با گذشت یک هفته از پخش یک پیام تبلیغاتی در چند تلویزیون خصوصی افغانستان، هنوز اصل ماجرا در هالهای از ابهام قرار دارد و هیچ مرجع رسمی، مسئولیت این اقدام را به عهده نگرفته است. در این تبلیغات، پرچم لشکر فاطمیون در کنار پرچم داعش نشان داده شده و گفته میشود که هر دو به یک اندازه برای امنیت افغانستان تهدید هستند. این در حالی است تاکنون هیچ منبعی حضور فاطمیون را حتی در حد یک گمانه در افغانستان تأیید نکرده است. بیبیسی در واکاوی که انجام داده است، گزارش داد: “این اعلانها از طرف دولت افغانستان به رسانهها داده نشده بلکه نهادهای خارج از دولت افغانستان، این اعلانها را تهیه و برای نشر در بدل پول، به رسانهها دادهاند.” اکنون سؤال این است که پشت این ماجرا چه کسانی قرار داشته و دارند؟
اولین مرجع انتشار این تبلیغات، تلویزیون طلوع بوده است. با توجه به رابطه دیرینه طلوع با نهادهای خارج از دولت افغانستان، گزارش بیبیسی تا حد زیادی مورد تأیید قرار میگیرد. حال ببینیم که طلوع با چه نهادهای خارجی مرتبط است که مبادرت به پخش و انتشار این تبلیغات کرده است؟
بر اساس آمار وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، حدود ۷۰ شبکه تلویزیونی در افغانستان از این وزارت مجوز فعالیت دریافت کردهاند که در حال حاضر بیش از ۵۰ شبکه آن فعال هستند. همزمان با این، ۱۷۰ رادیوی محلی و بینالمللی نیز در افغانستان فعالیت میکنند که ۳۴ مورد آن دولتی و ۱۳۶ رادیو دیگر خصوصی هستند.
همچنین در حال حاضر رسانههای چاپی افغانستان نیز به ۱۵۰۰ نشریه میرسد که بیش از ۱۰ مورد آن روزنامه و بقیه هفتهنامه، فصلنامه، مجله و گاهنامه است. در این میان، بیش از ۱۰ آژانس معتبر خبرگزاری نیز در افغانستان فعالیت میکنند که هر کدام سایت مخصوص خود را دارند.
همزمان با این، بیش از پنج هزار سایت خبری نیز برای افغانستان برنامه دارند که بهطور عمده به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی اطلاعرسانی میکنند.
در گام نخست، اولین سؤالی که در ذهن خواننده خطور میکند این است که این همه رسانه در کشور فقیری چون افغانستان، توسط چه کسی و با چه منابع مالی تأمین شده و به حیات خود ادامه میدهند؟
شاید به این پرسش از زاویههای مختلفی جواب داد که یکی از آنها، حمایت و پشتیبانی ابرغول رسانههای بینالمللی از بیشتر رسانههای افغانستان است.
در ابتدای فعالیتهای قارچگونه رسانهها در افغانستان، این نظریه در حد حدس بود اما حمایت بنگاههای بزرگ رسانهای از رسانههای افغانستان زمانی به یقین تبدیل شد که مقامات افغانستان با صراحت اعلام کردند دولت افغانستان توان حمایت مالی از رسانهها را ندارد. سید مخدوم رهین وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ افغانستان که در جوزا/ خرداد ۱۳۹۲ به جلسه عمومی مجلس نمایندگان فراخوانده شده بود، گفت: از مدتی به اینطرف رسانههایی که فقیرند و وابستگی ندارند، رو به سقوط هستند. او در عین حال تأیید کرد که بسیاری از رسانههای افغانستان، توسط خارجیها حمایت و پشتیبانی میشوند.
بیبیسی که خود نیز حداقل حامی آشکار مالی دو تلویزیون شمشاد و تلویزیون۱ در افغانستان است، در تازهترین گزارش خود اعلام کرد: “در افغانستان حدود ۲۰۰۰ رسانه دیداری، نوشتاری و شنیداری فعالیت دارد که تعدادی از این رسانهها از پول شخصی افراد و سرمایهگذاران، برخی توسط احزاب و گروههای سیاسی و چهرههای متنفذ و شماری هم با کمکهای خارجی فعال هستند.
نقش گروه «موبی» در افغانستان
مهمترین فرد تصمیمگیر و اثرگذار بر روی تعدادی از شبکههای تصویری افغانستان، «سعد محسنی» است که به همراه خواهر و برادرانش گروه موبی را تشکیل میدهند. خانوادهای که در تأسیس و راهاندازی گروه رسانه موبی نقش به سزایی داشته و جدا از دستاندرکار بودنشان در شبکههای افغانستان، شنیدههایی از وجود ردپای آنان در تأسیس سایر شبکههای فارسیزبان ایرانی نیز وجود دارد.
سعد محسنی
از سال ۲۰۰۲ که سعد همراه با دو برادرش «جاهد» و «زید» و خواهرش «وژمه محسنی» از استرالیا به کابل آمد، شرکت رسانهای «موبی مدیا گروپ» را با رادیو «آرمان» فعال کرد. برای کسب اطلاعات درباره جاهد، زید و وژمه به زیر مجموعه اولین کامنت این یادداشت مراجعه کنید. محسنیها تلویزیون طلوع را در سال ۲۰۰۴ و سپس تلویزیونهای لمر و طلوعنیوز را با پولی که به گفته نیویورکتایمز از اداره کمکهای بینالمللی آمریکا یا (یو.اس.آی.دی) به دست آورده بودند، راهاندازی کردند.
پس از آن، دامنه فعالیتهای «موبی گروپ» هر روز بیشتر و بیشتر شد تا این که در حال حاضر سه تلویزیون، یک رادیو، یک وبسایت خبری، شرکت تولید موسیقی (باربُد)، مجله انگلیسی، کافی نتهای زنجیرهای، شرکت خدمات اینترنتی فقط بخشی از آن است.
سعد محسنی در استرالیا و انگلستان تجارت و تجارب بانکداری و سرمایهگذاری دارد. وی شریک تجاری شرکت «استار» بوده که یکی از زیرمجموعههای «نیوز کارپوریشن» به مالکیت «رابرت مرداک» است. این که رابرت مرداک یا مرداخ یهودی کیست و چند رسانه در اختیار دارد، به اولین کامنت این یادداشت مراجعه شود. آشنایی و رفاقت سعد محسنی و مرداک دستکم به سه دهه پیش برمیگردد که شامل رفتوآمد خانوادگی و تجارت میشود. مرداک بارها از سعد محسنی به عنوان شخصیت توانمند یاد کرده است.
مرداک به شدت، زیر نفوذ صهیونیسم بینالمللی قرار دارد و گاهی رسانههای مرتبط با او چنان در حمایت از اسرائیل به میدان میآیند که انتخابات آمریکا را نیز به نفع صهیونیستها تحت تأثیر قرار میدهند. یکی دیگر از شاخصترین موضوعات در رسانههای تحت مدیریت مرداک، جریانسازی به نفع اسرائیل است. این جریانسازیها گاهی علیه حوثیهای یمن، گاهی علیه حزبالله لبنان و گاهی علیه فاطمیون است. زمانی که منافع اسرائیل در منطقه استراتژیک «بابمندب» مورد تهدید قرار میگیرد، حوثیها مورد هجمه تبلیغات رسانههای وابسته به مرداک، قرار میگیرند. وقتی اسرائیل احساس میکند که از جنوب لبنان مورد تهدید قرار گرفته، هجمه تبلیغات رسانههای مرداک متوجه حزبالله میشود اما پس از این که داعش و متعاقب آن سایر گروههای تروریستی در خاورمیانه به خصوص سوریه، تضعیف شدند و یا شکست خوردند، فاطمیون یکهتاز میدان باقی ماند که به زعم اسرائیل، این گروه تهدید بزرگی برای امنیت ملی سرزمینهای اشغالی محسوب میشود. به همین خاطر، در یک سال اخیر بارها مواضع فاطمیون در سوریه توسط هواپیماهای اسرائیلی بمباران شدهاند.
با توجه به گزارش بیبیسی که تبلیغات علیه فاطمیون را کار دولت افغانستان ندانسته بلکه نهادهای خارج از دولت افغانستان را اسپانسر و عامل تهیه اعلانهای تبلیغاتی معرفی کرده است، پس نتیجه گرفته میشود که این اقدام، کار سازمانهای اطلاعاتی به ویژه «موساد» سرویس اطلاعات اسرائیل بوده است. در این سناریو که تلویزیون طلوع پیشگام آن بود، در وهله اول قرار بود، فضایی از ترس و وحشت از فاطمیون در بین مردم افغانستان ایجاد شود تا پس از آن، مراحل بعدی سناریو اجرا گردد. مراحل بعدی میتوانست عملیات گسترده توسط آمریکا و اسرائیل علیه فاطمیون در سوریه و آغاز جنگهای مذهبی در افغانستان باشد اما هوشیاری مردم و سپس دولت افغانستان باعث شد که این سناریو در همان مراحل اولیه، افشا و ناکام شود و مجریان آن نتوانند مراحل بعدی را اجرا کنند.
- کد خبر 10224
- پرینت