احمد عمران/ سه شنبه ۲۳ اسد ۱۳۹۷/
در هفتۀ گذشته هیاتی از دفتر قطر که در راس آن شیرمحمد استانکزی قرار داشته، برای چهار روز به ازبکستان سفر کرده است. گفته میشود هدف این سفر، گفتوگو در مورد اوضاع افغانستان و رسیدنبهتوافق در مورد صلح با دولت بوده است. دولت افغانستان میگوید که در جریان این سفر قرار داشته و هیات طالبان با پاسپورتهای افغانستان به ازبکستان سفر کردهاند. اینکه طالبان با پاسپورتهای افغانستان سفر میکنند و یا دولت افغانستان از سفرهای شان اطلاع دارد، فقط میتواند برای اغفال افکار عمومی کارگر واقع شود، در غیر این صورت اطلاع داشتن رهبران حکومت افغانستان از سفر های طالبان هیچ دردی را دوا نمیکند. طالبان در دفتر قطر همهروزه مشغول دید و بازدید با مقامهای سیاسی و دیپلوماتیک کشورهای مختلفاند و حتا گفته میشود که از طریق دفتر قطر برای خود منابع مالی به دست میآورند. دید و بازدیدهایی در این سطح برای طالبان بیپیشینه نبوده و آنها هرازگاهی که خواستهاند به کشورهای مختلف سفر کردهاند. طالبان در حالی به سفرهای خود میپردازند که جنگ سنگین و پرتلفاتی را در افغانستان ادامه میدهند. شهرغزنی اگر نگوییم در تصرف طالبان قرار دارد، ولی در بیشتر قسمتهای این شهر آنها حضور سنگین دارند و در عین زمان در چند ولایت دیگر نیز مصروف نبرد با نیروهای دولتی استند. در همین حالا اشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی نیز در حال پیریزی برنامۀ آتشبس با طالبان در روزهای عید سعید اضحی است. اینها همه متاسفانه خبرهای خوش و خوبی نیستند. نتیجۀ این همه بهجای اینکه به نفع روند صلح و یا دولت فعلی افغانستان و متحدان خارجی آن تمام شود، به نفع گروههای تمامیتخواه و جنایتکار تمام میشود. امریکاییها عملا کاری کردند که از طالبان مرده در سال ۲۰۰۱ طالبانی را به وجود آوردند که حالا باید پشت میز مذاکره با آنها بنشینند و چانهزنی کنند. بحث بر سر این نیست که طالبان را امریکاییها و یا دیگر کشورهای غربی که در افغانستان حضور نظامی داشتند، تمویل کردهاند. این خود به نوعی توطیه و توهم است، اما سیاستهای نادرست کشورهای غربی در افغانستان و در راس آنها امریکا و ایجاد دولتهای ضعیف که نتوانند در برابر شان واکنش نشان دهند و مطیع حرفهای شان باشند، کار را به اینجا کشاند. حالا دیگر طالبان متاسفانه نیروی شکست ناپذیراست. نیرویی که هفدهسال را در برابر چهل کشور جهان به جنگ خود ادامه داده و هر روز هم بر تواناییهای آن افزوده گشته است. کی در این میدان شکست خورده است؟ کی داغ ننگ جنگ افغانستان را در پیشانی دارد؟ شاید گفته شود که در سیاست چنین مسایلی مطرح نیست زیرا سیاست عرصۀ منافع است و هر جا و هر چیز که منافع یک کشور را بتواند تامین کند، همان اقدام عاقلانه پنداشته میشود.اینها کاملا درست است ولی پذیرفتن شکست در برابر یک گروه دهشتافکن و تروریست عاقلانه و منطقی است و منافع غرب را در افغانستان تامین میکند؟ این روزها یادآور سالهای پایانی دولت تحت حمایت شووری سابق در افغانستان است. دولتهای دستنشاندۀ شوروی نیز در آغاز به نیروهای مجاهدین که در برابر شان میجنگیدند، اشرار خطاب میکردند و مدعی بودند که به زودی با زور نیروهای شوروی آنها را از صحنه برمیاندازند. اما یک دهه بعد شوروی و دولتهای تحت حمایتاش در افغانستان یک صد و هشتاد درجه تغییر سیاست دادند، سران مجاهدین را به کاخ کرملین دعوت کردند و توافقات ژنیو را میان پاکستان و دولت افغانستان به امضا رساندند. در آن سالها نیز رهبران مجاهدین حاضر نشدند که با دولت افغانستان به دلیل اینکه میگفتند دولت دستنشانده است، به میز مذاکره بنشینند. تنها تفاوت این سالها با آن سالها در آن است که بخش اعظمی از مجاهدین در آن سالها واقعا برای اهداف نیک و انسانی میجنگیدند و مردم افغانستان هم از آنها حمایت میکردند، اما امروز چه؟ آیا گروههای تروریست هدفهای پاک و انسانی دارند و مردم از آنها حمایت میکنند؟ راست گفتهاند که تاریخ دوبار تکرار میشود، یکبار به صورت تراژیدی و بار دیگر به صورت کمیدی. آن دفعه که مجاهدین در برابر حکومتهای دستنشانده میجنگیدند، تاریخ تراژید افغانستان بود و اینبار که گروههای تروریست در برابر دولت افغانستان میجنگند، تاریخ کمیدی افغانستان است. حالا دیگر نمیتوان به حذف گروههای تروریست اندیشید، چون این گروهها به اندازۀ کافی از سوی کشورهای غربی یا آگاهانه و یا ناآگاهانه فربه شدهاند که نتوان با نیروی نظامی آنها را از صحنه بیرون کرد. در جنگ افغانستان متاسفانه اینبار پیروزی از آن طالبان است. زیرا آنها هستند که شرایط تعیین میکنند، به کشورهای مختلف دعوت میشوند و در عین حال جنگی مدهش و خونین را نیز در افغانستان مدیریت میکنند. امریکا واقعا باید به شکست خود در این جنگ اعتراف کند. دیگر زمان حرفهای دپیلوماسی و گفتن این که جنگ به هر حال به نفع هیچ یک از طرفین نیست، گذشته است. واقعیت این است که امریکا و دولتهای ضعیف و بیپشتوانۀ مردمی در افغانستان وضع را به اینجا کشاندند و الی طالبان نیروی نبودند که در برابر مردم افغانستان تاب مقاومت داشته باشند. در زمان مقاومت یک مرد، یک قهرمان کافی بود که در برابر کل نیروهای طالبان و حامیان شان ایستادهگی کند و کشورش را از بلعیدهشدن در کام تروریسم نجات دهد، اما امروز چهل کشور با سازو برگ نظامی آن چنانی از عهدۀ این کار بیرون شده نمیتوانند. چرا این اتفاق افتاد و آیا غربیها بعد از این به خود و نیروهای شان افتخار خواهند کرد که افغانستان را از بلای تروریسم نجات دادهاند؟ متاسفانه همان طور که غربیها چه بگویند و چه نگویند در این جنگ شکست خوردهاند، اما شکست اصلی را مردم افغانستان میخورند که مجبوراند یکبار دیگر حضور گروهی را تحمل کنند که بزرگترین جفاهارا در حق شان انجام داده است.
- کد خبر 7207
- پرینت