در ۲۱ ماه می ۲۰۱۶، برای نخستینبار یک رهبر طالبان افغانستان در نتیجهی یک حملهی هوایی مستقیم نیروهای امریکایی کشته شد. کشته شدن این رهبر طالبان را یک دستاورد قابل توجه برای حکومتهای امریکا و افغانستان خواندند. ملا اختر منصور رهبر طالبان، همراه با رانندهاش در حالی که از سفر به ایران باز میگشت، در ایالت بلوچستان پاکستان کشته شد. این امر نشاندهندهی تغییر قابل توجه در روش کار ایالات متحده بود، بهدلیل اینکه در سالهای اخیر حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی صرف به هدف قراردادن القاعده و دولت اسلامی (داعش) محدود شده بود.
باور متعارف در مورد این مسأله این است که امریکاییها از سه ماه قبلش معلومات استخباراتی در مورد منصور جمعآوری میکردند. وقتی فرصت یافتند، هدفشان را زدند و رهبر طالبان را از بین بردند. اما پرسشهای زیادی در مورد مرگ ملا اختر منصور بیپاسخ ماندهاند. در میان مهمترین پرسشها یکی این است که چه کسی/کسانی از مرگ این رهبر طالبان بیشترین نفع را میبرد؟
احتمالا اکثریت افغانها مرگ این رهبر طالبان را یک دستاورد میدانند. با اینحال اکثریت افغانها بهخوبی میدانند که بعید است کشتن رهبر طالبان پیشرفتی در جنگ یا گفتوگوهای صلح با طالبان بیاورد. وقتی رهبر طالبان کشته شود، احتمالا این گروه ستیزهجو جانشین تندروتری بهجای او اعلان خواهد کرد. این دقیقا چیزی است که پس از مرگ ملا محمد عمر اتفاق افتاد. پس از مرگ او، منصور که تندروتر از ملا عمر بود، به رهبری این گروه منصوب شد. در دوران رهبری منصور بود که طالبان ولایت قندوز را تصرف کردند و حملهی مرگباری را بر ریاست دهم امنیت ملی در کابل انجام دادند. اکثریت افغانها میدانند که وقتی یک رهبر جدید کنترل طالبان را بهدست بگیرد، بهخاطر اثبات تواناییهایش، احتمالا خشونت بیشتری را بر افغانها اعمال میکند. بنابراین، افغانستان از مرگ رهبر طالبان سود اندک میبرد. برای ایالات متحده، کشتن رهبر طالبان افغانستان یک پیروزی تبلیغاتی است و انتقام خون سربازان امریکایی که در یک دههی گذشته در افغانستان کشته شدهاند. کشتن رهبر طالبان همچنین نشان میدهد که ماشین نظامی امریکا هنوز در هدف قراردادن تروریستها، در جایی که پنهان شوند، قوی و فعال است.
با اینحال، با کمال تعجب، کشوری که از مرگ منصور بیشترین نفع را میبرد، پاکستان است. باورها بهطور گسترده برآناند که پاکستان با تامین اسلحه، پول و پناهگاهها برای جنبش طالبان افغانستان و آموزش آنها، از طالبان حمایت میکند. بنابراین، در ظاهر، به نظر میرسد که پاکستان با مرگ رهبر طالبان ضرر میکند. اما اگر دقت کنید، خواهید دید که مشوقهای زیادی برای پاکستان وجود دارد تا از شر ملا اختر منصور نجات یابد.
در ماههای اخیر، گزارشهایی در مورد مشاجره بین سازمان استخبارات پاکستان (آی.اس.آی) و منصور وجود دارد. این حقیقت که رهبر طالبان حین بازگشت از ایران به پاکستان کشته شد، پرسشهای زیادی را مطرح میکند. چرا منصور در ایران بود؟
احتمالا منصور تلاش میکرد بهدلیل بدتر شدن روابط با سازمان استخبارات پاکستان، با ایران روابط نزدیکتری برقرار کند. در داخل افغانستان، گزارشهابی وجود داشت که منصور خانوادهاش را به ایران انتقال داد تا از وابستگیاش به پاکستان بکاهد. این بهتنهایی میتواند دلیل کافی باشد که پاکستان میخواست او را از بین ببرد.
دلیل دیگر برای اینکه چرا پاکستان از مرگ منصور نفع میبرد ناکامی او در متحدساختن دوبارهی طالبان بود؛ طالبانی که بهدنبال مرگ ملا محمد عمر، بنیانگذار این گروه، به چند جناح انشعاب کرد. گروه انشعابی طالبان به رهبری ملا رسول به جنوبغرب افغانستان نقل مکان کرده است و شدیدا با رهبری طالبان توسط منصور مخالفت کرد.
با اینحال، پس از مرگ منصور، ملا هبتالله آخوندزاده بهعنوان جانشین او انتخاب شد. آخوندزاده در موقعیت خوبی قرار دارد تا گروه[های] انشعابی طالبان را دوباره متحد سازد؛ چون او، مانند رسول، رهبر گروه انشعابی طالبان، از قبیلهی نورزی است. از سوی دیگر، منصور از قبیلهی اسحاقزی بود و این امر درخواست تجدیدنظر از گروه انشعابی طالبان به رهبری رسول را برای او سختتر ساخته بود.
علاوه برآن، این حقیقت که آخوندزاده رهبر جدید طالبان، بهعنوان یک رهبر مذهبی شهرت دارد تا یک رهبر نظامی یا سیاسی، او را در موقعیت خوبی قرار میدهد تا طالبان را بر بنیاد مذهب متحد بسازد. پاکستان از اینکه آخوندزاده مهارتهای سیاسی یا نظامی ندارد نیز نفع میبرد، چون این بدان معناست که سراجالدین حقانی، معاون او، احتمالا امور سیاسی و نظامی طالبان را پیش خواهد برد. سراجالدین حقانی همچنین رهبر شبکهی بدنام حقانی است، شبکهیی که باورها برآن است نظر به تمام گروههای شورشی افغانستان به سازمان استخبارات پاکستان نزدیکتر است. در نتیجه، سازمان استخبارات پاکستان اکنون کنترل بیشتری بر فعالیتهای روزانهی طالبان خواهد داشت.
در آخر اینکه نفع دیگری که پاکستان از مرگ منصور میبرد، مختل ساختن [فعالیت] گروه هماهنگی چهارجانبه است. گروه هماهنگی چهارجانبه ابتکار صلح چهار کشور بود که افغانستان، پاکستان، چین و ایالات متحده را شامل بود. با اینحال، ناکامی پاکستان در آوردن طالبان به میز مذاکره، به اعمال فشار از سوی ایالات متحده و افغانستان منجر شد. پاکستان دیگر بهانهیی نداشت.
فشار از سوی ایالات متحده زمانی بیشتر شد که کانگرس این کشور در سال جاری تصمیم گرفت پول فروش طیارههای F-16 را به پاکستان نپردازد. با اینحال، اکنون که منصور مرده است، پاکستان میتواند از این فرصت بهعنوان بهانهیی استفاده کند و طالبان را به میز مذاکره نیاورد. پاکستان میتواند ادعا کند که رهبری طالبان در حال گذار است و در نتیجه آنها نمیخواهند در گفتوگوهای صلح شرکت کنند.
در عین زمان، پاکستان با ارائه معلومات در مورد محل اقامت منصور به امریکایی ها برای انجام حملات هوایی، به امریکایی ها حسن نیت نشان داده است. این امر می تواند به از سرگیری کمک نظامی به پاکستان منجر شود.