شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » دو زن سالخورده افغان در کابل عزم محکمی به سواد آموزی دارند

گویند: پیروزی آن نیست كه هرگز زمین نخوری، آن است كه بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. راهی را که شفیقۀ ۵۷ ساله پیموده است، مصداق این سخن است.

شفیقه می گوید “زمانی که درس می‌خواندیم، در زمان بچگی خود در جاغوری بودیم، آنجا که جنگ‌ها شروع شد، مکتب ما نزدیک ولسوالی بود، مکتب ما سوخت، آواره شدیم، رفتیم ایران، سی سال ایران ماندیم، چهار سال است که دوباره برگشته ایم به وطن خود”.

این زن سالخورده، در یکی از پس‌کوچه‌های ناحیه سیزدهم شهر کابل خانۀ محقر و سادۀ دارد.

شفیقه را نه تنها بی‌سوادی رنج می‌دهد؛ بلکه ناسازگاری‌های روزگار نیز بر پیکر وی آسیب زده است. یک پسرش در جریان جنگ‌های داخلی افغانستان مفقود شد و او اکنون تنها نان‌آور خانه است.

شفیقه موسوی می‌گوید که کوچه‌های پر گل و لای دشت برچی را با پیاده طی می‌کند و خودش را به مرکز سواد آموزی می‌رساند.

شفیقه می گوید “کسی که سواد نداشته باشد، یکی از بدنه زندگیش کم است، چون یک آدم بی‌سواد، یک آدم خیلی ضعیف و مظلوم است، اول خودم در هیچ جا نمی‌توانم مشکل خود را حل کنم، اگر شفاخانه می‌روم و هر جای می‌روم، چون سواد ندارم”.

این مسأله سبب شده که شفیقه دنبال خواندن و نوشتن بگیرد و اکنون حروف الفبا را آموخته و می‌گوید که اکنون لوحه‌ها را هجی کرده و سپس آنها را می‌خواند.

از نظر این زن، ریشۀ تمامی مشکلات خانوادگی، در بی‌سوادی همسران است؛ در حالی که مادران باسواد می‌توانند که نه تنها مشکل خود؛ بلکه اعضای خانواده و فرزندان شان را نیز می‌توانند یاری برسانند.

شفیقه می گوید “درس خیلی برای خانواده خوب است که یک مادر خوب برای بچه‌هایش باشد که از جان خود شیرین تر دوست دارد، یک همسر خوب برای شوهرش باشد، این خانم‌هایی که سواد ندارد، زندگی شان همیشه در مشکل است، چون هیچ چیز را نمی‌فهمد با سرکشی کارهای خود را پیش می‌برد، از آن سبب نزاع و فتنه در بین خانواده که هست، از بی‌سوادی ما خانم‌ها است، طرز زندگی را نمی‌فهمیم”.

سواد و اشتغال

فاطمه نیز در کارهای روزمره ارزش سواد را دریافته است. او در بخش صنایع دستی و دست دوزی مهارت دارد و برای این که بتواند مشکلات اش را حل کند؛ تصمیم به سوادآموزی گرفته است.

فاطمه می گوید “چیز دوختنی را برای دوکانداران می‌بردم و آنها یادداشت می‌گرفتند؛ من خودم سواد نداشتم که یادداشت می‌گرفتم، به همین خاطر گفتم که سواد را بیاموزم خوب است”.

این دو زن، از سایر زنانی که سالخورده اند و سواد ندارند؛ می‌خواهند که از فرصت استفاده کنند و به مراکز سوادآموزی بروند.

ناامنی، رسوم ناپسند و فقر در برخی مناطق، از عوامل اصلی بی‌سوادی زنان است. آمار وزارت معارف نشان می‌دهد که میزان بی‌سوادی در افغانستان بین ۶۰ تا ۶۵ در صد است و بخش بزرگ بی‌سوادان نیز زنان اند.

وزارت معارف، پیش از این هر سال حدود ۱۹هزار مرکز سوادآموزی را در سراسر افغانستان برای ۴۰۰ هزار نفر – که نزدیک به ۲۳۰ تن شان را زنان تشکیل می‌دادند، راه اندازی کرده است.

اما این وزارت طرحی را تدوین کرده است که سالانه حدود یک میلیون فرد بی‌سواد، تحت پوشش مراکز سوادآموزی قرار خواهند گرفت.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان