اندیشه تجزیه افغا نستان بعنوان یک مانور سیاسی تبلیغاتی متجاوزین درحال شکست وفرار سناریوی غنی حکمتیار کرزی بیش نبوده ونیست. بناً تعفن آن بدتر ازدست آورد تفرقه دامن گیرآنها و کشور های خواهد شد که به بهانه بر قراری ثبات وامنیت در افغا نستان تجاوزکردند.
تجزبه جداسازی بخشی از خاک ما در شرق کشور تجربه فراموش ناشدنی بوده و است که در جریان قرار داد ننگین بنام دیورند بین افغانها وانگلیس امضاء شد.
شکل گیری کشور جدیدالتاسیس بنام پاکستان پس ازسه جنگ متواتر افغانها با انگلیس و شکست آنها نه ازیا د افغانها رفته ونه از خاطره انگلیسها پاک شده است بگمانم تنها کسی که در این رابطه فاقد حافظه تاریخی شده است سیاست مداران پاکستانی می باشند که فراموش کرده اند.
البته حق دارند که فراموش کنند چون فاقد تاریخ فرهنگ وزبان وپیشینه سیاسی میباشند. . واگرچنانچه تاریخی را برای شان بپذیریم چیزی جز سابقه انگلیسی ندارند. وبی تاثیر نیست که این گونه در خدمت انگلیسها سینه چاک می کنند و بر عکس مردم مظلوم مارا دسته دسته انتحار وانفجار وترور می نمایند. گویا آنها انتقام شکست انگلیسهارا از ما میگیرند.
به هرصورت صحبت از پاکستان نه بخاطر این است که سیاست مداران آن به گذشته خود شان اندیشه کنند ویااینکه فکرکنند که چگونه بوجود آمده و چگونگه کشور بنام پاکستان در جغرافیای منطقه شکل گرفته است.
برای افغانها همین افتخار کافیست که مردمی را از اسارت انگلیس نجات داده و پرچم پر افتخار اسلام را در آن سرزمین به احتزاز در آورده اند.
چیزی که برای ما مهم است این است که اندیشه تجزیه افغانستان برای هر کسی اگر مفید باشد برای پاکستانی مفید نخواهد بود.
بناً آنها نباید در اندیشه تجزیه افغانستان باشند. پاکستان اگر خواسته باشد ویا فکر میکنند که تجزیه افغانستان باعث نجات شان از جنایت تاریخی میشودباید بپذیرندکه قبل از اندیشه تجزیه افغانستان در رابطه با کشمیری دیگری در این سمت کشور شان باشند وبدانند که مسئولیت عواقب ناشی از آن را بدوش خواهند داشت.
همکاری غنی ،کرزی، حکمتیار در تبانی با طالبان و داعش قبل از آنکه تضمین کننده منافع پاکستانی ها باشد به ضررپاکستانی ها خواهد بود.
پاکستانی ها باید بپذیرند که ساختار سیاسی اجتماعی و جغرافیایی افغانستان بگونه نیست که تجزیه پذیر باشد. اگر چنانچه تجزیه پذیر می بود شوروی سابق قبل از فروپاشی تمامی سعی خودش را بکار بست تا افغانستان را قبل از خروج نیرو هایش تجزیه نماید حتی صحبت از انتقال پایتخت به مزار شریف را عنوان نمودند اما افغانها این اجازه را ندادند تا شوروی سابق صحبت از تجزیه افغانستان را عنوان کند.
افغانها اجازه نمیدهند آمریکا ویا پاکستان در بازی چند منظوره که دارند در فکر تجزبه کشوری باشد که شوروی سابق توفیق آنرا پیدا نکرد.
مهمتر از همه موضع آقای حکمتیار بنام حزب اسلامی است که در کنار دولت غنی عملاً در حمایت از پشتونها می پردازد ، صرف نظر از اینکه همسویی تاجیکها و هزاره ها و ازبکها به تحریک ترکیه و رفتن در ترکیه لکه ننگ است ره بجای نمیبرد. زیرا ترکیه کشوریکه همواره سنگ دوستی و حمایت از اسرا ئیل را یه سینه زده است نه تنها نمی تواند حامی مجاهدینی باشد که جان شان را در دفاع از اسلام و کیان اسلامی داده اند که شکننده و آسیب پذیر است. شایسته حکمتیار و موضع ایشان نبوده و نمیباشد که این گونه اتخاذ موضع داشته باشد. . ایستاد شدن وی در کنار دولتی که بجز باند وباند بازی وفساد اداری کار ی نکرده ا ست دردی را دوا نمی کند.
آقای حکمتیار می توانست بگونه دیگر اتخاذ موضع نماید . موضع نامبرده نه تنها عقلانی نمی باشد که سیاسی هم نیست بناً از سه حال خارج نمیباشد.
اول: اتخاذ موضع حزب اسلامی و شخص حکمتیار ، گذشته از اینکه حزب را در اندرون به چالش می کشد ، اداعای زعامت جهادی اورا کمرنگ نموده و آسیب پذیر می نماید.
دوم: حکمتیاردر همسویی با آمریکا و پاکستان در کنار سیاست غنی کرزی قرار گرفته تا وفاداری اش را برای آمریکا و پاکستان ثابت کند. واین امر با شعار سالها مبارزه وجهاد ایشان عملاً در نتاقض می باشد.
سوم:- حکمتیاربا اعتقاد به حاکمیت پشتونها اندیشه حذف سایر اقوام از قدرت را همانند اشرف غنی وکرزی درسر می پروراند. او در اندیشه کسب محوریت پشتونها میباشد . بناً همسویی باغنی و کرزی برای او تاکتیک بیش نیست او در حمایت از پشتونها می پردازد. تا در محور پشتونها قرار بگیرد و اعتماد آنریکا و پاکستان را بیشتر جلب نماید. از طرفی هم می نمایاندکه دراندیشه نجات آمریکا از باطلاق افغانستان است. .حکمتیار در این سناریو میخواهد در همسویی با پاکستان منافع پشتونهارا با منافع پاکستان گره بزند و آمریکا را نیز از بن بست بنام افغانستان نجات بدهد. بناً ابتداء در اندیشه وحدت پشتونها می باشد و یا حد اقل در برابر عمل عطا و محقق و دوستم عکس العمل شده نشان میدهد که حامی پشتونها در کشورمیباشد.
حکمتیار اگر چنانچه در اندیشه نقش هم چون شهید مزاری در بین اقوام هزاره کشور ما باسشد دیرشده است و اگرچنانچه مانند شهید مسعوددر بین تاجک ها باشد ممکن نیست!
واگر بخواهد موقعیت داودخان را داشته یاشد که با وجود نوکری شوروی علیه برژنف اربابش ایستاد و حد اقل مردانه می میرد ، توانمندی ایستاد ن در برابر پاکستانی ها را نیز ندارد. حتی توانمندی کرزی را نسبت به بازی با پاکستانی ها و آمریکا ندارد.
اگرچنانچه بازی فراتر از بازی های کرزی با پاکستان و آمریکا را در نظر دارد باید بداند که مواضع وروشی او جز در ماندگی ندارد .
اگرچنانچه آمریکا ،پاکستان و انگلیس فکر میکنند که غنی حکمتیار و کرزی در این پروژه توفیق حاصل می کنند در اشتباه اند، زیرا اندیشه تجزیه افغا نستان بعنوان پشتون و غیر پشتون نه تنها دست اتدر کاران سناریوی تجزیه افغانستان را منزوی میکندکه درد سر مضاعفی برای آمریکا پاکستان و انگلیس در منطقه ایجاد خواهد کرد.
سقوط داعش درعراق و سوریه نشان میدهد ورفتن آنها در لیبی هم دوام نخواهد یافت!کردهای ناراز منطقه عراق وترکیه با توجه به شکنندگی که دارند نمیتواند جای امنی یرای بقایای طالبان وداعش و امثالهم باشد.
آمریکا در اندیشه خانه امن طالبان والقاعده و داعش، دل به تجزیه افغانستان ومناطق پشتون نشین می بندد.
غافل از اینکه هم موقعیت افغانستان وهم بافت های اجتماعی و ساختارهای ملی افغانستان علاوه بر ویژه گی های خاصی که داردماحصل توافقات دوران جنگ سرد پنج قدرت جهانی ایست که رقم خورده است. زیرا افغانستان تنها منطقه حایلی بوده است که از در گیری و رویارویی قدرت های جهانی جلو گیری می نمود.
ساختاری که اقوام مختلف با میکانیزم خاص در تمامی نقاط افغانستان شرق وغرب وجنوب وشمال بگونه مسکن گرین شده اند که احتمال تجزیه را نه تنها ناممکن می نمایند . که حامیان آنرا منزوی می کنند. حقیقت رویا روی شدن قدرتهای بزرگ ( شوروی سابق و آمریکا )یک امر اجتناب ناپذیر بود ، افغانستان بهانه بود تا تثبیت موقعیت کنند. همانگونه رقابت قدرتهای صاحب وتو امر اجتناب ناپذیر و ایران بهانه ای بیش نمیباشد. تا تعادل فی مابین قدرتهای بزرگ بر قرار گردد . اما آمریکا به بهانه ایران اداعای بزرگتر از خودشرا نمود و میخواست جهانرا باتک قطبی نمودن کنترل نماید. افغانستان را وسیله ساخت تا تثبیت موقعیت نموده وایران را به سمت وسوی خود بکشاند.
با توجه به شکست شوروی ، آمریکا و جامعه جهانی در افغانستان نیز زمین گیر گردید. ومنطقه بصورت عام بحرانی گردید. کنترل ومدیریت طالب والقاعده و داعش از دست آمریکا ، انگلیس، عربستان سعودی و پاکستان خارج گردید. عدم کنترل آنها بحران را بین المللی نمود . نقشه خاورمیانه توسط آمریکاییها واسرائیل عنوان گردید. ودر نتیجه موفق نشدند. تاکید بر تجزیه افغانستان چیزی جز تکرار تجربه ناکام شوروی نخواهدبود. سناریوی حکمتیار غنی و کرزی است که هرکدام به نفع خودشان بر نامه دارند.
برای آمریکا گران تمام میشود که به شکست خودش اقرار کند هرچند بخشی عظیم از سیاست مداران آمریکا اعتراف به شکست شان د ر افغانستان نموده است اما دولت مردان آمریکا حاضر نیست به این شکست اعتراف کند زیرا بر آمدن از باطلاق افغانستان برایشان گران نمام میشود. بناً بر آمدن توام با نام نیک از افغانستان برای شان حتی اگر با تجزیه افغانستان هم باشدمهم است.
آمریکا تاوان اشتباهات خودش را درجغرافیای خاور میانه در رابطه با رقابت با جمهوری اسلامی ایران می پردازد. شکست در سوریه وعراق در صحنه نظامی و عقب نشینی دیپلماتیک از قضیه بر جام ونا کار آمد بودن تحریم ها آمریکارا در حاشیه سیاست جهانی کشانیده و آسب پذیر نموده است. چنانچه چین در رشد اقتصادی فرانسه در زمبنه امنیتی روسها در رابطه با موقعیت نظامی وقدرت سیاسی انگلیسها در رابطه با رقابتهای منطقه یی ایران در رابطه با اقتدار و هیبت اجتماعی و اسرائیل در رابطه با عزت استخباراتی و افغانستان در رابطه با صداقت وراست گویی آمریکارا به بازی گرفته است و میرود که آمکریکارا از درون پوک پوسیده ونابود گرداند.
- کد خبر 5276
- پرینت