یک مجله ژاپنی در گزارش نوشت: از زمان تشکیل دولت وحدت ملی افغانستان، رقابت منطقهای بین طالبان و دولت به اوج خود رسیده است.
طالبان، به منظور خنثی کردن برنامه ضدتروریستی منطقهای پیشنهادی اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان، روابط دیپلماتیک خود را با روسیه، چین، ایران و برخی کشورهای آسیای مرکزی و خاورمیانه و همچنین سازمانهای بینالمللی توسعه داده است.
دیپلمات نوشت: طالبان با این عمل چندین هدف را دنبال میکند: کاهش نظرات منفی و نگرانیها نسبت به طالبان و تلاش برای تغییر نگاه افکار جهانی نسبت به خود، جلب حمایت برای جنگ طالبان علیه «اشغالگری» آمریکا؛ مذاکره بر سر مبادله زندانیان؛ و رایزنی در مورد چگونگی صلح افغانستان.
طالبان ظاهراً در جلب اعتماد چین و روسیه موفق بوده است. در نشست سه جانبه روسیه-چین-پاکستان که اواخر دسامبر در مسکو برگزار شد، هر سه کشور درباره «رویکرد منعطف در راستای رفع تحریم برخی افراد، در جهت تقویت تلاشها برای مذاکرات صلح بین کابل و طالبان» موافقت کردند.
این در حالی است که غنی ۲ ماه پیش از سازمان ملل متحد مصرانه درخواست کرد «هبتالله آخندزاده» رهبر طالبان را به لیست تحریمها اضافه کند. اخیراً، سفیر روسیه در افغانستان نیز رسماً شایعات مبنی بر روابط مسکو با طالبان را تایید کرد.
برای درک بهتر رقابت دیپلماتیک بین طالبان و دولت کابل، مقاله حاضر نگاهی دارد به سیاست دیپلماتیک سه لایه اشرف غنی، واکنش طالبان و وضعیت موجود روابط طالبان با کشورهای مهم منطقه.
استراتژی سه لایه اشرف غنی
غنی از آغاز ریاست جمهوری خود یک راهبرد دیپلماتیک سه لایه را با هدف تضمین بقای دولت خود و برخورد با مخالفان (بطور مثال طالبان) و یا کشاندن آنها پای میز مذاکره، در دستور کار خود قرار داد.
لایه اول: تحکیم روابط با غرب
دولت وحدت ملی تلفات غیرنظامی حملات نیروهای خارجی را نادیده گرفت
سیاست خارجه غنی، برخلاف دوره دوم ریاست جمهوری حامد کرزی، بیشتر به سمت غرب و به ویژه آمریکا گرایش داشت.
دولت وحدت ملی ظرف ۲۴ ساعت پس از شکل گیری، چند توافقنامه استراتژیک را با ایالات متحده و ناتو به امضا رساند. به علاوه به نیروهای امنیتی خارجی اجازه از سرگیری حملات شبانه داده شد، که کرزی (در دوره دوم ریاست جمهوری و حتی همین حالا) به شدت با آن مخالف است و آن را مورد انتقاد قرار می دهد.
همچنین دولت وحدت ملی در مورد حملات نظامی آمریکا به غیر نظامیان افغانستانی و نیروهای امنیتی، از جمله حمله ارتش آمریکا در اکتبر ۲۰۱۵ به بیمارستان پزشکان بدون مرز در قندوز یا هدف قرار دادن غیر نظامیان در نوامبر ،۲۰۱۶ سکوت اختیار کرد.
هرچند دولت افغانستان بیانیههایی درباره بمباران بیمارستان (که رئیس جمهور اوباما را به عذرخواهی واداشت) و هدف قرار دادن غیرنظامیان در قندوز صادر کرد، نوک پیکان انتقادات به طور خاص به سمت آمریکا نبود. اگر چنین اتفاقاتی در دور دوم ریاست جمهوری کرزی رخ می داد، او یک لحظه را هم برای سرزنش واشنگتن از دست نمی داد.
در عوض دولت وحدت ملی بر روی تصمیمات اوباما درباره برنامه خروج از افغانستان و تعداد نیروهایی که باید در این کشور باقی می ماندند، تاثیر گذار بود.
واشنگتن و اروپا به حمایت مالی، نظامی و دیپلماتیک خود از دولت اتحاد ملی ادامه دادند. برای مثال، پیش از اولین سفر غنی به امریکا در مارس ۲۰۱۵، یک مشاور ارشد شورای امنیت ملی در امور افغانستان و پاکستان گفت رابطه امریکا با دولت وحدت ملی «رابطهای متفاوت از رابطه ما [آمریکا] با دولت کرزی» است.
اوباما در یک کنفرانس مطبوعاتی در کنار غنی گفت «زندگی [همتای افغانستانیاش] از بسیاری جهات بازتاب دوستی و احترام متقابل بین آمریکاییها و افغانها است».
وی همچنین ابراز امیدواری کرد دیدار غنی «فرصتی برای آغاز فصلی جدید بین دو ملت» باشد. در جولای ۲۰۱۶ نیز سخنگوی کاخ سفید غنی را «شریک بسیار بهتری» نسبت به کرزی خواند.
دولت وحدت ملی نه تنها در اثرگذاری بر تصمیم کاخ سفید برای خروج از افغانستان موفق عمل کرد بلکه در کنفرانس های بروکسل و وارسا که به ترتیب در سال های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ برگزار شدند، تعهدات بیشتری از آمریکا برای کمک به نیروهای امنیتی افغان دریافت کرد.
لایه دوم: ایجاد توافق منطقهای علیه «تروریسم»
غنی پس از هموار کردن راه برای روابط استراتژیک با ایالات متحده و ناتو، تلاش کرد حمایت کشورهای منطقه را برای جنگ کابل علیه طالبان (و سایر گروههای شورشی) جلب نماید.
وی با این انگیزه سفری غیررسمی به عربستان سعودی داشت و سپس، در اولین سفر خارجی رسمی خود، به چین رفت و بعدها به پاکستان، ترکمنستان، ایران و حتی روسیه سفر کرد.
دیدارها و روابط منطقهای غنی چهار هدف اصلی را دنبال می کردند:
اول: ترغیب پاکستان و طالبان به مذاکره. غنی سعی کرد با استفاده از چین، عربستان سعودی، و ترکیه پاکستان را ترغیب به کشاندن طالبان پای میز مذاکره کند. حتی اگر طالبان راضی به مذاکره نمیشد، غنی امیدوار بود پاکستان اطمینان دهد به این گروه اجازه استفاده از خاک خود را علیه افغانستان نخواهد داد.
دوم: غنی میخواست به شرکای منطقهای نشان دهد جنگ مستمر در افغانستان نه جنگ افغانها، جنگی تحمیل شده بر این کشور است. گروههای غیر افغانستانی زیادی در افغانستان حضور دارند که از روسیه، چین، پاکستان، جمهوریهای آسیای مرکزی، و کشورهای خاورمیانه سرازیر شده اند.
بنابراین، همه کشورهای منطقه باید به افغانستان در مبارزه علیه شورشیان کمک کنند؛ این جنگ آنها نیز هست. غنی همچنین سعی دارد کشورهای منطقه را متقاعد کند تروریسم و ناامنی مانعی برای توسعه و انسجام منطقه، از جمله راه اندازی و حفاظت از پروژه های مشترک چندملیتی است.
سوم: ظهور داعش در افغانستان عامل دیگری بود که توجه کشورهای منطقه را به این کشور جلب کرد. جاهطلبیهای داعش از مرزهای افغانستان فراتر رفت- نام شاخه منطقهای این گروه تروریستی «دولت اسلامی خراسان» اشاره به منطقهای تاریخی شامل بخش هایی از خاک افغانستان، پاکستان، ایران، جمهوری های آسیای مرکزی، و چین دارد.
و آخر اینکه غنی تلاش میکند حمایت همه این کشورها را برای کمک به نیروهای امنیتی افغانستان جلب کند؛ برای مثال از روسیه و هند درخواست هلیکوپترهای جنگی کرد.
تا زمان نگارش این مقاله، هند ۴ هلیکوپتر جنگنده Mi-17 در اختیار افغانستان گذاشته است. اخیرا طرف افغانستانی بار دیگر خواستار کمک رسانی دهلی به نیروهای امنیتی افغانستان شده است و طبق گزارش رسانههای افغان، هند باز هم پاسخ مثبت داده است.
به علاوه، با تعهد چین به پرداخت ۷۰ دلار به بخش امنیتی و همچنین فراهم کردن اسکنرهای امنیتی برای کابل (که متاسفانه به دلیل بی توجهی طرف افغان، هنوز مورد استفاده قرار نگرفته است) میتوان گفت غنی روابط امنیتی با چین را وارد مرحله تازهای کرده است.
عملکرد موفقیتآمیز دولت وحدت ملی در جلب حمایت کشورهای منطقه
به نظر میرسد دولت وحدت ملی در سال اول شکلگیری در مرحله جلب حمایت کشورهای منطقه موفق عمل کرده است. با این حال، حوادث اخیر حاکی از ناکامیهایی است که شاید ناشی از تئوری توطئه باشد؛ به این معنا که دولت افغانستان و واشنگتن، پنهانی و با هدف ایجاد بیثباتی در کشورهای آسیای مرکزی، چین و روسیه، از حضور داعش در افغانستان حمایت میکنند.
اخیرا روسیه، چین و پاکستان کنفرانس سه جانبه ای با موضوع افغانستان، بدون حضور یا توافق دولت این کشور، برگزار کردند؛ با توجه به این مسئله، باید منتظر ماند و دید آیا غنی بار دیگر خواهد توانست حمایت این کشورها را به دست آورد یا خیر.
لایه سوم: رد کردن «فتوا»ی طالبان
این لایه بخش مهمی از استراتژی اشرف غنی را تشکیل میدهد، چرا که انگیزه ادامه جنگ طالبان مذهب است.
مذهب و حکم جهاد است که به جذب سربازان پیاده به طالبان کمک میکند و در تامین مالی انها نیز بسیار تاثیرگذار است. هرچند دولت افغانستان اعتنایی به دعوت مذهبی طالبان به مبارزه علیه «اشغالگران خارجی» ندارد، اما از اهمیت و قدرت این فتواها در تداوم جنگ به خوبی آگاه است.
در ادامه این گزارش آمده است: بنابراین کابل، در اقدامی که از زمان ریاست جمهوری کرزی آغاز شد، تلاش کرده است یک کنفرانس بینالمللی با حضور علمای اسلام و با موضوع جنگ افغانستان ترتیب دهد، به این امید که علمای سرشناس تداوم این جنگ را به ویژه با حضور سربازان آمریکایی در افغانستان، محکوم کنند.
در هر حال، این تلاشها اکنون به ثمر نشسته است. چند ماه قبل، مقرر شد سازمان کنفرانس اسلامی در این رابطه در «جده» عربستان سعودی یک کنفرانس صلح تشکیل بدهد، که البته پس از واکنش شدید طالبان برگزاری کنفرانس به تعویق افتاد.
به علاوه، دولت افغانستان امیدوار است که توافق صلح با حزب اسلامی بر توجیه مذهبی طالبان برای ادامه جنگ تاثیر بگذارد. با این وجود، تا امروز توافق صلح با حزب اسلامی تاثیر چندانی بر طالبان نداشته است.
تحرک دیپلماتیک و افزایش حملات نظامی پاسخ طالبان به سیاستهای غنی
طالبان در برابر گسترش روابط غنی ساکت ننشست و برعکس، تلاشهای دیپلماتیک و نظامی خود را افزایش داد. این گروه به امضای توافق امنیتی دوجانبه افغانستان با آمریکا و ناتو پاسخی مرگبار و خونین داد.
ظرف ۱۲ روز پس از مراسم امضای توافقنامه، بیش از ۹ بمب گذاری انتحاری و انفجار کابل را تکان داد (هرچند طالبان مسئولیت همه این حملات را به عهده نگرفت).
در پی آن، طالبان تفاوت بین حملات بهار و زمستان را متوقف کرد و با این تغییر تاکتیکی منجر به افزایش بی سابقه نرخ تلفات در میان نیروهای امنیتی و غیر نظامیان، تصرف مناطق جدید توسط طالبان، و افزایش کلی حوادث امنیتی شد.
طالبان در جبهه دیپلماتیک، به منظور کاهش تاثیر اقدامات غنی، نمایندگانی را به چین فرستاد و در کشورهای آسیای مرکزی با مقامات روسیه ملاقات کرد.
طالبان همچنین تلاش کرد با فرار از پاکستان، خود را در معرض دستگیری و فشار دولت پاکستان قرار ندهد. برای مثال، سفر طیب آغا (رئیس سابق دفتر سیاسی طالبان در قطر) به ایران با این هدف انجام شد.
در همین حال، پس از ظهور داعش و رقابت با طالبان، این گروه طی بیانیههایی مرتباً اعلام کرد ایدئولوژی آنها فقط به افغانستان مربوط است.
طالبان برای آرام کردن همسایههای نگران، بر این نکته تاکید داشت که آنها کاملا مرزهای جغرافیایی و تمامیت ارضی کشورها را محترم شمرده و قول میدهند افغانستان به مرکز ساماندهی حملات به کشورهای منطقه تبدیل نشود.
به گفته برخی منابع، رهبران طالبان در ملاقات با کشورهای منطقه از جمله روسیه، ایران، و چین خاطرنشان می کنند که حضور نظامی آمریکا برخلاف منافع این کشورهاست، و به همین دلیل دولت های منطقه نیز باید به طالبان کمک کنند.
این استدلالها در جلب حمایت روسیه، ایران، و حتی چین موثر واقع شده است. نمیتوان انکار کرد که در موضوع حضور نظامی آمریکا و ظهور گروه های مسلح افراط گرایی که دایره فعالیت آنها از حدود مرزهای افغانستان تجاوز میکند (و حتی طالبان را در افغانستان به چالش می کشد)، این کشورها دارای منافع مشترکی با طالبان هستند.
با این وجود، تاکنون حمایت آنها تنها محدود به رابطه با طالبان، و فارغ از هرگونه کمک مالی، نظامی یا دیپلماتیک بوده است.
طالبان به فراخوان غنی برای تشکیل کنفرانس صلح و صدور فتوا درباره ادامه جنگ در افغانستان واکنش شدیدی نشان داد. این گروه با صدور بیانیهای خطاب به سازمان کنفرانس اسلامی نگرانیهای خود را از تشکیل چنین کنفرانسی بیان کرد.
به علاوه، طالبان طی بیانیهای پیش از کنفرانسهای وارسا و بروکسل اعلام کرد کشورهای غربی نباید به دولت افغانستان کمکهای نظامی و اقتصادی کنند.
- کد خبر 3607
- پرینت