حالت دوم: و یا اینکه آقای حکمتیار ،با عملکرد آمریکا وجامعه جهانی و پاکستان در رابطه با منافع مردم افغانستان مخالف باشد و به ملت واستقلال افغانستان باور داشته باشد.
در این صورت نه حکمتیار و نه غنی و نه کرزی ونه عبدالله و یا هر کسی دیگری که بخواهدبا اهداف ویا استراتیژی آمریکا و منافع منطقه پاکستان در افغانستان مخالفت کند بدون تایید ، پشتیبانی و حمایت مردم افغانستان نه تنها کاری انجام داده نمیتواند که نابود میشود.
تا کید بر مواضع گذشته حکمتیار در رابطه با سیاست داخلی او مبنی برتشدید اختلافات با جمعیت اسلامی وعنوان کردن قوم گرایی بخصوص مصاحبه انجام شده ی او مبنی بر اینکه او در تخریب شهر کابل هیچ گونه نقشی نداشته است نشان می دهد که نامبرده نه تنها حاضر نیست از مردم کابل وخانواده شهدا و بی جاشدگان و آسیب دیدگان معذرت بخواهدکه در پی عملیاتی کردن پروژه قبلی خودش است . که نتیجه ای جز تشدید جنگ و بحران ندارد.چیزی که هدف اصلی پاکستان واستراتیژی پاکستان در مورد افغانستان است.
زیرا انکار از چیزی می نماید که مردم بدون استثنی موافقین و موافقین میداند و دیده اند و به یاد دارند که حکمتیار دروغ می گوید. مردم کابل به یاد دارند که کابل چگونه در آتش و دود راکت های پرتاب شده او میسوخت و هنوز کابوس میلیونها شهروند کابل است .
ملت افغانستان به یاد دارند که جنگ از دروازه های ارگ بین حزب اسلامی و دولت ائتلافی جمعیت اسلامی چگونه آغاز گردید .
انکار و دروغ اینکه حزب اسلامی در ویرانی کابل و شهادت مردم شریف کابل نقش نداشته است، نشاندهنده این است که حکمتیار خود در اندیشه امنیت و صلح نیست. و یا اینکه اربابش این چنین خواسته است تا افغانستان به سمت ثبات و امنیت حرکت نکند.
برای ملت ما بخصوص طرفداران حزب اسلامی این مهم است که امیر شان دروغ نگوید. زیرا اگر چنین باشد گذشته از اینکه افغانستان به سمت وصلح نمی رود که آقای حکمتیار نیاز به روانپزشک دارد.
حکمتیار باید بپذیرد که یکی از راه های بی حیثیت ساختن شخصیت های سیاسی و جهادی ملت ما دروغ گوییهای شان نسبت به وعده های ایست که میگویند و عمل نمی کنند. دروغیکه مردم کشور ما بخصوص مردم کابل واقعیت عملی آن را بصورت کابوس خواب می بینند .
دروغ دیگری که همزمان با مصاحبه اش عنوان گردید دروغِ زندانی بودنش درجمهوری اسلامی ایران است .
دروغیکه خاطرات زمان خیابان نیاوران و سخنرانی های پل چوبی و میدان امام حسین ، میدان شوش و غیره ایشان را در مراسم هایکه از طرف مهاجرین مقیم جمهوری اسلامی ایران تجلیل میگردید احیاء نمود مهاجرین افغانستانی همراه با مسئولین جمهوری اسلامی ایران نامبرده را با احترام و اکرام، به عنوان امیر و رهبر حزب اسلامی افغانستان با در نظر داشت سابقه مبارزاتی و جهادی که داشت استقبال می نمودند.
اینکه ایشان صحبت از زندانی بودن کرده و می کنند گمان می کنم یا دروغ است و یا اینکه به راستی مریض اندو نیازمند به دکتر روانپزشک دارند!
به هرصورت حکمتیار اگر چنانچه فکر میکند توانایی مخالفت با پاکستان وآمریکا و پروژه ی درحال اجرای دشمنان ملت افغانستان را دارند ، باید بداند که نه مخالفت علیه دشمان ملی وبین المللی مابه این سادگی ممکن است و نه پاکستان بدون سندی که دال بر تعهداتی باشد افراد مورد نظرش را وارد ماجرا میکند بالاتر از همه نه ملت ما هم اینقدر فراموش کار است که هر دروغی را بپذیرند .از کجا معلوم که استقبال از کفش عکس العمل دروغ گویی او نباشد.
ملت ما طی چهار دهه تجربه ، آنچنان آب دیده شده است که با کوچکترین حرکت خزنده میدانند که دشمنان آنها چه توطئه و نیتی پشت سر صحبت ها و یا دلسوزی های به ظاهر انسانی واسلامی دارند.
اول : تجربه کودتای دست نشانده شوروی سابق سردار محمد داود علیه حکومت ظاهرشاه.
دوم : تجربه کودتای نورمحمد ترکی و حفیظ الله امین و ببرک کارمل هم چنان نجیب الله در حمایت از شوروی همراه با تجاوز نظامی ارتش سرخ شوروی و سایر کشور های بلوک شرق.
سوم: تجربه جهاد و مقاومت اسلامی و ملی علیه متجاوزین شوروی و شکست ابر قدرت شرق.
چهارم: تجربه تشکیل دولت اسلامی و مخالفت کشورهمسایه ما پا کستان در همسویی با دشمنان اسلام وانقلاب اسلامی در منطقه و جهان
پنجم: تجربه رویاروی ساختن احزاب جهادی مثل حزب اسلامی اسلامی حکمتیار با حزب اسلامی جمعیت اسلامی و سایر احزاب دیگر.
ششم: تجربه حکومت دست نشانده مستقیم پاکستان بنام طالب
هفتم: تجربه حکومت جامعه جهانی به سرپرستی آمریکا بنام کرزی.
هشتم: تجربه انتخابات و بازی با آرای مردم وذبح دموکراسی به پای دیکتاتوری.
نهم:- تجربه حکومت بر آمده از فشار آمریکا بنام دولت وحدت ملی ع و غ.
دهم: تجربه بازی جدید آمریکا وپاکستان با مثلث شوم حکمتیار کرزی و غنی!
اینجانب باور دارم که ملت مسلمان افغانستان با در نظر داشت تجربه دهگانه فوق الذکر به چیزی جز حفظ استقلال و تمامیت ارضی وامنیت کشور اسلامی شان نمی اندیشند.
عدم توجه به باور و اراده اسلامی و ملی بر خواسته از تجربه های تاریخی افغانها و هکذا تشدید مسایل قومی، حزبی، سیاسی، زبانی بخصوص مذهبی باعث دست یابی اهداف دشمنان ملی وبین المللی ماشده ومیشود .
برعکس صداقت توام با تواضع و شکسته نفسی توام با شجاعت و ایمان بخدا در افراد و اشخاص متناسب به ساختار اجتماعی و جامعه شناسی افغانستان ، زمینه تقویت و رشد افراد بصورت ملی میگردد. و چه بسی که در محوریت هنچون افراد جمع شده و با تکیه بر اسلام خواهی،استقلال طلبی، عیارصفتی، دفاع از تمامیت ارضی، مبارزه با اجنبی و متجاوزین به کشور وناموس ملیشان، توفیق شکست و نابودی دشمنان اسلام وناموس ملی شانرا رقم زده و میزنند..
چیزی که پس از تجاوز شوروی و هجرت مردم ما در سنگرها و یا کشور های خارجی شکننده وآسیب پذیر گردید.
دشمنان ملی و بین المللی ما با استفاده از حساسیت حاکم بر فرهنگ ما شخصیت های ما را به بهانه های گوناگون آسیب پذیر نموده و هرفردی راکه کمترین حرق ملی اسلامی و جهادی داشته باشد را از دور ساقط کرده و می کنند.
شکستاندن قداست جهاد ومجاهدین در راستای منافع منطقه یی پاکستان و نقشه آمریکا و انگلیس آغاز آسیب پذیر نمودن عظمت ملی و بین المللی ما گردید.
آنهایکه همسو با پاکستانی قداست جهاد ملت ما را زیر سوال برده است همانهایی اند که زمینه را برای اشغال گران کشور بستر سازی نموده است.
اعتراف به اشتباه و معذرت از مردم و خانواده های شهدا و بی جاشدگان مردم کابل و بعضاً شهر های دیگر همراه با افشاگری توطئه درحال اجرای پاکستان و اینکه با کدام پشتوانه و چه طرح و توطئه ی وارد افغانستان شده است کمترین چیزیست که مردم از آقای حکمتیار میخواهند.
هیچ عاقل وخردمند ، این گونه با دشمن نمی سازد که تاریخ ، کشور، ملت ، و باورهای اعتقادی و اندیشه های فکری خود را نادیده گرفته و باعث قتل و فتنه فراگیر ملت خود گردد. که آینده گان هم چون حال چیزی جز نفرین برایش نفرستند .
حالت سوم: اگر چنانچه حکمتیار همراه با اشرف غنی و کرزی در اندیشه جداسازی اقوام و تقسیم کشور را در سر داشته باشد ، باید بپذیرند که موفق نمیشود.
صرف نظر از موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتیژیک و موقعیت منطقه یی افغانستان حساسیت های قومی و قبایلی و بومی آن است که اگر چنانچه شکستانده شود آرامش وثبات قدرت های جهانی و دولت های منطقه به چالش کشیده میشود. همزمان باعنوان کردن خود مختاری اقلیم کردستان در عراق مانور سیاسی تبلیغانی جدایی پشتون و غیر پشتون با آمدن حکمتیار در کابل نیز عنوان گردید.
انتحارهای انجام شده دشمنان اسلام در مراکز تجمع شیعیان و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی نه تنها باعث اختلاف نشده ونمیشود که باعث همدلی و همزبانی بیشتر ملت مسلمان افغانستان اعم از سنی و شیعه گردیده و می گردد .
حضور پر رنگ برادران اهل سنت و جماعت در کنار برادران اهل تشیع تمامی توطئه های انگلیس پاکستان راخنثی نموده و بر ملاءساخت.
توطئه حکمتیار کرزی غنی در رابطه با جدا سازی پشتونها از غیر پشتون مرحله دیگری از توطئه انگلیس پاکستان است تا پایگاهی برای طالب و داعش ایجاد نموده و آمریکا را از بن بست موجود نجات بدهد.
پاسخ ملت ما برای تمامی دشمنان داخلی و خارجی شان روشن وشفاف است وآن اینکه:
به هر رنگی که خواهی جامه می پوش
من از طرز خرامت می شناسم
ملت ما هنوز هم تجربه تلخ بخشی از شمال و جنوب کشور بزرگ شانرا فراموش نکرده ونمی کنند.
بناً ملت ما توطئه شوم جدا سازی سایر اقوام از پشتونها و بر عکس پشتونها از سایر اقوام را در حوزه اجتماعی سیاسی افغانستان نه تنهاتحمل کرده نمی توانند که با حفاظت از جغرافیای کلی افغانستان اجازه نمیدهند که فاصله بین اقوام را وسیله رسیدن به اهداف شوم دشمنان افغانستان قرار بدهند.
تئیوری جدا سازی اقوام پشتون ازغیر اقوام پشتون چیزی جدیدی نیست که توسط مثلث شوم حکمتیار ، کرزی واشرف غنی در همسویی با طالبان و پاکستانی ها و القاعده وداعش عنوان میشود .
در زمان ببرک کارمل مطرح شد، در زمان نجیب الله به نوعی دیگر عنوان شد، شوروی سابق هم برای تحکیم پایه های خودش امتحان نمود.اما ملت مسلمان ما این اجازه را برای آنها نداد. اینک توسط حکمتیار و هم پیمانانش البته بصورت خرنده عنوان میشود.
که با عکس العمل مثلث محقق، دوستم وعطا به نمایندگی از سایر اقوام و میلیتها و هکذا شخصیت های سیاسی و صاحب مظران واندیشمندان افغانستانی با پاسخ دندان شکنی روبرو میشود.
آمریکا وانگلیس با استفاده ازنقش عربستان و پاکستان در اطاعت از شبکه صهیونیزم بین المللی باید بدانند که مدیریت ملت مسلمان افغانستان کار ساده نبوده و نیست و اگر چنانچه ساده میبود نه شوروی سابق همچون انگلیس در برابر مقاومت ملت ما شکست خورده بود و نه پاکستان محور تربیت تروریزم، طالب،القاعده و داعش وشرارت افگنی شده بود.
آنها باید بدانند که مدریت و رهبری مجاهدین افغانستان و ملت مجاهد او این قدر ساده هم نبوده است که به هر بادی بجنبد وبه هر ترقه یی میدان خالی کند.
برای مجموع ملت ما مهم این نیست که چه کسی را دشمن بر آنها تحمیل میکند مهم این است که دشمنان تا چه اندازه به نسبت دست نشانده اش بها میدهد.
بهاء ملت ما به تناسب بهاء دشمنان شان نسبت به دست نشاندگان آنهاست. زیرا ملت ما خودشان برای شان مهم است همانگونه که دشمانشان برای خودشان مهم است نه دست نشانده های شان. بالا ترین گناه در نزد مردم ما همین است که آنها دست نشانده گان اجنبی هستند. البته به این معنی نیست که ملت ما فرق بین دست نشانده و سیاست مدار ی که برای نجات مردم و کشورش از سیطره اجنبی سیاست فعال دارد .آنها میدانند که فردی مثل حکمتیار تا کجا ظرفیت استقلال طلبی ومردم دوستی داشته و به کشور و ملت خود وفادار است. و چه وقت و حتی در کدام پروژه منافع کشور او مردمش را به پای ربابش قربانی می نماید.
اگر غیر از این بودشخصیت های سیاسی و مردان مجاهد و غیرت مند مستقل ملت ما پشت سر یکدیگر ترور نشده و به شهادت نمرسیدند.
تازمینه برای نامردان لجوج و بیخرد میسر گردد که با فشردن دست آمریکا و سایر دولتهای همسو با آمریکا یک شبه سیاست مدار و متخصص و صاحب نظر گردیده و از برکت سفره قدرتهای بزرگ و دولت های وابسته به قدرتها ی بین المللی بر سرنوشت ملت ما حاکم گردد.
واقعیت امر اینکه ورود معامله گران و دلالان در وادی سیاست افغانستان اتوریته سیاسی تاریخی ، فرهنگی ، هنری، نظامی ، موقعیتی و استراتیژیک افغانستان را این گونه به ذلت کشانیده اند. و افغانستان را بعنوان کشور ضعیف و عقب مانده و دور از کشور های موثر و فعال سیاسی در منطقه رقم زده اند.
سیاست مداران بی خرد و لجوج قبل از اینکه در اندیشه جلوگیری از نفوذ دشمنان ملی وبین المللی ما باشند در فکر معامله گری و رقابت های حزبی وگروهی در خوش خدمتی با دشمنان جهاد و مردم افغانستان میباشند.
عبور از توطئه بزرگ و فتنه کشور بر انداز، گره خورده به رویارویی اقوام و جنگ های مذهبی فقط با اسلام محوری خنثی میگردد ، چیزی که ملت ما به نسبت سایر کشور های اسلامی همواره یک سرو گردن بالاتر است.
آنهاییکه جنگ حزبی و گروهی را تبدیل به قومی و مذهبی می کنند دست پرورده کشورهای بیگانه هستند. وچه بسی که موظف شده اند تا مسایل قومی و مذهبی را دامن بزنند.
این جانب باور دارم که ملت ما با عبور از این مرحله نیز همانند حضور در انتخابات توطئه دشمنان کشور ملت را نقش در آب خواهند نمود. دشمنان ما باید بدانند تا زمانیکه اسلام محور اصلی ملت ما باشد که هست هیچ کس و هیچ قدرتی توفیق حاصل نخواهند کرد که این ملت را به استخدام خود بیاورند.
واقعیت سیاسی انجام شده درمعادلات بین الملی فی مابین انگلیس،آمریکا و عربستان سعودی علماً وعملاً، تفاهم مشترک دشمنی آنها د ررابطه با اسلام اعتقادی، سیاسی و اقتصادی است که در راستای دشمنی با جهاد پیروز مندانه مجاهدین مسلمان افغانستان و شعار انقلاب اسلامی ایران به تبعیت از مخالفت سران قریش و مشرکین و کفار به نسبت اسلام رسول الله اتخاذ شده است.
- کد خبر 5685
- پرینت