آمریکا و طولاترین نبرد نظامی در جهان:
روبنگایگو ، قانون گزار آمریکایی در رابطه با افغانستان با انتقاد از ۱۷ سال دخالت نظامی بی ثمر در افغانستان، کلیدی ترین صحبت سرنوشت ساز را اینگونه عنوان میکند: (آمریکا باید به طولانی ترین نبرد نظامی آمریکا در جهان خاتمه بدهد)
تحلیل گران و صاحب نظران را به تفکر و تحلیل بر آیند ِ آنچه را این قانون گذار آمریکایی عنوان میکند دعوت می کنم.
روبن گایگو بعنوان قانون گذار ، میداند که قوانین ساخته و پرداخته بشری بخصوص دولتها با نگاهی به منافع ملی و جغرافیای سیاسی کشور ها ( آنهم متناسب به جغرافیای کشور و مردمان ساکن در آن به خصوص اندیشه حاکم بر باور رهبران و سیاست مداران آن ) عمر میکند.
او در روشنایی اندیشه رهبران سیاسی حاکم بر آمریکا مشاهده میکند که دوران قانون حاکم در آمریکا سپری شده و به کهولت رسیده است.
او وقتی می بیند که تمام واژه های ارزشی و فرا جغرافیایی آمریکا از قبیل دموکراسی، دفاع از حقوق بشر، حمایت از کشورهای جهان سوم، آزادی و تمدن وده ها عنوان دیگر در ساحه خدمات اجتماعی، سیاسی، نظامی وغیره این گونه در راستای منافع ملی افراد و اشخاص و تداوم حاکمیت بخشی از سیاست مداران و مافیای زر، زور و تذویر به چالش کشیده شده است. ابراز نظر نموده ودر حقیقت هشدار میدهد تا خردمندان و متفکرین آمریکا قبل از وقوع جلو وقایع غیر قابل کنترل را بگیرند .
اوباما بعنوان رئیس جمهور و سیاست مدار آمریکا با علم به قضایا میدانست که آمریکا آلت دست شبکه مافیایی شده است که سرنخ آن به افرادی در ساختار دولت اسرائیل گره خورده است.
اواز عکس العمل نتانیاهو به نسبت پیشنهاد برگشت به قرار داد ۱۹۶۷ دانست که کار از کار گذشته است.
انتخاب ترامپ یک انتخاب کاملاً آگاهانه و برنامه ریزی شده بوده است تا آنچه از آمریکا می توان استفاده کرد. ترامپ گزینه از قبل بر نامه ریزی شده است که توسط شبکه مافیایی بر سر کار آمده است.
ترامپ عملاً آغاز کننده شمارش معکوس بازی با قوانین آمریکاست .آقای روبن گایگو بعنوان قانون گذار و آشنا به قوانین با درک این مطلب که ترامپ نه تنها قانون را نادیده گرفته و یک جانبه عمل میکند که منافع و موقعیت آمریکارا فدای استبداد رای خود میکند.
او نمیداند که زیر مجموعه سیاست داخلی با سیاست خارجی هر کشور، فر آیند متناسب به اجرای عدالت متناسب به رشد فکری و بالندگی مردم آن سامان دارد نه ضرر و نفع دوشریک اقتصادی.
ترامپ کوچک تر از آن است که توانمندی مدیریت نجات آمریکا مبتلا شده به چالش ناشی از دشمنی با انقلاب اسلامی و یا توطئه علیه دولت اسلامی بر آمده از جهاد افغانستان را داشته باشد.
اوباما با درک روز افزون انقلاب اسلامی میدانست که اگر چنانچه بطرف ثبات منطقه حرکت نکند هم اسرائیل و هم آمریکا در برابر اراده انسان سرخورده از سوء استفاده آمریکا و ستم بیش از حد اسرائیل به نسبت ملت فلسطین به سرنوشت شوروی مبتلا خواهدشد.
سخن قانون گذار آمریکایی اشاره به عملکرد سیاسی و نظامی غلط و ناکام آمریکا طی هفده سال در افغانستان است که انگلیس و شوروی قبلا مرتکب شده و اینک آمریکا مبتلا به آن شده است.
چیزیکه دراین میانه غیر قابل انکار است و آمریکا هر گز فکر نکرده بود ونمی کند پبروزی مجاهدین افغانستان و سیاست انقلاب اسلامی و اثرات قابل ملا حظه آن در منطقه وجهان است که با سرعت موانع را پشت سر می گذارد .
ترامپ از پیشنهاد قانون گذار آمریکایی آقای روبن گایگو باید بداند که این پیشنهاد بیان واقعیت آمریکا ی فرو رفته در بحران بین المللی و برزخ افغانستان است.
بناً پیشنهاد او برای آمریکای مانده در برزخ افغانستان همانند پیشنهاد گورباچف برای شوروی فرو رفته در باطلاق افغانستان است. و الی دیری نخواهد گذشت که آمریکا بد تر از شوروی در افغانستان زمین گیر شود.
آمریکا نه مثل شوروی پوتینی دارد که لاشه متعفن و گندیده مارکسیزم را ضد عفونی نموده و در موزه ها بگذارد و دروازه ک، گ،ب را مهر و موم کند و در اندیشه جبران اشتباهات گذشتگان خود بر آید و نه طرفش مثل مجاهدین متفرق افغانستان است که دشمن را فراموش نموده و بجان هم بیافتند که ملت مجاهد وسرفرا وفاتحش این گونه ذلیل وخوار آواره دیار دشمنان اسلام و جهاد شوند!
آمریکا باید قبول کند که در مقابلش انقلاب اسلامی و سیستم رهبر محور ایست که اگر چنانچه دیر تر حرکت کند بهای بزرگی را پرداخت خواهد نمود!
مضافاً آمریکا آسیب پذیرتر از آن شده است که توانایی جبران اشتباهات گذشته اش را در رابطه با افغانستان، ایران، جامعه جهانی و سایر کشورهای رنجیده خاطر داشته باشد چه رسد به باز سازی رابطه ها! زیرا طرفش ملت است ، نظام محور متعهد به رهبر .
از طرف دیگر پوتین بعنوان سیاست مدار کار کشته ، شکست ایدولوژیک مارکسیزم وکمونیزم را پذیرفت تا انسجام کشور شوراها ویا تازه به استقلال رسیده را منهای ایدولوژی مارکسیزم ویا کمونیزم حفظ کند.
پوتیتن با استفاده از تجربه ی جنگ و دشمنی با مجاهدین افغانستان این توانمندی وصحه صدر را داشت که آمریکا را پس از ده سال در قضایای منطقه وجهان بخصوص افغانستان دور بزند. به اندازه ای که صحبت از حذف دالر آمریکایی ها نموده و در حال ائتلاف اقتصادی در سطح بین المللی میباشد. تا آمریکا از معاملات اقتصادی حذف و ترامپ تجارت پیشه را از دور ساقط کند.
برای سیاست مداران و اقتصادان های آمریکا جبران ناپذیر است که بتوانند همچون پوتین در شوروی تبارز نموده و عمل کنند. زیرا آمریکا تنها تر از این شده است که بتواند خودش را حفظ کند چه رسد به کشور های دیگر،
مافیای بین المللی در دولت آمریکابه همان اندازه که آمریکا را برای بقای یهودی ها واسرائیل در صحنه مهم وحیاتی میدانند . به همان اندازه دولت غاصب اسرائیل را برای آمریکا مهم میداند.
مافیای حاکم بعنوان شبکه های پیچیده در ساختار دولت آمریکا و اسرائیل بدلایل کهولت سیاست حاکم بر جهان در اندیشه راهبرد سیاست جدید میباشند تا تداوم حضور و نقش چشم گیر شان را در شبکه ها و دولتها اعمال کنند.
تئیوری خاورمیانه جدید بعنوان جغرافیای سیاسی در منطقه ی کشور های عربی در محوریت اسرائیل دکتورین نظامی آمریکا بوده است .اگرچه کشورهای چون عراق ، سوریه ، یمن، لبنان ، فلسطین لیبی ، اردن حتی مصر را آسیب پذیر و ویران نمود .
اما نه تنها توفیق دست یابی به خاور میانه جدید و سیاست جدیدتر را نیافتند که بساط سیاست نیمه جان شان را چیدند! زیرا مجاهدین فاتحه دکتورین نظامی را باشکست شوروی در افغانستان دفن نمود و امتیاز سیاست جدید تر را نیز ،انقلاب اسلامی از آن خود نموده است.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بیداری امت اسلامی و هکذا خطا های جبران ناپذیر که آمریکا به نسبت جامعه جهانی و کشور های اسلامی انجام داد ، آمریکا را گام بگام به طرف سرنوشت شوروی نزدیک ونزدیک تر میکند.
به اصطلاح افغانها که می گوید ( خنده اش کم از ریشخند نیست ) باید گفت : خندیدن سران کشور های جهان در اجلاس سازمان ملل متحد به نسبت سخنان ترامپ فراتر از ریشخند اوست . حقیقت مسئله بحث شخص ترامپ نیست بلکه بی اهمیت شدن مردم آمریکااست که ترامپ را تحمل کردند.
بی پرده با ملت آمریکا می توان سخن گفت: و آن اینکه وجود ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا گذشته از اینکه برای ملت آمریکا توهین است آغاز بدی برای آمریکا میباشد.
ترامپ بعنوان رئیس جمهور آمریکا نمیتواند توجیه کننده این واقعیت باشد که کابینه اش در تاریخ آمریکا نخستین کابینه ایست که از زمان روی کار آمدنش تا حالا شاهد استعفای ۱۴ تن از شخصیت های سیاسی حقوقی دولت و کابینه اش باشد .
مضافاً با استعفای نا گهانی نماینده ویژه ای هندی الاصل خود خانم نیکی هلی در سازمان ملل متحد روبرو نمی شد.
اینکه معاملات دالری بین قدرت ها ی بزرگ و دولتهای مقتدر چون چین، شوروی، ایران ، ترکیه و بعضی کشور های دیگر در حال گفتگو میباشد و بناست اروپا هم در آینده نزدیک به نسبت معاملات دالری در جرگه کشور های جدید بپیوندد سر دراز دارد.
آنچه بعنوان یک واقعیت غیر قابل انکار عنوان شدنی است سوالی که ترامپ باید پاسخ مناسب آنرا برای ملت آمریکابدهد. علاوتاً بهای این همه توهین ،کشتار و تجاوز انتحار و ترور و دهشت افگنی های را که در منطقه راه اندازی نموده است را باید بدهد. به هرصورت آنچه برای جامعه انسانی بخصوص صاحب نظران واندیشمندان جای تعجب دارد این است که آیا رهبران سیاسی ، نظامی و اقتصادی آمریکا اینقدر جاهل ، ضعیف و بی اراده بوده اند که لابی های پاکستانی و عربستانی آنها را اغفال نموده که نتایج حاصله از فر آیند فعل وانفعالات انجام شده در دوران ریاست جمهوری ترامپ بر آیندی داشته باشد که ، ملت آمریکا را ذلیل سازد؟
کافی بود سیاست مداران بی خرد و لجوج آمریکا به تحلیل و تجزیه سیاست مداران پاکستانی مرتبط به انگلیسی های یهودی تبار پاکستانی تا مل بفرماید و در رابطه با دولت بر آمده از جهاد افغانستان موضع خصمانه اتخاذ نه نماید.
متاسفانه سیاست مداران آمریکا نه تنها تامل ننمودند که افغانستان اسلامی را مورد تجاوز قرار داده و بستر ساز ورود مجدد شوروی شکست خورده و متوفی درصحنه سیاسی نظامی گردید وهم چنان انگلیس از دور خارج شده را احیا نموده و منطقه را با تجاوز به افغانستان نا امن گردانید..
مضا فاً عرب های بدوی ودور از تمدن بخصوص دشمنان پیامبر خدا، (خاندان سعودی ) را در مورد ایران تحریک نموده ، که اگر چنین نکرده بود امروز رابطه امت اسلامی منجمله انقلاب اسلامی با آمریکا و عربستان سعودی این چنین نبود که شوروی درسدد انتقام شکست خود در افغانستان و سوء استفاده از وضعیت موجود باشد!
هم چنان انگلیس ها و بعضی قدرت های بزرگ جهانی در اندیشه بهره برداری از وضعیت حاکم بر سرنوشت کشور های منطقه و جهان گردیده وبه نسبت آمریکا بد گمان وبی اعتماد باشد.
احتمال این مطلب که انتخاب ترامپ یک انتخاب کاملاً برنامه ریزی شده بوده باشد بعید نیست .
در علم سیاست یک چیز اصل و واضح است وآن اینکه هر زمان سیاست داخلی یک کشور، مبتنی بر وضع موجود و موقعیت ها گردید و سیاست خارجی مبتنی بر بی اعتمادی بین دولتها باشد ثبات آن کشور زیر سوال رفته و آسیب پذیر میگردد.
سقوط شوروی وانحلال کمونیزم بین المللی توسط مجاهدین ملت افغانستان پس از تجاوز به افغانستان بصورت طبیعی و انقلاب اسلامی ایران در راستای تعین سرنوشت خود شان ، بهترین فر صت برای آمریکا وسیاست مداران آمریکا بود که اگر چنانچه در اندیشه دشمنی با ملت مجاهد افغانستان و انقلاب اسلامی ایران نمی شدند مطمئناً آمریکا در وضعیت بهتر بود همچنان افغانستان وایران و منطقه در شرایط بهتری قرار داشت.
با جرئت می گویم ورود مستقیم آمریکا در قضایای نظامی و سیاسی افغانستان و منطقه از زمانی شروع میشود که اسرائیل همراه با عربستان سعودی با هراس از جهاد افغانستان و پیروزی انقلاب اسلامی برج های دو قلو را منفجر نمود.
اطلاعات ناشی از شرایط قبل و بعد از انفجار برج های دو قلو مصادف است با شهادت فرمانده جهاد احمد شاه مسعود و تصمیمات شتاب زده ی توام با مجوز ، تجاوز به افغانستان این احتمال ممکن است که آمریکا در نتیجه یک معامله پنهانی با اسرائیل و عربستان سعودی صورت گرفته باشد.
معامله ای که با مقاوت ملت افغانستان ، عراق ، سوریه ، یمن، و بیداری کشور های عربی بخصوص بازی توام با مدیریت ایران قبل از اینکه به نتیجه برسد به شکست مواجه شد! واقعیت گره خورده به دست آورد مثبت و اثرات انقلاب اسلامی در جهان بخصوص کشور های عربی و هکذا همسویی های اسرائیل ، آمریکا ، عربستان سعودی ، پاکستان و بعضی کشور های دیگر آمریکا را آسیب پذیر نمود.
شبکه مافیایی نیمه پنهان و مرموزیکه با استفاده از ساختار سیاسی نظامی و اقتصادی آمریکا ، اسرائیل ، عربستان سعودی ، پاکستان و هکذا شبکه های استخباراتی و امنیتی بعضی کشور ها ی همسو و مستقل بصورت چند و چندین جانبه، دوجانبه ، سه جانبه ، چهار جانبه ، و بیشتر از آن در اندیشه دشمنی با خدا و انبیای الهی بر نامه ریزی می نمایند ، اینکه کجایی واز کدام ملیت و دین و کشور باشند مهم نیست مهم میزان مخالفت با خدا و بنده گان خوب خدا ست.
آنها تصمیم گرفته اند که مجری هدف رانده شده از در گاه الهی (ابلیس )باشند. یکی از راه های که آنها در نظر گرفته اند ،گرم داشتن تنور جنگ ونزاع و هکذا تشدید خشونت است . تا هدف جهاد گسترش پیدا نکند. جهاد زدایی ، اسلام ستیزی در منطقه وسیع و بزرگ کشور های اسلامی و جهان از اهداف مهم آنها میباشد.
تداوم بحران ، اختلافات ، جنگ ، خوشونت ، ترور ، انتحار ، تحریم، و تخریب زیر ساخت ها ی کشور های اسلامی در راستای تداوم تضعیف ونابودی کشور های اسلامی میباشد.
بی خبر از اینکه اراده الهی از ابتدای امر بر این است که مخلصین را همواره کمک نموده و دینش را حفظ نماید.بقول شاعر بزرگی که می فرماید:
چراغی را که ایزد بر فروزد هر آنکس پف کند رویش بسوزد
- کد خبر 7976
- پرینت