در پانزده سال گذشته، سال ۲۰۱۵ بدترين و مأيوس کننده ترين سال براي مردم افغانستان به شمار مي رود. در اين سال ناامني گسترش پيدا کرد، گروه داعش ظهور کرد. جنايات هولناکي در بدخشان، کندز، زابل، غزني، ننگرهار و ساير ولايات به وقوع پيوست. مردم به فقر شديد گرفتار شدند. جوانان به جاي مکتب و دانشگاه، سفر اروپا و ساير کشورهاي خارجي را در پيش گرفتند. مسافران بي گناه به گروگان گرفته شدند، شاهراه ها به تونل مرگ تبديل شدند. انسان هاي بي گناه و حتا زنان و کودکان بيرحمانه سر بريده شدند. نابساماني ها و ناهماهنگي هاي شديد در دستگاههاي حکومتي، فرايند تصميم گيري هاي کلان و به موقع را با چالش مواجه کرد. روند صلح عليرغم تلاش هاي حکومت به بن بست کشيده شد. فساد نه تنها از بين نرفت که به صورت بي سابقه گسترش يافت. سال دو هزار و پانزده براي مردم افغانستان، سال کشتار بيرحمانه و سال درد و رنج و شکنجه توانفرسا بود.
ما در حالي به سال ۲۰۱۶ وارد مي شويم که هنوز آسيب ها و تهديدها به قوت خود باقي است و حکومت نتوانسته يک دورنماي روشنتري در زمينه امنيت، بهبود شرايط اقتصادي و سياسي در کشور ترسيم کند. با اين حال آيا سال پيشرو سال بدتر از سال گذشته خواهد بود؟ آيا بحران افغانستان عميق تر و فراگير تر خواهد شد؟ اين تصور خيلي مأيوس کننده است. مردم ديگر تاب تحمل حوادث هولناک را ندارد. مردم نمي خواهند در آتش خاموش فقر و بيکاري خاکستر شوند. مردم نمي خواهند گروه هاي هراس افگني مانند طالب و داعش زندگي آنها را به بازي بگيرند. پس چه فاکتورهايي مي توانند افغانستان را از بدبختي ها و گرفتاري هاي موجود رهايي بخشند؟
آغاز گفتگوهاي صلح بهترين و خوشبينانه ترين موضوعي است که در آوان سال ۲۰۱۶ به صورت واقعي تر از سوي حکومت افغانستان و پاکستان مطرح مي شود. تجربيات ناکام سال هاي گذشته براي سياستمداران افغانستان اين توانايي را به وجود آورده که زوايا و جنبه هاي مختلف يک صلح دايمي، واقعي و ماندگار را مورد توجه قرار دهند و مانند گذشته امکانات و فرصت ها را در يک بازي ناکام سياسي برباد ندهند و از سوي ديگر الزامات منطقه اي و بين المللي ايجاب مي کند، تا طرف پاکستان نيز موضوع صلح و امنيت افغانستان را در محور منافع مشترک منطقه اي و بين المللي داراي اهميت تلقي کند. خواست مشترک آمريکا و چين که هر دو کشور از حاميان استراتژيک پاکستان محسوب مي شوند، اميدواري هاي زيادي را براي پيشرفت روند صلح ايجاد کرده است. اگر در گذشته پاکستان با سياست هاي دوگانه، مذاکرات صلح را سبوتاژ مي کرد و از قدرت نفوذ خود بر رهبران طالبان براي تحت فشار قراردادن حکومت افغانستان سود مي برد؛ با کشيده شدن پاي آمريکا و چين، سياستمداران پاکستان ناچارند در ارتباط با مسايل امنيتي افغانستان موضع شفاف تر اتخاذ کرده و صادقانه تر از گذشته عمل کنند. پاکستان به خوبي مي داند که اگر آمريکا و چين بخواهند، افغانستان و پاکستان به گونه مشترک در برابر تروريسم و گروه هاي هراس افگن مبارزه کنند، پاکستان چاره اي جز تن دادن به اين خواست ندارد؛ زيرا اين کشور درعرصه هاي نظامي و اقتصادي به شدت به کمک هاي آمريکا و چين وابسته است و بدون حمايت آنها نمي تواند ثبات وامنيت پاکستان را حفظ کند.
موضوع اميدوار کننده ديگر آغاز پروژه تاپي يا کشيده شدن خط لوله گاز ترکمنستان از خاک افغانستان به کشورهاي پاکستان وهند است. اين موضوع هم از جنبه هاي اقتصادي و درآمدزايي حايز اهميت مي باشد و هم از نظر کاهش بيکاري و به وجود آوردن زمينه هاي شغلي اميدوار کننده به نظر مي رسد. اگرچه اين پروژه با موانع و چالش هاي جدي مواجه مي باشد، اما نيازمندي کشورهاي دخيل، شايد بتواند اجراي اين پروژه را حتمي سازد. به شرطي که حکومت جلوي فساد، غول مافياي اقتصادي و حضور گروه هاي تروريستي در مسير خط لوله را گرفته بتواند.
- کد خبر 318
- پرینت
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -
سلام.وبسایتتون خیلی خوب و مفیده.به کارتون ادامه بدین