شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » حکمتیار و سیاف از همکاری تا رقابت، رویارویی و دشمنی!

عنوان فوق واقعیت انکار نا پذیر ناشی از رفاقت دوران مبارزات اسلامی ، همکاری سیاسی ایدولوژیک مرتبط با اخوان المسلمین هم چنان دوران رقابت های حزبی و نظامی وهکذا نزاعهای مبتنی بر کسب قدرت سیاسی مرتبط با پشتونهاست که تاثیر پذیر از رقابت های سیاسی آمریکا انگلیس و عربستان سعودی رقم خورده و اینک در مراحل حساس و سرنوشت ساز خود گردیده است. که در پوشش قوم وقبیله منعکس میگردد.
اینکه میدانند یا نمیدانند ، عالم باشند یا جاهل ، مهم نیست ، مهم این است که ازنسل وتبار و قبیله آنها باشد.
اینکه حکمتیار و سیاف چگونه باهم می توانند یکدیگر را تحمل کنند یا نکنند مهم نیست ، مهم این است که سر نخ هردو ی شان در یک جا وصل بوده و از یک منبع تمویل میشوند. چنانچه بخاطر دارم روزی از روزها در هوتل استقلال تهران در موقع بالا شدن به لفت یک تن از دوستان از جناب سبقت الله مجددی و شهید برهان الدین ربانی سوال کرد که راستی فرق شما هر دو پیش آمریکا چیست؟
جناب سبقت الله مجددی گفت : من و استاد یکی از جیب چپ و دیگری هم از جیب راست آمریکا میگیریم.اما فرق ما بسیار است! دوست ما گفت چطوری فرق شما بسیار است؟ آقای مجددی گفت: آمریکا از پیش استاد ربانی شمار مصرف را میگیرد اما از من شمار نمیگیرد. این است فرق من و استاد ربانی. تفاوت آقای انجینر حکمتیار با استاد سیاف به نسبت عربستان سعودی و آمریکا و انگلیس شبیه آقای سبقت الله مجددی و شهید ربانی است. آنچه در رابطه با حکمتیار و سیاف قابل توجه است مرتبط با ملت افغانستان است که دو بخش عمده دارد.
بخش داخلی و بخش خارجی:
در بخش داخلی:
مهم ترین چیزی که در این بخش قابل اهمیت است ، واقعیت فاجعه آمیز تفکر قوم گرایی همچون سرطان ایست که سالم ترین افراد آنها را نیز مبتلا به ، خود ساخته است. وچه بسی که پشتونهای متمدن و متقی و دین مدار دیندار را نیزآسیب پذیر نموده است. عمق فاجعه ناشی از قوم گرایی و قبیله گرایی آنها زمانی قابل درک است که ا ثرات و پی آمد ناشی از رقابت و حسادت عربهای بدوی به نسبت اسلام و پیامبر اعظم را شناخت.
پیامبر خدا با وجود اعلام اینکه من از خود برای شما چیزی نمی گویم و از شما هم پاداشی در این زمینه طالب نمیباشم و غیر از محبت به خانواده ام چیزی هم از شماها نمی خواهم وخود هم بد ترین دشمن خود و اسلام را که ابوسفیان بود پس از فتح مکه نه تنها عفو نمود که امتیاز مضاعف هم بخشید . اما آنها نه تنها از دشمنی با پیامبر دست بر نداشتند که خاندان آن مبارک را قتل عام نموده و به اسارت گرفتند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
شدت حسادت توام با رقابت آنها بگونه ایست که صاحب نظران و شخصیت های فرا قومی و قبایلی تبار خودشان نیزتنها ترین افراد در بین خودشان میباشند.
واقعیت غیر قابل انکار نشان میدهد که ملت مسلمان افغانستان از مدتها به این طرف قربانی رقابت داخلی پشتونهای بدوی گردیده است و اینک عصاره و فشرده آنها اشرف غنی به دوران رسیده از تمامی شکبه های مرتبط با آنها از طالب گرفته تا حکمتیار و کرزی دست به دست هم داده تا جلو هر نوع پیشرفت مبتنی بر اسلام ، تمدن و ترقی را گرفته و نگذارند افغانستان اسلامی و مجاهد گذار سیاسی اجتماعی خود را به بصورت طبیعی سپری نمایند.
دخالت مستقیم و غیر مستقیم انگلیسها در ساختار سازی پشتونهای افغانستان و پاکستان بگونه پایه گذاری شده است که اهداف متناسب به منافع دراز مدت شان را تضمین نماید. تجاوز شوروی به افغانستان به بخاطرتحکیم پایه های
پشتونها انجام شد. واینک أمریکا برای آن بر نامه ریزی دارد.
چیزیکه آمریکایی ها نسبت به آن اغفال شده ویا به آن اندیشه نکرده است این است که آنها شتاب زده عمل کرده وارد افغانستان شدند .عدم توجه به رقابت و اندیشه قبایلی و بومی افغانها بخصوص پشتونها بوده است که هرگز فکر نکرده بودند. و آن اینکه هیچ یک از آنها نمی توانند از قوم وگروهی دیگر شان اطاعت پذیری داشته باشند.
بعبارت دیگر هنوز قانون مند نشده اند چه رسد به مرحله ملت شدن ! ضر ب المثل پشتونهاست وقتی به مشکلات داخلی روبرو میشوند در موقع فیصله معیار برای آنها فیصله مشرو یا بزرگ شان است به این عبارت که می گوید شما طرفین بفرمایید آیا خدایی فیصله کنم یا قومی؟ طرفین با تکیه بر فیصله قومی (جرگه ) تن میدهند. آنها قبل از اینکه مسلمان باشد پشتون هستند!
و اما چیزیکه سیاست مداران پاکستانی به آن فکر غلط کرده و هنوز هم به غلط شان پافشاری دارند این است که یک افغانستان قوی و مستقل اسلامی را در راستای استراتیژی کلان شان نمی پذیرند. چیزیکه به تدریج مردم افغانستان ، کشورهای منطقه، آمریکا و سایر دولتهابه آن باور پیدا کرده اند.
پاکستانی ها بخصوص نظامیان و آی اس آی تا زمانیکه بتوانند تداوم استراتیژی غلط شان را ادامه میدهند.
واقعیت جز این نیست که تداوم آن به ضرر هر دو کشور خواهد بود و پایان آن پاکستان را آسیب پذیر می سازد. زیرا این پا کستان است که با عث گسترش بحران در افغانستان ومنطقه شده و میشود.
بناً تداوم بحران در منطقه منطقاً تفاهم و تعدیل منافع منطقه یی را در پی داشته و خواهد داشت. به هرصورت پاکستان بعنوان یک کشور بدنام و متجاوز در حافطه تاریخ باقی خواهد ماند.
اشتباه بزرگ سیاست مداران پروژه ورود در حوزه و قلمرو افغانستان این بوده واست که ندانسته عمل کرده اند. آنها باید میدانستند و باید بدانند که پاکستان توانمندی مهار افغانها را نداشته وندارد ثانیاً افغانها تحت اراده هیچ دولتی نیامده ومطمئناً که نتایج حاصله از تصمیم غلط و تداوم آن ، پاکستان را به بخش های مستقل تقسیم خواهد نمود.
ورود آقای حکمتیار در صحنه سیاسی افغانستان توسط پاکستانی ها کپی شده از بازی آمریکادر رابطه با آوردن ظاهر شاه پادشاه پیشین افغانستان است که با یک لقب بی معنی بنام (بابای ملت ) به زندگی اش خاتمه دادند.
ظاهرشاه فکر میکرد توانایی دور زدن آمریکا را دارد اما در عمل نه تنها توفیق پیدا نکرد که ذلیل و خوار گردید. وآمریکاهم به اهداف از پیش تعین شده خود دست نیافت!
بنده بخاطر دارم که ظاهر شاه پس از انتخاب کرزی به عنوان رئیس جمهور، با اقوام مختلف مردم بخصوص با پشتونها بصورت مستقل صحبت می نمودند.وقتی آمریکایی ها متوجه شدند که ظاهر شاه در اندیشه برنامه های مستقل خود میباشد اورا محترمانه در حصر آن هم در کاخ ریاست جمهوری نمودند.
بیچاره ظاهر شاه بابای ملتی که حق ملاقات با ملت خود نداشت.در حالیکه با تمامی شخصیت های سیاسی وسران کشور ها دید و باز دید داشت . بعبارت روشن و شفاف با کسانی که حرف برای گفتن داشت و حرف هایش اثر گذار بود ، حق حرف زدن و ملا قات کردن نداشت.اما با کسانیکه حرفش را گوش نمیکردند و مضا فاً برایشان گفته نمیتوانست ، میتوانست حرف بزند!

 

ادامه دارد…

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان