شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » افغانستان: درمان غربی بدتر از بلای طالبانی

روز پنج‌شنبه، سربازان دولت افغانستان به یک کلینیک سوئدی حمله کردند و دو بیمار و یک پرستار را به شیوه‌ای شبیه به اعدام به قتل رساندند.حمله‌ی نیروهای ایالات متحده نیز در تاریخ ۳ اکتوبر سال ۲۰۱۵، منجر به مرگ غیرنظامیانی در یک مرکز داکتران بدون مرز در شهر قندوز شد. این حمله ۴۲ نفر کشته و ۴۳ نفر زخمی بر جای گذاشت. بااین‌حال، جنایات شورشیان بدتر از همه هستند. آن‌ها دایم از تجاوز و اعدام‌ به‌عنوان روش‌های جنگی علیه نیروهای دولتی، فعالان، کارکنان صحی زنان و خانواده‌های آن‌ها استفاده می‌کنند.
سازمان ملل متحد، هفته‌ی گذشته در گزارشی جزئیات و تعداد تلفات غیرنظامیان در افغانستان در سال ۲۰۱۵ را به نشر رساند. نیروهای دولتی و ضددولتی در مجموع، منجر به مرگ ۳۵۴۵ و زخمی‌شدن ۷۴۵۷ غیرنظامی شده‌اند. در هر چهار نفر یکی از آن‌ها کودک بوده است و یک دهم این تعداد زنان بوده‌اند. بیشتر تلفات (۶۲%) توسط طالبان، دولت اسلامی، و دیگر گروه‌های شورشی اتفاق افتاده است. نیروهای طرف‌دار دولت، در مجموع باعث ۱۷% تلفات میان غیرنظامیان بوده‌ است.

هرج‌ومرج‌های خشونت‌آمیز مداوم در افغانستان، منجر به طرح این سوال شده است که ایالات متحده باید چه کاری در آن‌جا انجام دهد؟ تعدادی از گزینه‌ها از قرار ذیل هستند: ۱) حفظ استراتژی فعلی برای نگه‌داشتن حدود ۱۳۰۰۰ آمریکایی برای زمان نامحدود؛ ۲) افزایش ۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نیروهای نظامی، و تغییر استراتژی به استفاده‌ی بیشتر از پشتیبانی هوایی؛ ۳) خروج تمام نیروها.
مزایای گزینه‌ی اول، نگه‌داشتن حدود ۱۳۰۰۰ سرباز در افغانستان، عبارتند از: آموزش و مشورت‌دهی به نیروهای دولتی و شرکت در جنگ. مشارکت در جنگ در اوج درگیری‌های سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، تاثیری در کاهش حملات شورشیان نداشت. عملیات تهاجمی شامل بیش از ۱۴۰۰۰۰ نیروی ناتو و نیروهای متحد در افغانستان در سال ۲۰۱۰ می‌شد. میزان و سرعت عملیات‌هایی که خارج از محدوده انجام می‌شدند بالا بود. ما در افغانستان هزینه‌ی زیادی صرف بازسازی و حکومت‌داری کرده‌ایم، بیش از آن‌چه ایالات متحده تاکنون برای بازسازی هر کشور دیگری به مصرف رسانده است.
افغانستان از سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۳، در حدود ۵۳ میلیون دالر کمک‌های توسعه‌ای خارج از کشور دریافت کرده است. ایالات متحده به تنهایی بیش از ۱۱۵ میلیارد دالر برای کمک به دولت افغانستان به مصرف رسانده است که بخش عمده‌ی آن به توسعه‌ی قابلیت‌های نظامی ارتش افغانستان اختصاص داده شده است (و به‌عنوان کمک‌های توسعه‌ای به حساب نمی‌آید). اما تمام این سرمایه‌ها به هدر رفتند. میلیاردها دالر به سرعت و حتا گاهی اوقات بدون برنامه‌ریزی و نظارت کافی به مصرف رسیدند. بخشی از آن به جیب مقامات فاسد افغانستان یا حتا طالبان رسید. میزان کمک‌‌ها برای توسعه و حکومت‌داری که به پایتخت‌های ولایت‌ها و روستاهای افغانستان می‌رسید، در مقایسه با مبلغ موردنیاز ناچیز بود.

مشارکت در جنگ توسط نیروهای ناتو، اکنون حتا از دوران اوج عملیات‌ها هم محدودتر شده است. قوانین جدید مداخله، عملیات تهاجمی علیه طالبان و حملات برای تعقیب و دست‌گیری نیروهای وابسته به داعش را محدود کرده است. بااین‌حال، طالبان در میدان جنگ از تمام گروه‌های شورشی دیگر فعال‌تر باقی مانده‌اند. از زمانی که آن‌ها این کشور را در سال ۲۰۰۱ از دست دادند، اکنون آن‌ها بیشترین میزان قلمرو‌ها را به‌دست دارند. به غیر از مراکز ولایت‌ها، جاده‌های اصلی، و بند کجکی، ولایت هلمند که مرکز عمده‌ی کشت و تجارت تریاک است نیز تاحد زیادی بدون دفاع در دسترس و یا حتا در کنترل نیروهای طالبان قرار دارد.
افزایش کنترل ارضی طالبان، و قوانینی که به‌شکلی فزاینده درحال محدودکردن شرایط مداخله‌ی نیروهای خارجی می‌شوند، مشکل‌ساز و تا حد زیادی برای سربازان ایالات متحده که باید یک گوشه بنشینند و صبر کنند تا طالبان بر آن‌ها حمله کنند، خطرناک هستند. نیروهای امنیتی افغانستان نیز درمانده‌اند، چراکه نیروهای ایالات متحده اغلب در هنگام حملات طلبان کمکی ارائه نمی‌دهند. درنتیجه، آن‌ها درگیری‌ها را بدون مبارزه‌ای جدی ترک می‌کنند یا تسلیم می‌شوند، و این شامل تحویل سلاح‌ها و وسایل نقلیه به طالبان نیز می‌شود. قوانین جدید ایالات متحده حتا حمله بر هاموی‌هایی که طالبان از دولت افغانستان به سرقت می‌برند، را نیز ممنوع کرده است.
نقاط مثبت و منفی گزینه‌ی دوم، افزایش چند هزار نفری سربازان، یا تغییر استراتژی در پشتیبانی هوایی، مشابه با گزینه‌ی اول هستند. اگر ما نتوانسته‌ایم با ۱۴۰۰۰۰ نیروی ناتو برنده‌ی میدان باشیم، بعید است که بتوانیم با افزایش ده یا بیست هزار سرباز دیگر این کار را انجام بدهیم.
دررابطه با حملات هوایی نیز همین‌گونه است. در ماه جنوری سال ۲۰۱۶، ایالات متحده ایالات متحده ۱۲۸ پرتاب بمب در افغانستان انجام داده است. حتا اگر ما این تعداد را به بیشتر از ۴۰۰ در هر ماه برسانیم، مشابه آن‌چه در جنوری سال ۲۰۱۱ انجام دادیم، قرار نیست با جنگ هوایی پیروز شویم. حملات هوایی در سوریه و عراق در برابر منابع درآمدزای ثابتی مانند چاه‌های نفت و دربرابر نیروهایی که قصد اشغال پایتخت را دارند، و یا در خط مقدم، ممکن است کارآمد باشد. اما این حملات علیه شورشیان در رقه و افغانستان کار نمی‌کند. انتقال مواد شیمیایی برای ازبین‌بردن مزارع تریاک در افغانستان، منجر به کاهش قابل ملاحظه‌ی بودجه‌ی طالبان خواهد شد، اما این کار هرگز انجام نگرفته است – احتمالاً به دلایلی سیاسی از سوی کابل. برادر رییس‌جمهور سابق حامد کرزی، ولی کرزی، به احتمال زیاد از طریق تجارت مواد مخدر سرمایه‌ی کلانی به‌دست آورده است.
گزینه‌ی سوم، خروج کامل نیروها، می‌تواند عواقب سیاسی و انسانی فاجعه‌باری برای افغانستان در پی داشته باشد. نیروهای امنیتی افغانستان ممکن است از هم بپاشند، همان‌گونه که دررابطه با نیروهای دولتی در عراق اتفاق افتاد. طالبان و داعش ممکن است کابل را تاراج کنند، و هزاران نفر از هزاره‌ها که اقلیت شیعه‌ی افغانستان هستند را بکشند. افغانستان ممکن است تبدیل به دولتی ضدآمریکایی شود، مانند ایران در سال ۱۹۷۹. اما، ممکن است تمام این‌ها و حتا وضعیتی از این بدتر، در صورتی که ما چند هزار سرباز در این کشور نگه داریم نیز رخ بدهد. درواقع، احتمال این پیامدهای منفی می‌تواند در نتیجه‌ی حضور نظامی نمایشی ایالات متحده در افغانستان افزایش یابد.
حتا یک سرباز خارجی در خاک افغانستان، بهانه‌ای به طالبان می‌دهد. آن‌ها درحال مبارزه با بیگانگان در خاک خود هستند – چیزی که بسیاری از آمریکایی‌ها، و افراد زیادی در کشورهای جهان برای‌شان قابل درک است. من برای هجده ماه در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ در افغانستان حضور داشتم. یکی از تفنگ‌داران زمانی به من گفت، «من طالبان را درک می‌کنم. اگر افرادی شبیه من (در تجهیزات کامل جنگی) به شهر و کشور من بیایند، من هم به آن‌ها شلیک خواهم کرد».
حملات هوایی نیز وجهه‌ی عمومی منفی مشابهی در افغانستان دارد. تحقیق انجام‌شده در سال ۲۰۰۸ نشان داد که افکار عمومی منفی نسبت به ایالات متحده، تا حد زیادی با بمباران‌های ناتو در ارتباط است. چرا؟ از آن‌جا که طالبان از حملات هوایی به‌عنوان فرصتی برای بدنام‌کردن نیروهای ناتو استفاده می‌کنند. کایل پیزی که از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۱۴ در استخبارات ناتو در افغانستان کار کرده است، اخیراً در ایمیلی به من گفت:
«حملات هوایی و حملات هواپیماهای بدون‌سرنشین هم‌چنین احتمال تلفات غیرنظامیان را بالا می‌برد و فرصتی را برای شورشیان فراهم می‌آورد تا با «بی‌شرمانه» خواندن این حملات، از آن‌ها به‌نفع تلاش‌های خود برای استخدام و جذب نیرو استفاده کنند… زمانی که تلفات ملکی صورت می‌گیرد، آن‌ها شایعاتی را به روستاهای اطراف منتشر می‌کنند. پس از یک و نیم دهه از کمپاین‌های بی‌وقفه‌ی اطلاعاتی شورشیان، به باور من، یک طرز فکر ضد آمریکایی، یا به‌طور گسترده‌تر، ضد خارجی اجتناب‌ناپذیر است. حتا رهبران ارشد افغانستان که دلایل فراوانی برای حمایت از ما دارند، اغلب شعارهای ضدآمریکایی سر می‌دهند. زمانی که من چیزهایی شبیه به یافته‌های بنیاد آسیا را می‌بینم که ۷۷% شهروندان افغانستان در هنگام مواجهه با نیروهای امنیتی بین‌المللی نگران امنیت شخصی خود هستند، من به این فکر می‌کنم که ما چطور می‌توانیم از این وضعیت رها شویم».
اما بدتر از این هم وجود دارد. در سال ۲۰۱۵، رقم افغان‌هایی که از نیروهای بین‌المللی می‌ترسند، از ۷۷% به ۸۰% افزایش یافت. حتا پاسخ‌دهندگان بیشتری در سال ۲۰۱۵ از طالبان وحشت داشتند: ۹۰%. ریچارد وایت، یک متخصص امنیتی در افغانستان، دررابطه با این موضوع چنین به من نوشت: «شورش طالبان… تنها در صورتی شکست داده خواهد شد که این گروه وارد نظام سیاسی شده و مشروعیت پیدا کند، شاید مانند حزب‌الله و حماس… شاید این بدون حضور نظامی ایالات متحده امکان‌پذیر شود، یا شاید هم نه. بااین‌حال، من اطمینان دارم که ما نمی‌توانیم به سرمایه‌گذاری در افغانستان ادامه بدهیم درحالی‌که نتایج اندکی به‌دست می‌آوریم و یا حتا هیچ نتیجه‌ای».
معاملاتی میان دولت و طالبان درطول سال‌ها صورت گرفته است. وزرای دولت و فرماندهان محلی در مواردی به خواسته‌های طالبان تن داده‌اند. در هلمند، بسیاری از مقامات افغان و ایالات متحده باور دارند که نیروهای امنیتی افغانستان اغلب معاملاتی با طالبان داشته‌اند، ازجمله در فروش سلاح. در مورد تحصیلات، مدارس افغانستان در مناطق روستایی جنوبی زمانی بازگشایی شدند که دولت به طالبان اجازه‌ی کنترل برنامه‌های آموزشی در این مناطق را داده بود. مسلح‌ساختن دشمن و آموزش کودکان قیمت‌های سنگینی برای پرداخت است. اما بهتر است این قیمت همین حالا و درنتیجه‌ی مذاکراتی منظم برای حفظ صلح و تسهیل انتقال تدریجی پرداخته شوند تا در زمانی که طالبان کابل را اشغال می‌کنند. شکست سریع دولت در کابل می‌تواند عواقب شدیدتری برای مردم در پی داشته باشد تا افزایش تدریجی نفوذ طالبان در وزارت‌خانه‌ها و پایگاه‌ها.
برای رهاشدن از مشکل افغانستان، ما نه تنها باید دست از حمله به طالبان به‌شکل فیزیکی برداریم، که دقیقاً تاثیری در نقطه‌ی مقابل آن‌چه ما می‌خواهیم دارید، بلکه باید درک بهتری از فرهنگ «مدرن-قرون وسطایی» روستاهای جنوبی و شرقی افغانستان به‌دست بیاوریم که طالبان در آن رشد کرده‌اند. انگیزه‌های روستاییان در سلسله‌مراتب هرم‌ نیازهای مزلو، با تکنالوژی و جریان زندگی مدرن مخلوط شده است. زندگی روستایی برای پشتون‌های افغانستان شامل حمل تلفن‌های همراه به‌جای کبوترهای حامل، موتورسایکل به‌جای اسب، و راهزنی با مسلسل به جای تیروکمان شده است. اما آداب‌ و رسوم خشن و مردسالار و فرهنگ این روستاها که برای غربی‌ها مشکل‌ساز است، با سطحی قرون وسطایی از توسعه‌ی اقتصادی همراه است. اروپای قدیم، شباهت‌های تکان‌دهنده‌ی به روستاهای افغانستان امروز داشته است، از جمله اعدام و فروش کودکان برای ازدواج. این روستاها بودجه‌ای برای زندان ندارند. تمام خانواده ممکن است تلف شوند اگر به دلیل انتخاب غم‌انگیز و رنج‌آور فروش دختری نوجوان برای ازدواج نباشد. هرقدر هم این مسئله وحشتناک باشد، رفتن به جنگ علیه فقر با جت‌های جنگنده این مشکل را برطرف نمی‌کند. برای خلاص‌شدن از مشکل افغانستان، ما باید این را درک کنیم.
روستاهای فقرزده‌ی افغانستان، به‌سرعت به تجارت مواد مخدر پاسخ می‌دهند. طالبان و جوامعی که در آن منابع مالی خود را تامین می‌کنند، مدیون دلالان مواد مخدر و کمک‌کنندگان خارجی مانند پاکستان و دیگر کشورها هستند. این اقتصادها پشتیبانی بومی میان پشتون‌ها ایجاد کرده‌اند – در غیر این صورت، طالبان هرگز دوام نمی‌آوردند. ما نمی‌توانیم طالبان، داعش یا هر گروه شورشی دیگری را در افغانستان از بین ببریم، مگر آن‌که به حل ریشه‌ای مشکلات تجارت تریاک و کمک‌های مالی خارجی از شورشیان بپردازیم.
در سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴، جنگ در افغانستان و پاکستان زندگی ۱۴۹۰۰۰ نفر را گرفت و منجر به زخمی‌شدن ۱۶۲۰۰۰ نفر شد. این ارقام شامل مردم افغانستان و پاکستان و خارجی‌ها می‌شود. تعداد مرگ‌ومیر واکنش به حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، اکنون به رقم نامتناسب ۵۰:۱ رسیده است.
اگر ما می‌خواستیم تا صلح، دموکراسی و حقوق بشر را به افغانستان بیاوریم، شکست خورده‌ایم. اگر ما می‌خواستیم انتقام بگیریم، هدف خود را به خوبی منتقل کردیم. یکی از دوستان من که عضو تفنگ‌داران مستقر در افغانستان است، یک بار به من گفت: «من از کشتار خسته شده‌ام». آمریکا اکنون دیگر از کشتار خسته شده است. این کار بی‌نتیجه است. بیایید از این کشور بیرون برویم!

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان