«شوکتعلی محمدی شاری» مورخ و نویسنده مهاجر افغانستانی طی یادداشتی به بررسی تصمیم اخیر دولتمردان افغانستان و ترکیه در ثبت مشترک مثنوی معنوی به عنوان میراث مشترک ۲ ملت پرداخت.
در این یادداشت آمده است: در پیِ اقدام ترکیه و ایران جهت ثبت انحصاری «مثنوی معنوی»، اثر فاخر مولوی بلخی که گنج شایگان اندیشه انسانی و شاهکار زبان فارسی شمرده میشود، بیانیهای از سوی نخبگان فارسیزبان که به امضای حدود ۲ هزار نفر رسیده بود، منتشر شد.
در این بیانیه، به ثبت انحصاری مثنوی معنوی بلخی اعتراض شده و آنرا شاهکار زبان فارسی دانسته بودند و به رعایت حق افغانستان به عنوان زادگاه مولوی بلخی تاکید شده بود.
مولوی با زبان و اندیشه خود محور وحدت انسانی و فارسی زبانان است
بیانیه نخبگان فارسیزبان بازتاب خوبی در میان سیاستمداران افغانستان داشت و آنها را وادار به واکنش کردند.
در آخرین واکنش مقامات افغانستانی، محمد اشرف غنی ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در دیدار آقای «مولود چاووش اوغلو»، وزیر خارجه ترکیه گفت که افغانستان آماده مثنوی معنوی و سایر آثار مولوی بلخی را با ترکیه به عنوان میراث مشترک افغانستان و ترکیه به ثبت برسانند.
اما باید توجه داشت که مولوی بلخی از نظر اندیشه متعلق به جامعه بشری و از نظر زبان متعلق به جهان فارسی است. آثار مولوی بلخی از شاهکارهای زبان فارسی است. مولوی بلخی، با زبان و اندیشه خود محور وحدت انسانی و فارسی زبانان است.
ترکیه با بازی ۲ گانه کشورهای فارسیزبان را درگیر تنش کرده، که از ۲ سوی ایران و افغانستان امتیاز بگیرد.
بازی دوگانه ترکیه با برگه مثنوی معنوی
ترکیه وارد بازی برد- برد شده و میخواهد افغانستان و ایران بازی برد و باخت داشته باشند. فکر میکنم راه حل اساسی رهایی از این گونه ترفندها، مانند نزاع کشورها در مورد «سید جمالالدین افغانی»، طرح انتقال پیکر شریف «مولوی بلخی» به دانشگاه بلخ باشد.
زبان فارسی در افغانستان، تاجیکستان و ایران، زبان ملّی این ۳ کشور و مثنوی معنوی از نظر زبانی به همه شهروندان این ۳ کشور و همه فارسیزبانان تعلق دارد. زبان فارسی در این ۳ کشور همه شاخصهای زبان ملی را دارد.
انتظار میرود شاهکارهای زبانی مانند مثنوی معنویِ مولوی، سند وفاق همزبانان باشد، اما قصه همزبانی و بیزبانی ۲ ملت افغانستان و ایران، قصه تلخی است، که امروزه طنزهای تلختری را به نمایش گذاشته است.
اما موضع برخی از سایتها و فرهنگیان ایرانی در مورد همزبانی ۲ ملت تاسفبار است. البته در افغانستان نیز برخی با گرایشهای سیاسی، تلاش میکنند لهجه فارسی ایران، افغانستان، تاجیکستان را ۳ زبان تلقی کنند.
موضع یکی از سایتهای ایرانی که نوعا در برابر مهاجران افغانستانی نیز موضع منفی دارد، نوشت: زبان قالب (غالب) در آثار مولوی فارسی مرسوم در ایران است و نه پشتو یا دری، در واقع نه مردمان ترکیه و نه بسیاری از مردمان افغانستان اساساً توان خواندن و درک مفاهیم ظاهری مثنوی معنوی را ندارند.
اما با توجه به آنکه ادبیات عرفانی و پیچیده این شاعر بزرگ مشابه ادبیات مرسوم فارسی ایران است، اکثر مردم ایران توان خواندن این اشعار و درک کلی مفاهیم این اشعار را دارند. بنابراین کوچکترین تلاشی برای حذف ایران از پروسه ثبت «مثنوی معنوی» و سایر آثار مولوی شبیه به یک شوخی است.
واقعیت آن است که فارسی در افغانستان اصالت ناب خود را بیشتر حفظ کرده و لهجه امروز «بلخ»، کلید فهم آثار مثنوی است. فارسی افغانستان همان اصالت متون کهن و سبک خراسانی نگهداشته است.
پرداختن به مسائلی مانند آنکه در قدیم کجا مال کجا بوده نقطه انحرافی است که کشورهای همسایه و فارسیزبان را به خود مشغول میکند و ترکیه در بازی ۲ سویه، سود ۲ سویه خواهد برد.
یکی از مسائلی که موجب اشتباه میشود، رایج شدن عنوان «دری» در افغانستان است. دری، صفت فارسی است، زبان رسمی و ادبی را به دلیل رسمی بودن و منسوب به دربارها، دری میگفتند.
دری، صفتِ فارسی است و میان صفت و موصوف ۲گانگی وجود ندارد. زبان در این ۳ کشور حقیقت یگانه است. فارسی رایج در ایران همان قدر دری است، که لهجه رایج در افغانستان و تاجیکستان.
بر اساس یافتههای ما، فارسی منسوب به فارس کهن است که حوزه بلخ و بامیان باشد. دین و زبانی که این حوزه برخاسته، دین فارسی و زبان فارسی خوانده شده است. حوزه کلان دین زرتشت را نیز فارسی میگفتند.
برای پرهیز از نزاعهای بیحاصل، دانشمندان کهن را به زادگاهشان نسبت دهیم، نه دولتهای ملی و جغرافیای سیاسی.
یکی از نسخههای مثنوی معنوی بلخی، در بایگانی ملی افغانستان موجود است. «خانقا بهاولد»، پدر مولوی بلخی، معروف به «سلطانالعلما» در بلخ در دست بازسازی است که آغازگر اقدام ثبت انحصاری مثنوی مولوی ترکیه و ایران است.
- کد خبر 1250
- پرینت