که پاکستان نمی خواهد افغانستان دارای حکومت مستقل آرام با ثبات و قوی بر آمده از جهاد باشد.
گلبدین حکمتیار بخاطر خوش خدمتی اسخبارات پاکستان حاضر میشود هواپیمای حامل سبقت الله مجددی را در میدان هوایی کابل هدف موشک قرار بدهد .
گلبدین بخاطر اطاعت از پاکستانیها جنگ را بر دولت اسلامی مجاهدین تحمیل می کند. و با همسویی پاکستانی ها کابل را تبدیل به دود و آتش می کند.
گلبدین در همسویی با وزیر کشور پاکستان بابر و بی نظیر بوتو طالبان را کمک نموده و ارد قندها ر میکند تا پاکستان از طریق هرات به آسیای میانه وصل شود.
سرانجام گلبدین حکمتیارملقب به راکت یارشده و مردم بافرهنگ کابل را فدای بی فرهنگیان اربابش نموده و پغمانش را به سوک می نشاند و استالف و جبل السراج وپروانش را بخاک می نشاند و معرفت عاشقان وعارفان را از پنج ایشان تا شاه دوشمشیره اش به خواجه صفا کشانید ه و به اربابش هدیه بدهد. کانه این کشور تهی از مردان چله نشین شده است و کاکه هایش به تبعیت ازگلبدین وابسته ومزدورشده اند و وطن فروش شده اند!
براستیکه از دید یک پاکستانی افغانستان نه یک کشور است و نه یک ملت بلکه منطقه ایست که اقوام مختلف بدون در نظر داشتن منافع جمعی و مشترک شان زندگی میکنند و اگرچنانچه بخواهند در کنار یکدیگر قرار بگیرند به عنوان صوبه سرحد جدید می توانند به امنیت و آرامش دست یابند چیزیکه گلبدین هم اثر پذیر از آن شده است. و اگر غیر از این بودی گلبدین نگفته بودی که در افغانستان جنگ قومی است.
گلبدین حکمتیار درسالهای اول جهاد ، مقاوت و جهاد را حاصل مبارزات پیگیر مبارزین مسلما میدانست. بعداز مدتی گفت: جهاد رد عمل تجاوز روس است، بعداً چیزی دیگری و اینک آنرا جنگ قومی میداند!
اینجانب فکر می کنم این هم برای این است که اربابش همین طور میخواهد!
بعبارت دیگر این هم برای خوش خدمتی ار بابش پاکستانی ها عنوان شده و میشود. !
گفته میشود دروغ گوی حافظه ندارد!
سوال اساسی این است که آیا دور نمای واقعیت بر خواسته از مواضع گلبدین، حکایت از حقیقت زندگی آن میکند یا نه؟
چیزیکه برای مردم ما اعم از مخالفین وموافقین مطرح است و یا اگرچنانچه طرح نشده است خواهد شد؟وآن اینکه گلبدین کی بود؟ چه میخواست؟ چه کرد؟ . چه شد؟
گلبدین برای پاسخ شفاف آن می بایست در چنته وطبراق و یا حافظه یکه اگر برایش مانده باشدباید چیزی برای گفتن داشته باشد .
فراتر از این آیا گلبدین انتظارغیر از اینداشته و دارد که مردم افغانستان بخصوص مجاهدین بویژه مردم کابل از او بپرسند که برای چه پشت به مردم و مجاهدین و رو به دشمنان ملت مانموده و همسو با آنها دست به انتحار وانفجار زده یی بالاتر از آن اینکه مسئولیت انتحار های مثل شاه شهید و تانگ تیل سرک چهل متره چهار راهی شهید رابدوش گرفتی!
و اگرچنانچه کارو عملی را بعنوان رسیده گی برای مردم انجام داده ی که انتظار غیراز محاکمه داشته باشدبگو وعنوان کن!
به گمان مردم کابل کمترین چیزی که به نسبت گناهانی که مرتکب شده ی ،محکمه ایست که در آن محکمه، اسلام میزان باشد.
گلبدین با تجاهل عارفانه وجود این همه جنگ ونزاع را در کشور جنگ های قومی میداند!
براستی اگر اوفکر میکند که بسیچ وحضور این همه سربازان کشورهاومصارف اقتصادی همراه با این همه امکانات نظامی و لجستیکی بخاطر جنگ های قومی افغانهاست.
به خرد سیاسی او شک باید کرد. حکمتیار زود است که بداند ملت افغانستان با جهادو مقاومتی که در برابر شوروی متجاوزو هجمه ها و توطئه های که از طرف پاکستانی بر ملت ما تحمیل گردید نشان داده است که چه خدمت بزرگی برای بشریت و چه عظمتی برای ا سلام وچه عزتی برای مسلمین کسب کرده اند. وبحق که در این راه بیشتر از دو میلیون شهید ومعلول تقدیم راه خدا نموده اند.
گلبدین حکمتیار اگر چنانچه این مطلب را در ک میکرد هرگز بخود اجازه نمیداد که دربرابر دولت بر آمده از جهاد و مقاومت مردم ما علیه متجاوزین مخالفت کند و باعث سقوط دولت ، ویرانی کابل، شهادت و هجرت ده ها هزاز انسان بی گناه به کشور های ضد اسلامی گردد.
مضافاً اگر دلیل واقعی گره خورده به مقاومت ملت افغانستان را میدانست که چرا به این مصیبت بزرگ مبتلاشده است نمی گفت که جنگ در افغانستان قومی است.
واقعیت ساختاری افغانستان فراتر از این است که هر کس به سادگی آنرا درک کند بخصوص افرادی مثل گلبدین که هیچ وقت در بین عامه مردم نبوده است.
اگر چنانچه ایشان آگاهی دقیق از ساختار های عملی مردم ما میداشتند ، میدانستند که مقاومت ودفاع مردم افغانستان فراتر از این است که مقا ومت ملی آنهارا بنام نزاع های قومی قلمداد نمود.
بافت های اجتماعی وفرا قومی و فرا مذهبی وفرا گروهی مردم افغانستان راجز مردمیکه همواره باهم زندگی کرده اند ودر غم وشادی یکدیگر، در گرسنگی وسیری یکدیگرشریک بوده اند دیگران نمی دانند که این گونه فکر میکنند!
این جانب با شناختی که از مردم افغانستان دارم بصورت قطع می گویم تلاش تمامی جامعه جهانی به سر پرستی آمریکا ، پا کستان ، منجمله گلبدین مبتنی بر این است که ساختار فراملی وفرا قومی وفرا مذهبی ملت مارا تبدیل به نزاع های قومی وحزبی و مذهبی نمایند.
گلبدین ماموریت دارد تا با عنوان کردن این مطلب که جنگ در افغانستان جنگ قومی است مقاو مت ملی ما را در برابر دشمنان اسلام ومتجاوزین تبدیل به اختلافات قومی بسازد!
آنچه در رابطه با افغانستان قابل توجه است فرهنگ پذیرفته آنهاست. فرهنگی که اجازه نمیدهد اعتقادات مذهبی آنها بستر برای نفاق اگنی به ظاهر مسلمان قرار بگیرد.
پاکستان همراه و همسو با دشمنان جهاد ما چندین بار به این عمل زشت و غیرانسانی و اسلامی اقدام کردو به اماکن مقدس مسلمانان مردم ما عملیات انتحاری انجام داد .
اما دیده شد که مردم مسلمان ما بعنوان عمل ضد اسلامی و فرهنگی چگونه عکس العمل نشان دادند.
از طرف دیگر ترکیب ملی ما در رابطه با زاد ولد و ازدواج های مختلط اقوام وطوائف و مذاهب در شرق وغرب وجنوب وشمال کشور بگونه ایست که میدانند هر نوع بحث قومی ویا مذهبی از دهن هر کسی باشد ساخته وپرداخته دشمنان ملی وبین المللی ما میباشد.
گلبدین حکمتیار باید دانسته باشد که عکس العمل اعضای حزبیکه اودر راس آن بود به نسبت موضع گیری ایست که بخاطر دلخوشی دشمنان ملی و بین المللی ما اتخاذ نموده است.
- کد خبر 5820
- پرینت