شما اینجا هستید
آرشیو مطالب » مجاهدین؛ در صحنه و یا ابزار صحنه؟

دنیا، عرصه‌ای برای حرکت است؛ حرکت در مسیر آزادی و بردگی، آبادی و ویرانی، خدمت و خیانت، عدل و ظلم و بالاخره عزت و ذلت. این‌که چه کسانی به جهت آزادی، آبادی، خدمت، عدل و عزت خود و مردم گام برداشته و می‌دارند و چه کسانی برای به بردگی کشیدن، گسترش ویرانی، خیانت به خلق، ظلم به بشر و ذلت‌زایی قدم زده و می‌زنند؛ حرفی است مهم که در این مقوله نگاهی انداخته و بررسی می شود. از سویی در این روز‌ها، اوج بازی بازیگران برای تعیین سرنوشت خود و افغانستان است که چگونه سرنوشتی رقم خواهد خورد و سامان گیرد تا در آن آزادی، آبادی، آرامی، عدل و عزت باشد و بردگی، ناآرامی، ویرانی، خیانت و ذلت نباشد!


بنابراین، به جهت روشن شدن مسئله، نگاهی کوتاه به تاریخ قرن اخیر و به خصوص دهه‌های شصت و هفتاد انداخته می‌شود تا بدانیم که چه کسانی برای مردم خود، فعالیت و مجاهدت ورزیده و چه کسانی، بازیگران آنی و کنونی به خاطر منافع شخصی بوده‌ و هستند. بارزترین و بهترین کارنامه در تاریخ پسین افغانستان را کسانی به یادگار گذاشتند که به خاطر رضای خدا و نجات خلق، با بزرگترین و مجهزترین نیروی عصری جهان (سوسیال امپریالیسم) به مبارزه و مقابله برخاستند و از خون خویش و مردم مایه گذاشتند تا پرچم توحید، به زمین ننشیند

در ترسیم دموکراسی، دو دور

انتخابات ریاست جمهوری

و شوراهای ولایتی و سه دور انتخابات پارلمانی پساشوروی گذشته است و هدف از برگزاری انتخابات، مردمی کردن تصمیم‌گیری سیاسی کشور بوده و می‌باشد. ولی اکنون که دو دهه از آغاز این پروسه ی مهم تعیین سرنوشت می‌گذرد، مردم به استقلال سیاسی نرسیده‌اند. مردمی که برای احیای سنت زندگی انسانی و اسلامی میلیون‌ها شهید و زخمی تقدیم کردند، همچنان از صحنه دور و به حاشیه قرار دارند.

و سربلندی مستضعفین آزاده و مسلمان، فرود نیاید که از آن‌ها امروز به نام مجاهدین یاد می‌گردد و این مجاهدین شامل دهقان، دکان‌دار، کارگر، معلم، مدیر، دانشجو، دانش‌آموز و همه‌ی کسانی که در تمام عصرها برای آوردن آزادی، انسانیت و عدالت و به خصوص چهارده سال در سنگرهای سرد و سوزان به مبارزه‌ی سرسختانه علیه متجاوزین شرق پرداختند، می‌شود.


هدف مردم مجاهد تنها بیرون کردن نیروی شوروی از افغانستان نبود، بلکه تعیین سرنوشتی بود که بایستی بعد از آن برای مردم رقم می‌خورد و آزادی، آبادی، امنیت، رفاه، عدالت و عزت همیشگی می‌آمد و مردم از زیر بردگی، ویرانی، ناامنی، بی‌عدالتی و تبعیض و تعصب نجات یافته، به عزت و سربلندی می‌رسید.


پس از پیروزی مجاهدین بر مخالفین، شرایطی پیش کشیده شد و در این شرایط، مراحلی طی گردید که برای مردم افغانستان غیر منتظره بود، زیرا دوره‌های حاکمیت طالبان و جنگ‌های نابرابر داخلی، مردم را به حیرت انداخت و اما هرچه بود، گذشت. تا این‌که فضا با خروج طالبان و ورود خارجیان تغییر کرد و شرایط در ظاهر کاملا به سود مردم به چرخش درآمد. با تغییر فضای کشور، مردم احساس کردند که دیگر سرنوشت ما، مستقل و به دست خود ما افتاده است. از این‌که اکثریت مردم افغانستان، مبارز و مجاهد بودند، باور عموم بر این بود که دیگر وضعیت در کنترل آمده و هر طور بخواهیم، می‌توانیم به زندگی سیاسی خود سر و سامان دهیم و اجازه ندهیم تکلیف ما به دست بیگانگان بیفتد.


با توجه به نقشی که مجاهدین در دوره‌ی دشوار جهاد علیه کمونیسم بازی نمودند، انتظار می‌رفت که خون میلیون‌ها شهید و زخمی و

آوا

ره، با مجاهدت سیاسی و مسالمت آمیز احترام و به کشور نظم آورده و شرایط پساشوروی را به صورت درست و حساب شده، به نفع عموم مردم مدیریت کنند.


اما امروز که سه دهه از پیروزی مردم افغانستان بر نیروی مجهز و پرقدرت شوروی می‌گذرد، مدیریت سیاسی کشور همچنان به نفع مردم نبوده و ملی نگردیده است. نمونه‌ی بارز و صریح شکست در مدیریت سیاسی کشور را بیش از هر زمانی، امروز احساس می‌کنیم. می‌بینیم که سیاست‌ورزان کشور در مهم‌ترین مسئله و تصمیم‌گیری سیاسی کشور که عبارت از انتخابات می‌باشد، حضور

گذشته از شکست در سیاست، پروسه‌ی صلحی که نیاز اولیه و آرزوی همیشگی مردم افغانستان است و به تازگی از سوی نماینده‌ی آمریکا مطرح شده، اینک با فراز و فرود در خارج کشور و به دور از چشم مردم به پیش می‌رود، اراده‌ی ملی دیده نمی‌شود و نقش مردمی نه تنها کم رنگ است که هیچ وجود ندارد. در پروسه‌ی صلح تنها مردم و سران جهاد نیستند که از صحنه رانده شده، حتی دولت افغانستان نیز از آن‌چه در خارج برای داخل انجام می‌شود، بی‌خبر اند.

ندارند و دولت افغانستان، مردم و بزرگان سیاسی به حاشیه رانده شده‌اند. البته تنها امروز نیست که نقش مدیریتی کشور از اراده‌ی ملی بیرون گردیده، بلکه اوضاع سیاسی پساشوروی کشور را کسانی تاکنون مدیریت کرده‌اند که همواره به ضرر مردم تمام شده است.


در ترسیم دموکراسی، دو دور

انتخابات ریاست جمهوری

و شوراهای ولایتی و سه دور انتخابات پارلمانی پساشوروی گذشته است و هدف از برگزاری انتخابات، مردمی کردن تصمیم‌گیری سیاسی کشور بوده و می‌باشد. ولی اکنون که دو دهه از آغاز این پروسه ی مهم تعیین سرنوشت می‌گذرد، مردم به استقلال سیاسی نرسیده‌اند. مردمی که برای احیای سنت زندگی انسانی و اسلامی میلیون‌ها شهید و زخمی تقدیم کردند، همچنان از صحنه دور و به حاشیه قرار دارند. تلاش‌های وافر و هزینه‌های گزاف در راه ترسیم دموکراسی و تطبیق عدالت و احترام به حقوق بشر صورت گرفته است. بازهم آن‌چه در کشور برجسته می‌باشد، حرکت‌های تک‌روانه، ناعادلانه رفتن و پایمال کردن حقوق بشر و‌بی احترامی به انسان‌ها، متبارز و متبلور است.


گذشته از شکست در سیاست، پروسه‌ی صلحی که نیاز اولیه و آرزوی همیشگی مردم افغانستان است و به تازگی از سوی نماینده‌ی آمریکا مطرح شده، اینک با فراز و فرود در خارج کشور و به دور از چشم مردم به پیش می‌رود، اراده‌ی ملی دیده نمی‌شود و نقش مردمی نه تنها کم رنگ است که هیچ وجود ندارد. در پروسه‌ی صلح تنها مردم و سران جهاد نیستند که از صحنه رانده شده، حتی دولت افغانستان نیز از آن‌چه در خارج برای داخل انجام می‌شود، بی‌خبر اند.


وقتی به بازی‌های سیاسی و پشت‌پرده‌ی خارجیان برای افغانستان و نبود حضور مردم در صحنه به دقت نگریسته شود، به این نتیجه می‌رسیم که سران احزاب جهادی و سیاسیون کشور در معاملات سیاسی پساشوروی به نفع مردم و کشور کار نکرده و هر آن‌چه انجام داده‌اند، شخصی و موقتی بوده است.


اگر سران سیاسی کشور با مردم صادق عمل می‌نمودند، دیگر حضور مجاهدین را در تکت‌های انتخاباتی انتخابات‌های گذشته و پیشرو، نمادین نمی‌دیدیم، بلکه راستین می‌دیدیم. اگر حضور مجاهدین در صحنه واقعی می‌بود، بازی‌های پشت‌پرده‌ی بیگانگان فرو می‌ریخت

وقتی به بازی‌های سیاسی و پشت‌پرده‌ی خارجیان برای افغانستان و نبود حضور مردم در صحنه به دقت نگریسته شود، به این نتیجه می‌رسیم که سران احزاب جهادی و سیاسیون کشور در معاملات سیاسی پساشوروی به نفع مردم و کشور کار نکرده و هر آن‌چه انجام داده‌اند، شخصی و موقتی بوده است.

و نقش بر آب می‌شد و هیچ گاه، تصمیمی خلاف اراده‌ی ملی گرفته نمی‌شد.


بشردوستی کشورها برای افغانستان قابل قدر است، ولی شرافروزی به بهانه‌ی بشردوستی، ستم‌گری کهنه و با لباس جدید می‌باشد که علیه مردم افغانستان صف بسته شده است. این دخالت‌ورزی‌های بیگانگان، ناشی از بی‌توجهی عمیق و درگیری سیاسیون به امیال و نیات مقطعی و زودگذر شخصی‌شان برمی‌گردد که متأسفانه در طول دو دهه وجود داشته و اکنون بار گرفته است. پیامد تلاش برای منافع شخصی سیاسیون را مردم می‌پردازند و از این جهت است که می‌توان به صراحت گفت که مجاهدین، ابزار صحنه اند، نه در صحنه.


امروز وقتی حاکمیت سیاسی کشور مستقل می‌شود که مجاهدین با توجه به محتوای اصلی جهاد، به بازنگری رفتار خود دست یازند و روند زندگی سیاسی خویش را، بر مبنای آموزه‌های اصیل اسلامی استوار سازند، ارزش‌های نهفته در متن جهاد را زنده و از آن پاسداری کنند. بدون احیای تفکر اسلامی جهاد، پاسداری از ارزش‌های جهاد و خون شهدا ممکن نیست. بایستی در زمینه‌ی بازسازی سیاسی کشور، به آموزه‌های اسلامی رو آورد و محتوای اصلی جهاد را زنده نمود. تا مدیریت سیاسی کشور مستقل نگردد، جایگاه مجاهدین، نمایشی خواهد بود؛ همان‌طوری که در طول بیست سال، نمادین بوده است.


نمادین بودن جایگاه مردم در عرصه‌ی سیاست، وقتی بیشتر هویدا می‌شود که وضعیت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و… کشور به درستی بررسی گردد که آیا چه سیاستی، حاکمیت دارد و چه فرهنگی، ترسیم رسم جامعه گردیده و اقتصاد مردم چگونه است؟ آیا سیاست‌ورزان مصروف مدیریت درست کشور اند، مشغول خدمت صادقانه به مردم اند یا درگیر رسیدن به منافع شخصی؟ آیا سیاست‌گران درد و رنج مردم را حمل می‌کنند یا مردم گرفتار تحمیل درد و رنج ناشی از سیاست‌ورزی ناشیانه‌ی سیاست گذاران اند؟!


محمدعظیم فکوری

این مطلب بدون برچسب می باشد.

افغان کلکین – اخبار افغانستان | مطالب روز جامعه افغانستان