شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » منطقه‌گرایی فرصتی برای افغانستانِ در خلآ

🔻 مهمترین تحول ساختاری در نظام بین‌الملل پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی بود. مفهوم کلی منطقه‌گرایی بیان کننده وضعیتی است که در آن‎ گروه‎ها، سازمان‎ها، نهادها و یا واحدهای سیاسی برای حفظ منافع جمعی به همکاری با یکدیگر روی می‌آورند. امروزه بازیگران نظام بین‌الملل بیش از قبل به این درک رسیده‌اند که میتوان از ظرفیتها و منافع منطقه‌ای برای پیشبرد منافع خود بهره گرفت.

موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواکونومیک افغانستان که پیوند دهنده مناطق آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و خاورمیانه به یکدیگر است، این کشور را از دیرباز برای ابرقدرت‌ها جذاب ساخته است. در پسا ۲۰۰۱ که آمریکا بر تمامی امور افغانستان سیطره کامل داشت، سیاست واشنگتن سوق دادن افغانستان به سوی طرح‌هایی بود که عمدتا بر رقابت با قدرت‌های منطقه بنا شده بود. به همین دلیل حضور افغانستان در ساختار سازمان‌های منطقه‌ای از منظر بازیگران کلیدی منطقه نمادین تلقی می‌شد.

به رغم آن که درباره نقش و حضور آمریکا در افغانستان پسا خروج دیدگاه‌های متفاوتی مطرح است، اما با توجه به تحولات جهانی و اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا بسیار بعید است که آمریکا به نقش فعال و اثرگذار دو دهه قبل در افغانستان بازگردد. مهمترین دغدعه آمریکا در افغانستانِ کنونی، مبارزه با تروریسم است. این که برخی ناظران معتقدند آمریکا به افغانستان بازخواهد گشت و از این کشور برای مقابله چین و روسیه استفاده خواهد کرد، بیش از یک فرضیه ضعیف نیست زیرا اولا پتانسیل افغانستان برای مقابله با چین ناچیز است، دوما هزینه‌های مادی و معنوی حضور در افغانستان به قدری است که یکی از دلایل خروج آمریکا از افغانستان، هزینه‌های سنگین آن بود.

🔻 با ذکر این مقدمه، باید گفت که افغانستان پسا خروج به رغم مشکلات و چالش‌هایی که برای خود و منطقه به ارث برده است، به لحاظ گرایش به قطب‌های نظام بین‌الملل در یک خلآ به سر می‌برد. با توجه به چالش‌های متعدد این کشور به ویژه از منظر اقتصادی، این خلآ ممکن است که مدت زمان زیادی باقی نماند. تلاش طالبان برای بازگشت غیر نظامی آمریکا به افغانستان و مشارکت در امور اقتصادی هر چند که با هدف کاستن از فشارها و به دلیل ناچاری است اما در صورت تحقق، می‌تواند این خلا را پر کند و بار دیگر افغانستان را از فرصت پیوستن به منطقه باز دارد. در کنار نقش اثرگذار آمریکا بر سیاست‌ بین‌الملل که تحریم‌ها علیه طالبان و بلوکه شدن دارایی این کشور تابعی از آن است، عدم جایگزین مناسب برای کمک‌های مالی آمریکا به افغانستان از دیگر دلایل اصرار طالبان برای حضور غیر نظامی آمریکا در افغانستان است.

چین، روسیه، ایران و حتی پاکستان حضور مجدد آمریکا در افغانستان را چالش تلقی می‌کنند و از سویی هر چهار کشور از بازیگران مهم منطقه به شمار می‌روند. اجماع نظر و اقدام عمل مشترک این چهار کشور می‌تواند اولین و مهمترین گام برای ترسیم راهبردی باشد که طی آن چالش‌های افغانستان برای این کشور و منطقه رفع گردد. هر چند سیاست‌های اعلامی این کشورها از جمله تشکیل دولت فراگیر و تعهد افغانستان برای مبارزه با تروریسم یکسان است اما به نظر می‌رسد تاکنون قرائت‌ها قریب به هم نیستند.
سازمان همکاری‌ شانگهای که چین، روسیه، ایران و پاکستان عضو آن هستند، یکی از مناسب‌ترین بسترها برای همکاری منطقه‌ای در زمینه افغانستان است. این سازمان علاوه بر آن که بر یک پلتفرم نظم منطقه‌ای تاکید دارد، بر بستر اقتصادی بنا شده و می‌تواند در یک راهبرد مورد اجماع، افغانستان را از وابستگی مطلق به خارج از منطقه رها سازد. تجربه ۲ دهه گذشته که متاسفانه هزینه سنگینی بر مردم افغانستان تحمیل کرد، درس مهمی برای حاکمان فعلی افغانستان می‌تواند باشد که افغانستان را باید مبتنی بر واقعیت‌های موجود این کشور و منطقه بنا کرد. منطقه‌گرایی می‌تواند بازی برد-برد برای افغانستان و کشورهای منطقه باشد که از مجرای آن منافع اقتصادی و امنیتی بازیگران تامین خواهد شد. زمان برای کشورهای منطقه برای رسیدن به اجماع نظر و اقدام مشترک در زمینه افغانستان محدود است.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان