شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » شکست‌ناپذیر: طالبان افغان، منابع اجتماعی و سازگاری نظامی – بخش دوم

این مقاله علاوه بر ارائه‌ی دیدگاه‌های جدید از طریق نظریه‌محور، بر تعداد زیادی از مصاحبه‌های اصلی با رهبران، مقامات و فرماندهان منطقه‌ی طالبان افغانستان اشاره می‌کند. جهت حصول اطمینان از عدم سوءاستفاده از اطلاعات مصاحبه‌شونده‌ها، پروتکل‌های دقیق بین مصاحبه‌شونده‌ها و مرکز بررسی امنیت ملی تکزاس انجام شده. مطمئناً از آن‌چه که اعضای طالبان می‌گویند قابل سوال و تامل می‌باشد. در برخی موارد، مصاحبه‌شونده‌های طالبان در اظهارشان اغراق می‌کنند (مثلاً سطح حمایت عمومی از گروه طالبان در افغانستان) ناچیز نشان دادن حمایت بیرونی (مثلاً نقش استخبارات پاکستان در حمایت از گروه طالبان). برای به حداقل رساندن خطر اطلاعات نادرست که تجزیه و تحلیل را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، یافته‌های اصلی از مصاحبه‌های متعدد و در صورت لزوم با مراجعه به اسناد و نوشته‌های منتشر شده درباره‌ی طالبان، تهیه شده است.
این مقاله به بررسی تحقیقات مربوط به ریشه‌های اجتماعی شورشیان، استفاده از آن در مورد طالبان افغانستان و هم‌چنین بررسی پژوهش‌های مربوط به سازگاری در جنگ می‌پردازد. هم‌چنان از تحقیقات متذکره در مورد فعالیت‌های طالبان در افغانستان استفاده شده. بخش پایانی این مقاله به تأثیرات استراتژی جدید ایالات متحده‌ی امریکا بالای جنگ افغانستان اختصاص یافته است.
شورش و منابع اجتماعی
حتا اگر شرایط برای شورش آماده باشد ولی بازهم سازماندهی آن بسیار آسان نیست. به گفته‌ی جرمی وینستین، دانشمند علوم سیاسی، رهبران شورشی با چالش‌های متعددی روبه‌رو هستند، مثل کنترل شورشیان – به‌خصوص به‌دلیل افزایش شورشی‌ها و فراهم کردن منابع (به‌عنوان مثال، وجوه، امکانات و استخدام افراد) بدون بی‌ثبات ساختن زندگی مردم محل. بعضی از گروه‌های شورشی برای اعمال نظم و انضباط درون صفوف خود به ترور رو می‌آورند و تلاش می‌کنند که از این طریق مردم محل را مطیع خود بسازند. دولت اسلامی عراق و سوریه (ISIS) تمرین‌کننده‌ی برجسته‌ی این تاکتیک‌ها می‌باشد. حتا فجیع‌ترین نوع چنین جنبش انقلابی که همان جنبش انقلابی متحده بود که جنایاتش در سیرالئون در دهه‌ی ۱۹۹۰ شامل ربوده شدن کودکان و تبدیل آن‌ها به قاتلان سادیستی و شکنجه دادن و کشتن هزاران غیرنظامی می‌شد. مشکل استفاده از ترور به‌عنوان یک تاکتیک این است که «می‌تواند مخالفت را خنثا کند اما نمی‌تواند وفاداری و حمایت غیرنظامیان را حصول کند.» گروه‌های شورشی که می‌خواهند در جامعه برای خودشان یک پایگاه مشخص ایجاد و از آن نگهداری کنند با مقاومت سخت مردم محل مواجه می‌شوند. برای بسیاری از شورشیان، رضایت مردم نیز به اندازه‌ی اعمال جبر بالای‌شان به‌خاطر حفظ کنترل داخلی گروه و حمایت مردم محل، اهمیت دارد.
آقای وینستین به اهمیت «کمک‌های اجتماعی» در بسیج مردم برای پیوستن یا حمایت از جنبش‌های شورشی اشاره می‌کند. کمک‌های اجتماعی شامل شبکه‌های پیشین، هویت مشترک، اعتقادات مشترک و هنجارهای متقابل است. کمک‌های اجتماعی موجب همکاری و اقدام جمعی، به‌ویژه در شرایطی با هزینه‌های کوتاه‌مدت و تنها وعده‌ی سود بلندمدت می‌شود. پاول استانیلند در مطالعه‌ی مهم خود درباره‌ی انسجام سازمان‌های شورشی، نقش شبکه‌های اجتماعی قبل از جنگ را نیز برجسته می‌سازد و اشاره می‌کند که رهبران شورشی اغلب «از ساختارهای موجود که برای اقدامات جمعی و فعالیت جدید اجتماعی مناسب می‌باشد» استفاده می‌کنند. استانیلند بین دو نوع ساختار: شبکه‌های افقی و روابط عمودی – تفاوت قایل می‌شود. شبکه‌های افقی، افرادی را که ممکن از نظر جغرافیایی پراکنده باشند، از طریق اعتقادات و ایدئولوژی مشترک یا هویت‌های حرفه‌یی پیوند می‌دهند. احزاب سیاسی یک نمونه‌ی بارز چنین شبکه‌ها می‌باشد. جنبش‌های شورشی اغلب از احزاب سیاسی تشکیل شده یا شامل آن‌ها می‌شوند. شورش شبه‌دهقانی در نپال که از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ فعال بود و از جناح مائوئیست حزب کمونیست نپال انشعاب شده بود – می‌تواند یک مثال از چنین شبکه‌ها باشد. از سوی دیگر روابط عمودی عبارت از ارتباطات پیشین بین گروه‌های شورشی و مردم محل می‌باشد که اغلب بر اساس شبکه‌های قومی، قبیله‌یی و خانوادگی استوار است. روابط عمودی برای گروه‌های شورشی این امکان را می‌دهد که جوامع محلی را به خود متصل کنند و منابع را به نفع خودشان استخراج کرده و مردم محل را تحت کنترل خود داشته باشند. بنابراین «روابط خانوادگی و خویشاوندی» برای موفقیت ناکسالیت‌ها در بسیج پشتیبانی دهقانان برای شورش‌های مائوئیست در شرق هند بسیار مهم بود. استانیلند استدلال می‌کند که تفاوت در انسجام و انعطاف‌پذیری شورش‌ها ممکن با میزان تفاوت در تأسیس آن‌ها توضیح داده شود و گروه‌های شورشی می‌توانند از هر دو شبکه‌ی افقی و روابط عمودی به نفع‌شان استفاده کنند.
با گذشت زمان، بسیاری از شورشیان فرایندها و ساختارهای حکومتی را برای ارائه‌ی خدمات برای غیرنظامیان در سرزمینی که تحت کنترل آن‌ها است، توسعه می‌دهند. این کار ایجاب می‌کند که گروه‌های شورشی منابعی را که ممکن است در مبارزات مسلحانه علیه‌شان استفاده شود، در کنترل خود داشته باشند. هم‌چنان این کار گروه‌های شورشی را مجبور می‌سازد که منافع غیرنظامیان را در نظر بگیرند حتا اگر از منافع خودشان متفاوت باشند. مواضع شورشیان جدایی‌طلبانه با انگیزه‌ی حکومت کردن واضح است زیرا آن‌ها برای دستیابی به استقلالیت مبارزه می‌کنند. اما مواضع سایر گروه‌های شورشی (به‌ویژه گروه‌های شورشی مائوئیست) فرق می‌کند چون آن‌ها به‌لحاظ ایدئولوژیک مستلزم کنترل مناطق و جمعیت‌هایی هستند که بالای آن کنترل دارند. برای اکثر حکومت‌های شورشی، ایجاد ابزارهایی برای نظارت بر مردم و حل‌وفصل اختلافات، در اولویت قرار دارد. ارائه‌ی سایر خدمات عمومی مانند آموزش و پرورش و مراقبت‌های بهداشتی معمولا در درجه‌ی دوم قرار دارد. به هرحال، ایجاد حکومتداری در جامعه در درازمدت برای شورشیان جهت تداوم حمایت مردم محل حائز اهمیت است. ایجاد حکومتداری در جامعه می‌تواند به نوبه‌ی خود، منجر به اعتدال دولت‌های شورشی ایدئولوژیک شود. شورشیان صرف‌نظر از میزان و اثربخشی حکومت خود، اغلب سمبول‌های نمادین از دولت را به نمایش می‌گذارند و مثل یک دولت عمل می‌کنند. همان‌طور که زاکاریا مپلیلی یادآور می‌شود، «شورشیان رفتار دولت مدرن را شبیه‌سازی می‌کنند و به دنبال ایجاد یک قدرت سیاسی با مشروعیت قابل مقایسه که دولت‌های ملی از آن برخودار می‌باشند، هستند.» چنین رفتاری ممکن است در حفظ ادعاهای سیاسی یک گروه شورشی مهم باشد.
هنگامی‌که مسأله‌ی طالبان پیش می‌آید، در این رابطه دو سوال مطرح می‌شود. اول، چقدر نقش شبکه‌های افقی و روابط عمودی در توسعه‌ی شورش‌طالبان پس از سال ۲۰۰۲ مهم می‌باشد؟ دوم این‌که چگونه طالبان بعد از سال ۲۰۰۲ در ایجاد ساختارهای دولتی و ارائه‌ی خدمات عمومی موفق بوده‌اند؟

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان