سير تحول طالبان تا گروهي که حاکميت افغانستان را براي چند سال در اختيار داشتند و از آن زمان تا سقوط حاکميت شان با حمله نيروهاي ناتو و مجاهدين و نابودي اين گروه، و در نهايت رشد و تقويت دوباره اين گروه در زمان حاکميت دولت هاي انتخابي افغانستان و حضور قوي جامعه بين المللي، تاريخي دراز و پر از نکته دارد.
شکي در اين نيست که تهديدهاي طالبان در يک سال اخير جدي تر شده و خطر آن در مقابل دولت و مردم افغانستان بيشتر شده است. طالبان عمليات هاي سنگين و قوي اي را عليه دولت و مردم افغانستان به راه انداختند و توانستند قدرت خود را به رخ دولتمردان و افکار عامه در جهان بکشانند. حمله بر زندان غزني، تصرف کندز، حملات انتحاري در چندين جاي کابل از جمله حمله شاه شهيد، حمله بر هلمند و درگيري هاي دوامدار در اين ولايات، ناامني سازي راههاي مواصلاتي و محاکمه هاي صحرايي و اعدام ها و سنگسارها، در بسياري از مناطق کشور از جمله مواردي بوده اند که طالبان توانسته اند، در حد اقل يک سال اخير انجام بدهند و دولت و مردم را به چالش بکشانند.
براي درک بهتر موضوع رشد طالبان و تبديل شدن آنها از يک گروه کاملا شکست خورده پس از حملات ناتو و امريکا، به گروهي که براي صلح با دولت ناز مي کند و حاضر نيست تن به مذاکره و مصالحه بدهد، و به کمتر از تسلط دولت فکر نمي کند، بايد به چند عامل توجه کرد.
اولين عامل دولت است. دولت افغانستان با در پيش گرفتن برنامه هايي که نه مستقيما، بلکه به صورت غير مستقيم، به رشد گروه طالبان منجر مي شد، اقدام کرد. برنامه هايي که تحت عنوان حمايت از بازگشت طالبان و … به صورت مستمر توسط دولت تمويل و تجهيز مي شد، نتيجه اي جز بازگشت طالبان به صحنه جنگ نداشت. اين برنامه ها اولا باعث شد تا طالبان بتوانند با خاطري آرام به افغانستان برگردند و ثانيا سنگيني حملات نظامي بر طالبان را کم کرد و سبب شد تا طالبان تحت عنوان بازگشت به زندگي صلح آميز مصونيت لازم را پيدا کنند. دولت همين گونه، مسئله صلح را طرح کرد. مسئله اي که براي مردم افغانستان واقعا گران تمام شد. برنامه صلحي که از طرف دولت افغانستان طراحي شد، از ابتدا تا کنون نه قاعده و قانوني داشته است و نه تعريف و حد و حدودي. اين صلح ميليون ها دالر را به کام خود کشيد و حاصلش جز تقويت طالبان چيزي نبود. بازيگران برنامه صلح نيز به کسي پاسخگو نبوده اند. صلح باعث شد تا شماري از طالبان از زندان ها آزاد شوند، به طالبان مشروعيت داده شود، دولت براي کشانيدن طالبان به ميز مذاکره امتياز بدهد، امتيازها نيز روز به روز بيشتر شود. نتيجه اين بازي صلح قدرت گيري طالبان بود.
عامل ديگر، ناهماهنگي ها و بي برنامگي هاي جامعه جهاني است. کشورهايي که در جنگ افغانستان حاضر بوده اند نه ميان خود برنامه اي منسجمي داشته اند، و نه (همانند دولت افغانستان) تعريف مشخصي از دوست و دشمن داشته اند و نه هماهنگي لازم با دولت افغانستان. اين کشورها در ناهماهنگي کامل به سر برده اند. سير حضور جامعه جهاني در جنگ عليه طالبان تا خروج آنها از افغانستان اين مدعا را کاملا تاييد مي کند.
عامل ديگر، زمينه هاي حضور تفکر افراطي و تندروانه در افغانستان و در ميان بخش هايي از مردم کشور است. اين تفکر زمينه حضور هر نوع افراط گرايي را در مي تواند به وجود بياورد. اين زمينه سبب شده تا طالبان بتوانند از ميان مردم سربازگيري کنند، بتوانند بر دولت فشار وارد کنند و بتوانند سالها در کشور حضور داشته باشند.
دولت افغانستان بايد براي مبارزه با طالبان به عوامل حضور و نفوذ طالبان توجه داشته باشد، خود تعريف مشخصي از طالبان داشته باشد، برنامه هايي که طالبان را تقويت مي کند را لغو کند، با کشورهاي دوست خود هماهنگي لازم را داشته باشد و زمينه هاي افراط گرايي را در سطوح مختلف از بين ببرد.
- کد خبر 417
- پرینت