در این بخش آنچه را قابل تذکر میدانم حضور کشور های سرمایه گذار در رابطه با انتخاب وحمایت افراد مورد نظر شان در افغانستان میباشد.. دولت مداران افغانسان نیزبه میزان کمک های اقتصادی سیاسی، و نظامی کشورها به بازی ادامه میدهند.
چیزیکه در دراز مدت برای ملت ما ایجاد دشواری نموده و بجه بسی که فراتر از میزان دشواری دشمنان ملی وبین المللی ما را بیجاره نموده است ، مقاومت دوامدار ملت ما در صحنه و ادامه بازی ایست که رهبران کم خرد و ضعیف افغانستان همراه با تعدادی از مافیای اقتصادی و تفاله های داخلی و خارجی شان تداوم آنرا به نفع خود میدانند.
وافعیت سیاسی نشان داده و میدهدکه حرکت گام بگام قدرتهای بزرگ و دولتهای منطقه در رابطه با افغانستان در محوردو شاخصه مهم تکیه نموده و می نماید.
اول:- اینکه آنها به ا فرادی نظرداشته ودارند که زمینه های قابل اعتماد در بین مردم داشته باشد. مضافاً نسبت به آنها اطاعت و فر مانبر داری داشته باشد.
با توجه به شاخصه فوق الذکر تا زمانیکه پاکستان محور قضایای افغانستان باشد حکمتیار بصورت مستقیم وغیر مستقیم مورد نظر پاکستانی ها بخصوص آی اس آی بوده وخواهد بود. آمدن حکمتیار در افغانستان نه از طرف خودش بلکه از جانب سیاست مداران و بازی گران پشت پرده ای پاکستانی ها و عربستانی ها و بعضاً حلقه های سیاسی برای اجرای ماموریتی ایست که باید انجام بدهد.
حکمتیار اگر چنانچه فکر میکند که نقطه کور و مفقود شده مشکلات و بحران افغانستان را که سر نخ آن در بیرون از کشور افغانستان بخصوص پاکستان منعقد شده است افشاء نموده و راه حلی برای رفع بحران افغانستان پیدا میکند باید قبول کند که اگر چنانچه توفیق حل این مشکل را داشته باشد وآنرا حل نماید به حق که بزرگترین مشکل را در تاریخ سیاسی خود و کشور افغانسان حل نموده است در غیر آن نه پاکستان را شناخته ونه از سیاست چیزی میداند!
در این صورت بیجاره تر از حکمتیار سیاست مداری نبوده است که آله دست پاکستانی قرار گرفته است که مصداق واقعی (خسره الدنیای والاخره ) شده است..
بناً حکمتیادر اندیشه اجرای یکی از گزینه های زیر میباشد .اینکه کدام یک برایش ممکن میگردد بستگی به توانمندی و درایت سیاسی خودش میباشد.
گزینه اول : حکمتیار می تواند کاری انجام بدهد یا نمی تواند؟
اگر چنانچه میتواند، سوال این است که آیا میخواهد انجام بدهد یا نمیخواهد؟
منطق و خرد سیاسی حکم میکند که او باید برای ملت افغانستان نشان بدهد وثابت کند که میخواهد کاری برای آنها انجام بدهد. در حالیکه حکمتیار هنوز هم نادم از عملکرد غلطش نبوده است.
براستی اگر چنانچه حکمتیار میخواهدکاری انجام بدهد ، اما نمی تواند بناً بازی میکند. در این صورت لازم است که با مردم و ملت خود صادق باشد و تمامی آنچه را بر او اعمال کرده و زور گفته اند افشا نموده وبه دامن ملت بر گردند. زیرا تداوم آن ملت را آسیب پذیر و خودش را نابود و بد نام تاریخ میسازد.
واقعیت سیاسی پروژه پاکستانیها در رابطه با افغانستان در پوشش بازی حکمتیار حداقل سه هدف بزرگ و استراتیژیک رانشانه گرفته در پی داشته است.
اول :- تعیین یک حکومت دست نشانده در افغانستان .
دوم: شکست دولت اسلامی بر آمده از جهاد و نابودی اردوی ملی افغانستان .
سوم: جستجوی پاکستان قوی و آباد در ویرانی و یا افغانستان ضعیف.
عدم موفقیت پاکستان همراه با سوء استفاده های سیاسی و نظامی از شخص حکمتیا در رابطه با استراتیژی بزرگی که خوابش را میدید سبب گردید که سیاست مداران پاکستانی با لابی گری های خودو شبکه های یهودی الاصل انگلیسی عرب تبار ، در دولت آمریکا سیاست مداران آمریکا را متقاعد کند تا در امور افغانستان دخالت کنند.
برای اجرایی کردن پروژه نا میمون مشترک شان بنا را با ترور احمدشاه مسعود در خواجه بها الدین و انفجار برج های دو قلو در آمریکا آغاز کردند…آمریکا به بهانه مقابله با تروریزم افغانستان را مورد تجاوز هوایی وزمینی خود قرار داد..
آقای ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا اگرچنانچه امروز عربستان را همانند گاو شیری میداند واز شیرش استفاده میکند. پاکستانی ها به بهانه راه عبور از مرز های زمینی و هوایی خودش جهت تجاوز به افغانستان سالها قبل از امروز آمریکا را بعنوان گاو شیری قرار داده و استفاده میکند.
تداوم وضعیت موجود جامعه جهانی در افغانستان به سر پرستی آمریکا ، آمریکا را نه تنهابه چالش کشیده است که آمریکا را وارد بحران نموده است. که به تدریچ آمریکارابطرف انزوای جهانی میبرد.
سیاست مداران آمریکا بادرک توطئه حساب شده پاکستان، بازی جدیدی را شروع نموده است . آمریکا ضمن اینکه نمی خواهد افغانستان را از دست بدهد که در اندیشه دور زدن پاکستان است.
افغانستان تنها امتیازیست که پاکستان و آمریکا با وجود آن وارد بازی شده اند. اگر فشار آمریکا بر پاکستانی ها نبودی پاکستان به این ساده گی از برگ ویژه واستثنایی خود حکمتیار استفاده نکرده بودی. متاسفانه حکمتیار تمامی پل های پشت خودش را منهدم نموده است بگونه ای که نه در بین مردم افغانستان رو دارد و نه در دولتهای ذیدخل در امور افغانستان قابل اعتماد است
چیزیکه افغانها را بر آشفته ساخته ومیسازد . سوء استفاده پاکستانی ها از صداقت افغانهاست . سیاست مداران پاکستانی به چیزی جز منافع پاکستان نمی اندیشند . آنها فکر میکردند که آبادانی پاکستان در ویرانی افغانستان است. بناً ثبات ، امنیت واقتدار افغانستان مستقل و پیشرفته را در راستای نفی منافع ملی خود دانسته ومیدانند.
اما افغانها، با نگاه بلند و احترام به مردم آن طرف دیورند پاکستان را خانه دوم وامن خود دانسته وبه آنها احترام داشته و هم چون برادر زندگی نموده ومی نمایند.
پاکستانی ها باید بدانند که سیاست مداران آمریکا متوجه خواهند شد که تداوم رویارویی با افغانها آمریکا را به سرنوشت شوروی وانگلیس مبتلا نمودن است . بناً با افغانها تبانی نموده و پاکستان را قربانی خواهد نمود.
اگر چنانچه تا حال این کار را نکرده است بخاطر این است که آ افغانها دوست ندارند که بدی را با بدی جواب بدهند. ثانیاً آمریکایی ها میدا نند که افغانها خریده نمیشوند.
اما این بدان معنی نیست که افغانها همیشه همین طور بمانند. بناً این احتمال وجود دارد که افغانها در تبانی با آمریکا و قدرتهای بزرگ جهانی خلاء ناشی از منافع منطقه ای آمریکا را تضمین نموده و پاکستان را دور بزنند. بگونه که منافع پاکستان را در منطقه به چالش بکشند. .در حقیقت سیاست مداران پشت پرده پاکستان بنا به نسبت خیانتی که به مردم مسلمان افغانستان نمود ه است عملا در دام پهن کرده خودشان خواهند افتاد.
بعبارت دیگر امکانات ناشی از در آمد خیانت سران پاکستانی ها در رابطه با افغانستان قطره قطره جمع شده و اینک بصورت صیلاب پاکستان را نشانه گرفته میرود که پاکستان را به مصیبتی گرفتار سازد که افغانستان در آن پنجه نرم نموده است.
اما افغانها با شاخصه هایکه داشته و دارند نه تنهادر اندیشه انتقام گیری نبوده ونمی باشند که اجازه نمیدهند تا دشمنان اسلام وکشور اسلامی پاکستان را تحت فشار قرار داده وملت آنرا آسیب پذیر نماید.
همگی شاهد بودند که حامد کرزی ريیس جمهور وقت افغانستان بصورت رسمی اعلام نمود اگر بین پاکستان و آمریکا جنگی صورت بگیرد ما از برادران پاکستانی خود دفاع می کنیم!
اینکه سیاست مدران پاکستانی آبادانی کشور شانرا در ویرانی ما وکشور ما دیده و میبینند بستگی به تمکین شان از اجنبی وفقر فر هنگی شان داشته ودارد که بواسطه دشمنان اسلام همواره دامن زده شده ومیشود.
سیاست مداران انگلیسی تبار پاکستانی پس از پیروزی مجاهدین آمریکا را استعمال نموده که پایان آن نه تنها خوب نخواهد بودکه دامن گیر خودشان خواهد شد و میرود که بهای به قیمت بزرگی آنرا پرداخت نمایند.
اگرپاکستان تمام امکانات ناشی ازبازی بر سر افغانستان را ، از آمریکا وسایر کشور ها ی ذینفع گرفته و یک طرف بگذارند و ضرر ناشی از اطمینانی که افغانها به نست پاکستانی ها در زمان هجرت پیدا کرده بودند طرف دیگر بگذارید با صراحت می گویم که پاکستان در این معامله نه تنها بازنده است که فوق العاده آسیب پذیر شده است.
سیاست مداران پاکستانی باید بپذیرند که از دامن زدن به بحث پشتونها نه تنها چیزی عایدش نمیشود که باعث مشکلات خودش ودرد سر منطقه نیز میگردد.. پشتونها به نسبت سیاست غلط سران قبایل خود شان و بزر گان و شاهان سیاست مدار افغانستان و پاکستان علاوه بر اینکه دور از قافله تمدن و علم و ترقی مانده اند ، اما نمی توان گفت فرهنگ متناسب به خود شانرا ندارند.، سیاست مداران کار کشته پاکستانی های انگلیسی تبار یهودی الاصل بنای ساختن اسرا ئیل دیگری در منطقه را خواب دیده اند چیزیکه مسولیت آن بدوش مستقیم پاکستان خواهد بود.
اینکه عربستان تمویل اقتصادی و اعتقادی نموده ،آمریکا پشتوانه سیاسی نظامی را متقبل شده و پاکستان نیروی انسانی فرستاده و رهبری میکند تا طالب ، بن لادن ، داعش ، حکمتیار، کرزی ،غنی وسایر افراد وابسته به شبکه های استخباراتی دشمنان انقلاب اسلامی همسو با اسرائیل و آمریکا ، افغانستان را بعنوان پایگاه نظامی در راستای منافع دشمنان انقلاب اسلامی بسازند ، فکر باطل بیش نخواهد بود.
پاکستان بعنوان یک کشور همیشه آسیب پذیر ،از فرصت ها استفاده نموده واز تمامی کشور های در گیر در افغانستان منافع خودش را دنبال نموده و می نماید. بناً مسئولیت مستقیم ویرانی افغانستان بدوش پاکستان میباشد و چه بسی که حضور اجنبی در افغانستان بستگی به همکاری های پاکستان در منطقه میباشد. در نتیجه میتوان گفت: نتش های موجود و احتملاً در گیری های سیاسی ونظامی در آینده نه چندان دور متوجه پاکستان و پروژه نامیمون ایست که به نا کجا آباد کشور های منطقه کشانیده میشود.
کشمکشهای قومی وصحبت از حضور طالب در دولت و همسویی های افراد وابسته به شبکه های استخباراتی و سیاسی و نظامی در داخل افغانستان به اندازه نگران کننده بنظر میرسد که بعضی کشور های منطقه در اندیشه تابعیت افغانهای مهاجر میشود.
چند گانه بازی کردن قدرت های بزرگ در راستای اهداف دراز مدت آمریکا وجامعه جهانی باعث گردیده است که کشور های همسایه افغانستان نگران آن باشد که مبا دا پروژه نا میمون برای تشدید بحران در آسیای میانه و افغانستان درد سر ساز گردد.
حکمتیار و سیاف بعنوان سابقه دار ترین اخوانی های که در پروسه شکل گیری جهاد نقش تعین کننده داشتند . اگر چنانچه به رویا رویی و رقابت ادامه بدهند در حقیقت فاتحه اهداف خود شان را خواهد خواند.
بعبارت دیگر رابطه کرزی و غنی در حمایت از حکمتیار و سیاف اگر چنانچه بازی آمریکا در رابطه با حذف آنها از حضور پر رنگ آنها در انتخابات نباشدبدون شک برای انتخاب فرد مورد نظر آمریکا میباشد مضاف بر اینکه آخرین توطئه دشمنان جهاد و حکومت جهادی نیز میباشد ا. این جانب اعلام میکنم کرزی و غنی ماموریت دارند تا میانه سیاف و حکمتیار را از رقابت به دشمنی تبدیل نما یند.
- کد خبر 7663
- پرینت