بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان توازن قوا بین دولت پاکستان و بزرگترین گروه شبه نظامی ضد دولتی در این کشور را تغییر داده است.تحریک طالبان پاکستان ، بزرگترین سازمان شبه نظامی است که علیه دولت در پاکستان می جنگد. به گفته سازمان ملل، تحریک طالبان پاکستان همچنین دارای چندین هزار جنگجو در افغانستان است که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان مستحکم هستند.
پاکستان و افغانستان در چند ماه گذشته از طریق مجاری نهادی برای هماهنگی و امنیت مؤثر در مرز طولانی مشترک خود درگیر بوده اند.اخیرا با افزایش حملات تروریستی در سراسر خط دیورند، پاکستان از رژیم طالبان افغانستان خواسته است تا امنیت منطقه اطراف مرز را تامین کند.رژیم طالبان در افغانستان خط دیورند دوران بریتانیا را به عنوان مرز بین افغانستان و پاکستان به رسمیت نمی شناسد. (۱)
ارتش پاکستان به دلیل تشابهاتی که با طالبان افغان و تحریک طالبان پاکستان دارد ، سال ها توانسته از حمایت مردمی برخوردار وروبروی طالبان قرار گیرد.علیرغم شباهت ها، طالبان با توجه به تمایلات ضد دموکراتیک شدیدتر نسبت به ارتش پاکستان، نتوانسته دست از تحرکات خود علیه دولت پاکستان بردارد. با قدرت گرفتن طالبان در افغانستان تحریک طالبان تقویت شده و توازن بین قوا در افغانستان و پاکستان تغییر کرده است.اکثر تحلیل گران با این سوال روبرو هستند که آیا تحریک طالبان پاکستان می تواند بر قوای ارتش غلبه کند و دولت طالبان پاکستان را تشکیل دهد؟
– تحریک طالبان پاکستان
تحریک طالبان پاکستان ریشه های تاریخی عمیقی با طالبان افغانستان، القاعده و دولت اسلامی در استان خراسان دارد.تحریک طالبان پاکستان ،رهبران طالبان افغان را به عنوان رهبران خود می بیند و در عین حال از پناهگاه امنی تحت حاکمیت طالبان در افغانستان برخوردار است.
تحریک طالبان پاکستان هدف مبارزه مسلحانه را ایجاد یک نظام سیاسی اسلامی در پاکستان بر اساس تفسیر از شریعت ، و هدف اصلی خود را تأسیس پاکستان در سال ۱۹۴۷می داند. با گذشت زمان، تحریک طالبان پاکستان به یک جنبش ستیزه جوی متمرکز ضد دولتی در پاکستان تبدیل شده است. اخیرا تحریک طالبان پاکستان سعی کرده مذاکره با دولت پاکستان را برای کاهش مشکلات سیاسی طالبان افغانستان انتخاب کند. سه عامل در این تغییر نقش وجود دارد کاهش نفوذ القاعده، افزایش نفوذ طالبان افغانستان، و تلاش های رو به گسترش تحریک طالبان پاکستان برای مرتبط ماندن در سیاست معاصر پاکستان است.
تحریک طالبان پاکستان برای حل این چالش ها، چهار هدف سیاسی را دنبال می کنند. اول، تقویت اتحاد با طالبان افغانستان و القاعده تا از این طریق مشروعیت محلی و بین المللی خود را افزایش دهند. این استراتژی به این گروه کمک کرد تا تعداد زیادی از نیروهای جوان را برای جنگ خود علیه دولت پاکستان استخدام کند. دوم، با کشتن بزرگان قبیله قدرت خود را در این مناطق افزایش داد. سوم، شکار اعضای کادرهای بسیار ماهر گروههای شبهنظامی فرقهای ضد شیعه در پاکستان است. چهارم، ایجاد یک نظام شرعی در شمال غربی پاکستان ،برای گسترش پایگاه سیاسی بود.(۲)
– چگونگی تغییر توازن قوا بین دولت پاکستان و افغانستان
وابستگی آشکار عمران خان با رژیم تازه تأسیس طالبان در افغانستان، و ابراز رضایت ۵۵ درصد از پاکستانی ها از این تصرف ،(۳)برای افزایش امنیت تحت حاکمیت طالبان ،و مجوز تجارت با آسیای مرکزی، و تکمیل خط لوله ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند بود. عمران خان با این حرکت سعی داشت رابطه اعتماد و احترام متقابل را با افغان ها برقرارکند. چون دولت سابق افغانستان قادر به تامین امنیت این پروژه در خاک افغانستان نبود.(۴)
اما مقامات ارشد نظامی پاکستان معتقد بودند طالبان به درخواست های این کشور گوش نمی دهند .در واقع، طالبان هم میخواهد از پاکستان فاصله بگیرد و در عین حال روابط خوب خود را حفظ کند.(۵) طالبان با قدرت دادن به همه عناصر مذهبی افراطی در پاکستان ، به شبهنظامیان دلیلی میدهد تا برای یک نظام اسلامی برای حکومت پاکستان استدلال کنند.رهبران ارشد نظامی در پاکستان اخیراً در برابر قانونگذاران اعتراف کرده اند که طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان “دو روی یک سکه” هستند.روابط آمریکا و پاکستان که مدت ها در حال فروپاشی بود، با دولت جدید احیا شده است.اما ستیزه جویی مذهبی که بذر آن توسط پاکستان کاشته شده است در حال حاضر به سمت مرزهای پاکستان حرکت کرده است.(۶)
در حال حاضر طالبان و دولت پاکستان، با تغییر توازن قوا روبرو هستند.از آن جایی که ارتش پاکستان با طالبان تشابهاتی دارد،تحریک طالبان پاکستان به راحتی نمی تواند بر پاکستان تسلط پیدا کند. زیرا پاکستان ارتشی دارد که بر سیستم سیاسی کشور نفوذ قوی دارد ، که به عنوان یک جایگزین قابل اعتماد برای غیرنظامیان ، نفوذ خود را پرورش داده است.در واقع نیروهای مسلح تقریباً بهعنوان یک دولت در یک دولت-که تابع هیچ غیرنظامی نیست- عمل می کنند که منجر به توصیف پاکستان بهعنوان یک دولت جنگجو یا دولت پراتوری(دولت متکی بر ارتش) شده است.
از طرفی نسلهای مختلف رهبران پاکستان را بهعنوان حافظ ارزشها و منافع اسلامی در مقیاس وسیعتری الگوبرداری کردهاند، که منجر به خودنمایی ارتش بهعنوان نگهبان فرضی اسلام شده است. پاکستان که نقطه تکیهگاه آسیا نامیده میشود، در تقاطع منافع ژئوپلیتیکی ابرقدرتها قرار دارد و رهبران آن مدتهاست که در ازای عمل به عنوان مجرای ژئواستراتژی ابرقدرتها، کمکهای خارجی را پذیرفتهاند. ارتش به عنوان یک خیر اصلی از این برجستگی ژئوپلیتیکی برای سفت کردن کنترل خود بر سیاست گذاری داخلی و خارجی استفاده کرده است.
تشابهات بین افغانستان به رهبری طالبان و الگوی پراتوری (متکی به ارتش) پاکستان – یا حداقل شرایطی که آن را ایجاد کرده است – مشهود است. اکنون که طالبان ارتش واقعی افغانستان است، نفوذ نظامی بیش از حد در سیاست افغانستان وجود دارد. مقامات طالبان خود را جایگزینی برای بوروکرات های فاسد و ناکارآمد معرفی ،و شبکه حقانی تندرو تقریباً به عنوان یک دولت در یک دولت عمل می کند.
طالبان همچنین سابقه روشنی در استفاده از تفسیر خود از اسلام برای مشروعیت بخشیدن به تاکتیک های خود و تضعیف مخالفان با این استدلال دارد که اعضای آن تنها پیروان واقعی اسلام هستند. اهمیت ژئواستراتژیک مشهور افغانستان نیز در این بازی مطرح است.(۷) احتمال یک توافق صلح سریع بین دولت و تحریک طالبان پاکستان کم است. پاکستان نمی تواند هیچ گونه راه حل سیاسی را که به قیمت جایگزینی یک نظام دموکراتیک با قوانین سختگیرانه شرعی باشد، تحمل کند. با این حال، به دلیل واقعیت های ژئوپلیتیکی، حل و فصل تنها گزینه برای هر دو طرف است، که تا حدودی برای ایجاد مسیری رو به جلو مصالحه کنند.(۸) نفوذ نظامی بیش از حد بر سیاست، تقویت شده توسط برجستگی ژئوپلیتیکی و استفاده از مذهب، در واقع مانع از پیشرفت پاکستان می شود.(۹) چه حکومت طالبان و یا پراتوری پاکستان هردو مانع رشد جامعه مدنی سالم و توسعه نهادهای غیرنظامی هستند.
- کد خبر 11146
- پرینت