دومین نشست روند کابل زیر تدابیر کم سابقه امنیتی با شرکت نمایندهگان ۲۵ کشور و حدود سی سازمان جهانی برگزارشد. مداحان ارگ و مبلغان دربار یک نفس از دستاوردهای کمنظیر آن داد سخن دادند و این دور را متفاوت با دور نخست و در فضای بسیار صمیمی اعلام داشتند. در این که نشست روند کابل به دلیل حضور نمایندهگان کشورهای منطقه و جهان برای تحلیل وضعیت کشور از اهمیت برخوردار است، نمیتوان انکار ورزید؛ ولی آنگونه هم نیست که ارگ ریاستجمهوری میخواهد از آن به نفع سیاستهای خود در زمانی که انقطاب سیاسی در افغانستان به اوج خود رسیده، استفاده ببرد. با اینحال آنچه که دومین نشست روند کابل را از دور نخست آن متفاوت میسازد، نه موفقیت آقای غنی در تامین امنیت آن است و نه هم در اجماعی که احتمالاً در میان شرکت کنندهگان در مورد افغانستان به وجود آمده؛ بل تفاوت دومین نشست روند کابل در این است که آقای غنی به صورت کمسابقه و غیرمعمول طرحی را برای صلح با مخالفان مسلح و به ویژه طالبان ارایه کرد، که عملا در تضاد و تناقض با سیاستهای چند روز پیش او میتواند باشد. آقای غنی از طالبان خواست که برای شروع مذاکرات، آتشبس را بپذیرند و به عنوان حزب سیاسی وارد افغانستان شوند. او گفت که دولت برای تسهیل گفتوگوها هیچ پیش شرطی را مطرح نمیکند و در جریان مذاکرات برای طالبان گذرنامه و امکانات سفر به کشورهای دیگر نیز فراهم میشود. او هم چنین اعلام کرد که در صورت رسیدن به توافق حاضر است که قانون اساسی افغانستان را نیز مطابق به خواستهای طالبان مورد تعدیل قرار دهد. این پیشنهادها نه تنها مغایر با ارزشهای پذیرفته شده دولت افغانستان میتوانند باشند؛ بل از خطوط سرخی نیز که دولتهای پس از طالبان به شکلی آن را پذیرفته بودند، نیز پا بسی فراتر گذاشته است. پیشنهادهای آقای غنی در دومین دور روند نشست کابل بیشتر از این که نشانه قوت دولت باشد، ضعف آن را در برابر تروریستها و مخالفان مسلح آن به نمایش گذاشت. آقای غنی زمانی که حملات مرگبار طالبان و متحدان آنها در کابل و چند شهر دیگر افغانستان به صورت دیوانه واری افزایش یافت و جان صدها غیرنظامی را گرفت، اعلام کرد که پس از این گفتوگو با گروههای مخالف در میدانهای جنگ صورت میگیرد. او با صراحت اعلام داشت که هیچ صلحی وجود نخواهد داشت و او مصمم است که انتقام خون شهروندان بیگناه را بگیرد؛ اما چه پیش آمد که ناگهان سیاست قاطعیت و جنگ در برابر گروههای دهشتافکن به سیاست تضرع و خواهش برای پیوستن به روند صلح تغییر یافت؟ آیا آقای غنی متوجه شد که توانایی درگیر شدن به این گروهها را ندارد و یا این که کشورهای متحد افغانستان و در راس آنها امریکا از آقای غنی خواسته اند که چنین سیاستی را در پیش بگیرد؛ زیرا در روزهای اخیر گزارشهای وجود دارد که امریکا نیز خلاف سیاستهای مطرح شده از سوی دونالدترامپ رییسجمهوری این کشور گفتوگوهای پنهانی با پاکستان را از سرگرفته اند. آیا کاخ سفید با توجه به نزدیکیهای بیپیشینۀ پاکستان و روسیه متوجه وخامت اوضاع شده و میخواهد به تعدیل سیاستهای خود علیه این کشور بپردازد؟ ظاهراً به نظر میرسد که پیشنهادهای صلح آقای غنی، بدون درمیان گذاشتن با امریکا صورت نگرفته و به این صورت این کشور تلاش دارد که مشکلات به وجود آمده از سوی خود را در منطقه توسط گروه ارگ مدیریت کند. اما چقدر طرح صلح آقای غنی واقعبینانه و عملی به نظر میرسد؟ شخص آقای غنی باور دارد که به زودی احتمال دارد که بخشهای از طالبان و یا دیگر گروههای مسلح مخالف به روند صلح بپیوندند؛ اما به گفتۀ او که در روز گرامیداشت از نهم حوت روز سرباز عنوان کرد، این پیوستنها به هیچ عنوان به معنای ختم جنگ در افغانستان نخواهد بود. بل به گفته او جنگ افغانستان چنان غیرقابل مهار و کنترول شده که بدون شکست گروههای تروریستی در دیگر مناطق جهان و منطقه غیرممکن به نظر میرسد. تا این جای کار آقای غنی تلاش کرده است که هوشیاری به خرچ دهد و در صورت ناکام شدن طرح صلح او و ادامه جنگ و انتحاری در افغانستان بگوید که او قبلا در این مورد تذکر داده بوده است. اما از سوی دیگر طرح صلح آقای غنی به هیچ صورت در شرایط فعلی عملی به نظر نمیرسد. شاید افرادی در ارگ توانسته باشند، که با گروههای کوچکی از به اصطلاح طالبان روابطی ایجاد کنند که در گذشته نیز چنین اتفاقهایی بارها افتاده بود؛ ولی اینگونه روابط و به اصطلاح گفتوگوها به هیچ صورت به معنای دست کشیدن جریان اصلی طالبان و گروههای موازی با آن از جنگ نیست. آنگونه که در یکی از اعلامیههای منسوب به طالبان در واکنش به طرح صلح آقای غنی در دومین نشست روند کابل آمده، این گروه این طرح را توطیهگرانه توصیف کرده است. در همین حال البته در اعلامیۀ دیگری منسوب به این گروه به نوعی از طرح صلح حمایت شده، اما با این پیش شرط که نخست باید نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند. گروه طالبان چندی پیش نیز به امریکا پیشنهاد داده بود که حاضر است با این کشور گفتوگوهای صلح در مورد افغانستان را آغاز کند؛ اما این گروه به هیچ عنوان نمیخواهد با دولت به اصطلاح خودشان «دست نشانده کابل» گفتگو کند. طرح صلح آقای غنی، توهین به همه خونهایی است که در افغانستان از سوی گروههای تروریستی ریخته شده و ریخته میشود. این گروه به هیچ صورت حاضر نیست که ارزشهای فعلی دولت افغانستان را بپذیرد و به روند صلح بپیوندد. گروه طالبان یک گروه افراطی مذهبی است که با نوعی از قرایت سیاسی از آموزههای اسلامی میخواهد امارت اسلامی را در افغانستان پیاده کند. این گروه چیزی به نام جمهوریت، حقوق بشر، حقوق شهروندی، رییس جمهوری و چیزهای از این دست را سوغات جهان کفر میداند و با آنها سر مخالفت دارد. آقای غنی در حالی از طالبان میخواهد که به عنوان حزب سیاسی خود را مطرح کنند که آنها هیچ اعتقادی به حزب و حزببازی ندارند و میگویند که حزبهای سیاسی برساختههای جهان غرب اند که علیه دیانت قرار میگیرند. با چنین وضعیتی آقای غنی چه امیدی با آمدن طالبان دارد که از آنها میخواهد به روند صلح لبیک بگویند؟ آیا بهتر نبود که بهجای چنین طرح زبونانه آقای غنی از موضع قدرت در نشست کابل ظاهر میشد و به صورت قاطع دیدگاه مردم افغانستان را در برابر گروه های افراطی و تروریست بیان میکرد و بسیج ملی، منطقهیی و جهانی را در این مبارزه با این گروهها به وجود میآورد؟ طرح آقای غنی به زودی شکست خود را نشان خواهد داد و یک بار دیگر برنامههای غیر ملی ارگ نقش برآب خواهند شد. از طرفی در زمانی که آقای غنی توانایی مدیریت چند ولایت را ندارد چگونه میتوان از او انتظار مدیریت جنگ و صلح را داشت. نشست کابل فرصتی بود برای آقای غنی که به چند نمایندۀ کشورهای منطقه و جهان نشان دهد که او رییس جمهوری افغانستان است و میتواند همچنان به عنوان رییسجمهوری باقی بماند؛ فقط همین!
- کد خبر 6281
- پرینت