شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » استقلال از رویا تا واقعیت!

حدود صد سال قبل از امروز شاه امان الله خان، خواهان استرداد استقلال افغانستان از سلطه انگلیس شد. استقلال خواهی وقتی نضج گرفت که مردم افغانستان قبل از آن دوبار با استعمارگران انگلیس جنگیده و تلفات و خسارات فراوانی بر استعمارگران وارد کرده بودند.

بررغم این همه تلاش و تقلاها و پرداخت هزینه های گزاف مالی و معنوی افغانستان هم چنان در تحت سلطه استعمار انگلیس به سر می برد و فاقد حاکمیت ملی و استقلال سیاسی بود. با توجه به همه سختی هایی که مردم متقبل شده بودند، این پرسش مطرح می شود که با آن همه تلفات سنگین و خساراتی که مردم افغانستان تحمل کردند و هزینه های زیادی را بر استعمارگران تحمیل نمودند، چرا امان الله خان با سلطه استعمارگران مواجه بود و خواهان استقلال از سلطه استعمارگران انگلیسی شد؟

پاسخ آنست که امان الله خان زمانی که بر حکومت تکیه زد شاهان گذشته با دریافت پول و امتیازهای سیاسی استقلال کشور را معامله کرده بودند و سلطه استعمار را پذیرفته بودند ٰگرچه به ظاهر دارای خود مختاری داخلی بودند اما در تصمیم گیری های سیاسی و ارتباط های خارجی باید از انگلیسی ها تبعیت می کردند. این امر برای امان الله خان قابل قبول نبود از این جهت بود که او اولویت های نخستین حکومت خود را بعد از زمامداری کسب استقلال افغانستان قرار داد.

البته استقلال خواهی امیر امان الله خان در آن برش تاریخی، بدون شناخت زمان و زمینه های آن نبود این که چرا مجاهدت های مردم به استقلال نیانجامید و در نتیجه این مسئولیت بزرگ را به دوش امان‌لله خان نهاد ناشی از عملکرد زمامداران مستبد و خود کامه ای بود که بعد از هر جنگ دست به حیله و نیرنگ می بردند حکومت را قبضه می کردند و مردم را در حاشیه قرار می دادند.

امان الله خان به عنوان نماینده یک قشر تحصیل کرده با سواد و دارای اندیشه های سیاسی به قدرت تکیه زد در حالی که شاهان گذشته افغانستان هیچ گاه به نمایندگی از قشر و گروه سیاسی خاصی به قدرت نمی رسید.

امان الله خان در ۱۳۹۸(۱۹۱۹) از قدرت استعماری انگلیس خواست که استقلال و حاکمیت ملی افغانستان را به رسمیت بشناسد در حالی که در سال ۱۹۱۸ جنگ اول جهانی به پایان رسیده بود، قدرت های بزرگ اروپایی در جنگ اول جهانی درگیر شده بودند، خسارت ها و تلفات سنگینی را تحمل کرده بودندٰ این ضعف ها باعث شده بود که با خواست های حکومت های چون افغانستان تمکین کنند.

دوم این که با پایان جنگ اول جهانی بزرگترین قدرت امپراطوری اسلامی یعنی حکومت عثمانی به ضعف گرائیده بود. اتاترک به عنوان موتور محرکه ناسیونالیسم ترکی در کشورهای اسلامی قد برافراشته بود این ها همه پشتوانه های مهمی برای شاه جوان افغانستان بود.

در شمال افغانستان قدرت بزرگ تزار رخت بسته بود برجای آن حکومت سوسیالیستی شوروی نشسته بود. در هندوستان که کانون حکم روایی استعمارگران انگلیسی بود ملی گرایان هند تلاش های استقلال طالبانه ای را آغاز کرده بودند که پشتوانه ی مهمی برای امالله خان به حساب می آمد. در مجموع فضا برای استقلال خواهی مردم افغانستان بسیار مهیا شده بود و به نظر می رسید که امالله خان همه این محاسبه ها را داشت که در صورت استرداد استقلال، انگلیس ها ناگزیر هستند این خواست مشروع و انسانی را بپذیرند و به درخواست های مردم افغانستان گردن نهند.

لذا شرایط برای اعلام استقلال فراهم بود که زمینه برگشت به گذشته و تسلط دوباره انگلیسی بر خاک افغانستان میسر نبود. لذا می توان این گونه بیان کرد که استرداد استقلال افغانستان وقتی مطرح شد که زمینه های داخلی و بین المللی بیش از گذشته فراهم بود. در داخل افغانستان نیز افزون برآن که مردم برای فدا کاری آماده بودند حرکت های مشروطه خواهی به نحوی فضای کشور را آکنده بود.

مهم تر از همه شدت عمل عبدالرحمن برای ایجاد یک مرکزیت قدرت مند گرچه با خسارات و تلفاتی جانی و مالی فراوانی همراه بود اما یک تصمیم گیری قدرت مند مرکزی به وجود آمده بود که بعد از استرداد استقلال می توانست به حفظ استقلال بیانجامد و تداوم حاکمیت سیاسی در کشور را فراهم آورد.

به سخن دیگر اعتمادی که در حکومت به وجود آمده بود آن بود که درصورت به دست آوردن استقلال، قدرت های محلی نمی توانند این دست آورد ملی را در معرض نابودی قرار دهند. اما این که کدام روز و تاریخ را روز استرداد استقلال افغانستان باید نام گذاری کرد اختلاف دیدگاه وجود دارد.

برخی نویسندگان و پژوهشگران تاریخ بدین نظر هستند که روز استقلال افغانستان روزی است که شاه امان الله بیعت سردار نصرالله خان را از آن خود کرد و خود را شاه افغانستان نمود. برخی آگاهان هم بدین نظر هستند و گفته اند که یک روز بعد از جلوس امان الله خان بر تخت سلطنت وی در نزدیک چوک (چهارراهی)میوند در ۲۴ فبروی ۱۹۱۹سخنرانی کرد و در آن سخنرانی استقلال افغانستان را اعلام نمود.

برخی نیز بدین باوراند که در۲۸ فبروری همان سال امان الله خان طی یک اعلامیه چاپی استرداد استقلال افغانستان را اعلام کرد که هیچ کدام مورد توجه مقام های حکومت بریتانیا قرار نگرفت تا این که جنگ سوم افغان و انگلیس آغاز شد و این جنگ حدود سه ماه طول کشید. بعد از این بود که بریتانیا حاکمیت ملی و استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. برخی نیز به رسمیت شناختن دولت افغانستان توسط شوروی را آغاز حاکیت ملی و استقلال سیاسی افغانستان دانسته اند.

هرچه باشد طرح استرداد استقلال افغانستان از طرف امان الله خان بعد از آن نیز از سوی حکومت او پی گرفته شود جریان مذاکرات دو جانبه میان حکومت افغانستان صورت گرفت. به هر حال آنچه از اهمیت فراوان برخوردار این نکته است که آیا استقلال و حاکمیت ملی آن گونه که شایسته بود مورد احترام قرار گرفت و توانست در راه توسعه سیاسی و اجتماعی افغانستان گامی فرا پیش نهاده شود یا خیر؟

واقعیت آنست که گوهر گرانبهای استقلال گرچه به هزینه های زیاد مادی و معنوی به دست آمد؛ اما آن گونه که شایسته بود مواظبت و محافظت صورت نگرفت. شاه امالله خان همانند کثیری از حکومت های جهان سومی تحت تاثیر زرق و برق ظواهر تمدن غربی قرار گرفت و خواست که یک تمدن بزرگ را که در قالب یک اندیشه های بزرگ به وجود آمده بود با چند فرمان حکومتی عملی کندٰ بدون این که اساس و زیربناهای فکری و فرهنگی تمدن غربی را بشناسد. اما این که کدام روز را روز استقلال افغانستان باید نام نهاد. به نظر می رسد که یک پرسش انحرافی بیش نیستٰ. روز استقلال نمادی از خود گذشتگی مردم افغانستان در برابر بیگانگان است و از این نماد هر روز و هر ماهی که تجلیل و تکریم داشته شود ارزش مند و خاطره انگیز است.

حکومت افغانستان نباید به بهانه ای مشخص نبودن روز استقلال افغانستان فدا کاری های مردم افغانستان را از یاد ببرد و از این روز بزرگ و گرامی تجلیل نکند. امید است که با کاهش خشونت و ناامنی ٰحکومت این روز بزرگ را تجلیل کند تا یاد و خاطره مردان غیرتمند و استقلال طلب کشور در خاطره های نسل های امروز و آینده باقی بماند.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان